نهال فرخی

طی جنگ ۱۲ روزه میان ایران و اسرائیل که یکی از پرتنش‌ترین دوره‌های تاریخ روابط دو کشور و شاید کل منطقه خاورمیانه در دهه‌های اخیر بود، انتظار می‌رفت متحدان سنتی و شرکای راهبردی جمهوری اسلامی، واکنشی فراتر از سکوت یا بیانیه‌های کلی داشته باشند، اما واکنش سرد و محتاطانه چین که اتفاقا طی سال‌های اخیر بارها از سوی مقام‌های تهران شریک استراتژیک معرفی شده بار دیگر این پرسش را به‌میان آورد که آیا پیوند ایران با شرق واقعی است؟

حقیقت این است که جنگ اسرائیل علیه ایران که آمریکا هم در آن دخالت مستقیم داشت، خاورمیانه را در آستانه بحرانی تازه قرار داد و شاید بیش از همه انتظار می‌رفت که چین و روسیه به عنوان شرکای راهبردی تهران، واکنش حمایتی نشان دهند. اما هر دو این کشورها چنین نکردند و مواضع توام با احتیاط آنان  حتی مورد توجه جهان قرار گرفت. 

چنانچه تحلیل برخی رسانه‌ها این بود که این سکوت و احتیاط دیپلماتیک شاید خطری برای ائتلاف‌های ضدآمریکایی است. با این شرایط دیگر عجیب نبود که نویسنده و تحلیلگر باسابقه روسیه در مجله آتلانتیک بنویسد: «در حالی‌که اسرائیل و سپس آمریکا در ماه جاری ایران را هدف قرار دادند، واکنش چین و روسیه به طرز شگفت‌انگیزی ملایم بود. سال‌هاست که دشمنی مشترک با آمریکا باعث نزدیکی ایران، چین و روسیه شده است. هر سه کشور از تحقیر غرب در اوکراین و خاورمیانه و گسترش شکاف میان واشنگتن و اروپا سود می‌برند. بنابراین، پس از حمله نخست اسرائیل در ۱۳ ژوئن، انتظار می‌رفت چین؛ قوی‌ترین شریک در این سه‌گانه ضدآمریکایی، به سرعت موشک‌های برد کوتاه و تجهیزات پدافند هوایی به ایران بفرستد.» لئون آرون، ادامه داد: «بی‌تردید، پکن باید از قدرت دیپلماتیک روبه‌رشد خود استفاده می‌کرد تا اسرائیل و آمریکا را منزوی کند، جلسه اضطراری شورای امنیت سازمان ملل را خواستار شود و قطعنامه‌ای در محکومیت دو دولتی که به متحد چین حمله کرده‌اند ارائه دهد. اما رویداد‌های اخیر در ایران نشان داد که ضدآمریکایی‌بودن فقط تا حدی می‌تواند یک ائتلاف را کنار هم نگه دارد.»

واکنش‌های کم رمق و ناکافی چین

به نظر می‌رسد اشاره این تحلیلگر درست و واقع بینانه باشد چرا که چین پس از محکوم‌کردن نمادین حمله اسرائیل به‌عنوان گستاخانه و نقض حاکمیت ایران، با احتیاط پیش رفت و بر لزوم دیپلماسی تأکید کرد، نه افزایش سرزنش‌ها. 

همچنین وانگ یی، وزیر امور خارجه چین، در تماس با همتای اسرائیلی خود در ۱۴ ژوئن، از محکوم‌کردن صریح اقدامات اسرائیل خودداری کرد و شی جین‌پینگ، رئیس‌جمهور چین، چهار روز صبر کرد تا خواستار «کاهش تنش» شود و اعلام کند که «چین آماده همکاری با همه طرف‌ها برای ایفای نقش سازنده در بازگرداندن صلح و ثبات به خاورمیانه است».

این البته در حالی است که پس از رای مجلس ایران به بستن تنگه هرمز، سخنگوی وزارت خارجه چین، در چیزی که به نظر هشدار به ایران می‌آمد، تازه تأکید کرد که خلیج فارس یک مسیر تجاری حیاتی برای کالا و انرژی در جهان است و از همه شرکا خواست تا «مانع از تأثیرگذاری بیشتر تنش‌های منطقه‌ای بر رشد اقتصادی جهانی شوند.»

چین به خرید نفت ایران ادامه خواهد داد، به شرطی که هزینه سیاسی آن پایین باشد اما پیشنهاد عجیب سرکنسول اسرائیلی نشانه‌هایی از زنگ خطر جدی  است که دستگاه دیپلماسی باید به آن توجه کند؛ چراکه در صورت افزایش فشارهای بین‌المللی ممکن است پکن به‌سادگی واردات نفت از ایران را کاهش دهد

چرخش به شرق؛ راهبرد یا   اجبار؟

این واکنش‌ها اما از آن جهت عجیب‌تر می‌شود که به یاد بیاوریم در زمان‌های آرامش منطقه، چین همانند روسیه با خوشحالی از ایران به عنوان ابزاری برای ضربه‌زدن به آمریکا استفاده می‌کند.  اما هنگامی‌که تنش‌ها به درگیری نظامی و تهدیدی برای ثبات جهانی تبدیل می‌شود، پشتیبانی از ایران برای پکن سرمایه‌گذاری معقولی به نظر نمی‌رسد، دست‌کم در مقایسه با حفظ روابط اقتصادی و دیپلماتیک 

با غرب.

این روند نیز در شرایطی رخ می‌دهد که تقریبا از زمان خروج آمریکا از برجام، سیاستگذاران و مسئولان دولتی، به‌ویژه جناح نزدیک‌تر به اصول‌گرایان تندرو، راهبرد «نگاه به شرق» را به‌عنوان نسخه‌ای برای مقاومت اقتصادی و دیپلماتیک در برابر فشارهای غرب مطرح کردند و در این چارچوب، چین به‌عنوان بازیگری جهانی و دارای تعارض با ایالات متحده، بهترین گزینه برای شکل‌دهی به یک اتحاد پایدار اقتصادی و سیاسی معرفی و حتی توافق ۲۵ ساله همکاری‌های جامع ایران و چین در سال ۱۳۹۹  نقطه اوج این راهبرد تلقی شد و وعده‌هایی چون سرمایه‌گذاری ۴۰۰ میلیارد دلاری، حضور گسترده چین در پروژه‌های نفت، گاز، زیرساخت، مخابرات و حمل‌ونقل، به‌سرعت به‌عنوان برگ برنده‌ای برای تهران تبلیغ شد؛ اما پس از گذشت چند سال، واقعیت‌های میدانی خلاف آن را نشان می‌دهند.

منفعت اقتصادی پکن از رابطه با تهران

البته که در همان زمان نیز بسیاری از تحلیلگران بارها هشدار داده بودند که این تصور ضدیت چین با آمریکا دذ دوران جنگ سرد را مسئولان کشور نباید جدی بگیرند چرا که در نهایت منافع مشترک اقتصادی بسیار این دو کشور را در تقاطع‌های حساس کنار هم قرار می‌دهد. در مقابل این تحلیل اما باز برخی گمان می‌کردند این فروش نفت ارزان و همراه با تخفیف به چین می‌تواند کمک‌کننده برای ایران باشد.

به این ترتیب بود که ایران در شرایط تحریم، به یکی از مهم‌ترین منابع تأمین نفت ارزان و بی‌دردسر برای چین تبدیل شد و طبق برآوردهای معتبر بین‌المللی، پکن روزانه بین ۱ تا ۱.۵ میلیون بشکه نفت از ایران خریداری می‌کند، آن هم با تخفیف‌هایی تا ۴۰ درصد. 

همزمان بازار ایران با نبود برندهای غربی و خروج شرکت‌های بین‌المللی، به بهشت صادرات کالاهای مصرفی و صنعتی بنجل چین تبدیل و ایران برای پکن، نه یک شریک راهبردی، بلکه یک مشتری وابسته شد که در شرایط اضطرار، امکان چانه‌زنی یا ترک معامله را ندارد.

همچنین باید توجه داشت که در بسیاری از پروژه‌هایی که قرار بود با سرمایه‌گذاری چین اجرا شود، مانند توسعه میادین نفتی، راه‌آهن و مناطق آزاد، یا اجرای آنها به تعویق افتاده یا اصولاً از ابتدا اجرایی نشده است.

پرسش اساسی این است که اگر در برهه‌ای که ایران بیش از هر زمان دیگری به حمایت دیپلماتیک نیاز داشت، پکن حتی حاضر به محکوم کردن حمله اسرائیل نشد، این اتحاد به چه کار می‌آید؟ پاسخ این سؤال می‌تواند مسیر آینده سیاست خارجی ایران را تعیین کند

انفعال چین در جنگ ۱۲ روزه؛ آزمونی برای واقعیت اتحاد

اما در جریان حمله گسترده اسرائیل به تأسیسات نظامی در خاک ایران، چین صرفاً به انتشار یک بیانیه عمومی درباره «لزوم خویشتن‌داری همه طرف‌ها» بسنده کرد. پکن نه تنها از لفظ محکومیت استفاده نکرد، بلکه برخلاف انتظار، هیچ اشاره‌ای به تجاوز نظامی یا نقض حاکمیت ایران نکرد. این در حالی است که قطر، ترکیه (اظهارات بسیار صریح دولت اردوغان) و حتی امانوئل مکرون، رئیس‌جمهور فرانسه، واکنش‌هایی صریح‌تر، روشن‌تر و همراه با انتقاد از اسرائیل داشتند.

برای جمهوری اسلامی که چین را شریک کلیدی خود در مقابله با «نظم غربی» می‌داند، این سکوت، بیش از یک بی‌تفاوتی ساده بود. این انفعال، نشانه‌ای از اولویت‌ داشتن منافع جهانی چین، نسبت به روابط سیاسی با ایران تلقی شد.

البته باید تاکید کرد که به نظر نیز می‌رسد از منظر ژئواکونومیک، منافع چین ایجاب می‌کند که از تشدید تنش‌ها و بی‌ثباتی در منطقه اجتناب شود؛ چراکه حدود ۳۸ درصد از نفتی که از تنگه هرمز عبور می‌کند و این در حالی است که آمریکا تنها حدود ۳ درصد وابستگی به تنگه هرمز دارد. 

موضع‌گیری‌های چین نشان می‌دهد که ثبات و باز بودن مسیرهای حیاتی انرژی برای پکن اهمیت بلندمدت دارد و تداوم جریان آزاد انرژی از تنگه هرمز برای چین تنها یک مساله اقتصادی روزمره نیست، بلکه بخشی جدایی‌ناپذیر از معماری امنیت ملی و سیاست خارجی چین مبتنی بر توسعه همکاری در غرب آسیاست.

وقتی اسرائیل به چین چشم دوخت

اما در میان این سکوت دیپلماتیک مقامات چینی، اظهارات روز گذشته سرکنسول اسرائیل در شانگهای نیز تأکید مضاعفی بر نقش حیاتی چین در سرنوشت اقتصادی ایران دارد. این سرکنسول در گفت‌وگو با خبرنگاران گفته که «چین تنها کشوری است که قادر است بر ایران تأثیر بگذارد. اگر چین نفت ایران را نمی‌خرید، ایران فرو می‌پاشید.»

این سخنان در واقع وابستگی شدید اقتصاد ایران به صادرات نفت به چین را آشکار می‌کند و حال گویا اسرائیل امیدوار است از این اهرم برای مهار برنامه هسته‌ای یا کاهش فعالیت‌های منطقه‌ای ایران استفاده کند.

چین خریدار حدود ۹۰ درصد نفت ایران است و شاید لازم باشد دستگاه دیپلماسی کشور توجه کند که این رابطه تجاری برای چین چندان مهم نیست، چرا که تنها حدود ۱۰ درصد نفت خود را از ایران تأمین می‌کند و افزون بر این اقتصاد چین بیش از ۴۰ برابر اقتصاد ایران است و تجارت بسیار بیشتری با آمریکا و اتحادیه اروپا دارد.

شراکت بدون حمایت و مساله «اتحاد استراتژیک با شرق» 

این وضعیت پیچیده در حالی است که به نظر می‌رسد بخشی از سیاست‌گذاران ایرانی طی سال‌های اخیر  نه تنها به این وابستگی یک سویه چندان توجه نکردند بلکه حتی همواره بر این باور تأکید کردند که نزدیکی به شرق، از جمله چین، می‌تواند خلأ ناشی از انزوای ایران در غرب را جبران کند. 

اما واقعیت آن است که در بزنگاه‌های حساس، نه چین و نه روسیه، حاضر به پرداخت هزینه برای ایران نبوده‌اند. چین، برخلاف آن چه تصور می‌شود اتفاقا همزمان روابط اقتصادی و نظامی بسیار گسترده‌ای با اسرائیل، عربستان، امارات و آمریکا دارد.

مساله مهم دیگری که باید مورد توجه قرار بگیرد این است که سیاست دیرینه پکن، عدم مداخله در منازعات منطقه‌ای است، مگر آن که منافع حیاتی‌اش مستقیماً تهدید شود و پکن تمایلی ندارد برای ایران وارد ریسک سیاسی یا دیپلماتیک شود.

اتفاقا در مواردی هم چون موضوع جزایر سه‌گانه چین دقیقا کنار کشور مقابل ایران یعنی امارات متحده عربی ایستاده و با آن که تمایلی به دخالت در امور کشورها نشان نمی‌دهد اما حتی بعد از اعتراض ایران درباره بیانیه مشترک چین و امارات بار دیگر وزیر خارجه‌اش بر سخنان مداخله‌گرانه و ضد ایرانی خود درباره جزایر سه‌گانه تاکید کرد.

ادامه روند روابط از همکاری محدود 

تا    وابستگی بیشتر

اکنون شاید گذر از دوران جنگ 12 روزه برای ایران فصل تازه‌ای در روابط با چین باز کند. پیش‌بینی آینده روابط ایران و چین سخت است اما به نظر می‌رسد همکاری دو کشور گویا بیش از آن‌که راهبردی باشد، شاید تنها ابزاری و موقت است.

چین همچنان به خرید نفت ایران ادامه خواهد داد، به شرطی که هزینه سیاسی آن پایین باشد و احتمالاً هیچ سرمایه‌گذاری عمده یا حمایت سیاسی جدی در کار نخواهد بود. پیشنهاد عجیب سرکنسول اسرائیلی نشانه‌هایی از زنگ خطری جدی است که دستگاه دیپلماسی ایران باید به آن توجه کند؛ چرا که در صورت افزایش فشارهای بین‌المللی ممکن است که پکن به‌سادگی واردات نفت از ایران را کاهش دهد.

در چنین شرایط پیچیده‌ای به نظر می‌رسد که رابطه ایران و چین، برخلاف تصویر پررنگ‌شده در ادبیات رسمی تهران، نه یک اتحاد راهبردی، بلکه نوعی وابستگی سودمحور است. چین از ایران نفت ارزان می‌خرد، کالا صادر می‌کند، اما حاضر نیست کوچک‌ترین هزینه‌ای برای دفاع از ایران در مجامع بین‌المللی یا بحران‌های منطقه‌ای بپردازد.

پرسش اساسی این است که اگر در برهه‌ای که ایران بیش از هر زمان دیگری به حمایت دیپلماتیک نیاز داشت، پکن حتی حاضر به محکوم کردن حمله اسرائیل نشد، این اتحاد به چه کار می‌آید؟ پاسخ این سؤال می‌تواند مسیر آینده سیاست خارجی ایران را تعیین کند.