محبوبه ولی

کار به جایی رسیده که وقتی خبر کشته‌ای می‌آید، شنونده می‌پرسد از این وری‌ها بوده یا آن وری‌ها؟! آنها که دل در گرو تمامیت ارضی ایران و آحاد مردم آن دارند اما این روزها هم سوگوار آن جوان بسیجی هستند که ویدئوی ضرب و شتمش دست به دست می‌شود و هم غمخوار دختر معصومی که مادر معترضش در مهاباد کشته شده است؛ چراکه هر دو قربانی یک سیاست هستند.

کار به جایی رسیده که دانشگاه صحنه صف‌آرایی خشونت‌بار دو رأی و عقیده متفاوت شده و عریان‌ترین این صف‌آرایی، آنچه دو روز پیش در دانشگاه آزاد واحد تهران شمال رخ داد. این اگر جنگ داخلی نیست پس چیست؟ آنچه این روزها رخ می‌دهد، اگر آغازی بر سوریه‌سازی ایران نیست، پس چیست؟ سوریه‌سازی؛ همان تعبیری که مقامات ارشد کشور مدام درباره آن تکرار می‌کنند که اجازه نخواهند داد دشمنان، ایران را تبدیل به سوریه کنند. اما به نظر می‌رسد رفتارها و تصمیم‌گیری‌های لجوجانه به کمک دشمن شتافته تا به سرعت کشور را به سوی جنگ داخلی سوق ‌دهد.

مگر جنگ داخلی چیزی غیر از رودررویی دو یا چند گروه در درون یک واحد سیاسی مستقل است؟ جنگ داخلی نزاع و خصومت یک مردم داخل کشور است که بیش از هر چیز دلالت بر فقدان وحدت ملی دارد؛ جنگی شبیه به آنچه که سوریه، یمن و لیبی سال‌هاست گرفتارش هستند و آن را در بالاترین سطح خود، یعنی جنگ مسلحانه علیه یکدیگر تجربه می‌کنند.

 عقلانیت؛ کم‌فروغ‌تر از همیشه

نزاع و خشونتی که این بار در ایران شکل گرفته، با توجه به افزایش موارد استفاده‌ از سلاح گرم، هشداری است درباره تغییر فاز ناآرامی‌ها و اعتراضات در ایران. اظهارات دیروز رئیس پلیس آگاهی انتظامی آذربایجان غربی تاییدی بر همین هشدار است. سرهنگ صادق شکری دیروز ضمن ابراز همدردی با متوفیان وقایع اخیر در پیرانشهر و مهاباد، گفته است: «متاسفانه مواردی از اصابت تیر به ماموران امنیتی و مردم از بین جمعیت معترضان در تجمعات اخیر به وقوع پیوسته و گروه‌های ضد انقلاب و اشخاص مغرض از این فرصت به انحای مختلف استفاده و اقدام به قتل شهروندان می‌کنند که به همین منظور پلیس با دستور ویژه برای پیگیری این موضوع اقدام می‌کند.»

اخبار و اظهاراتی از این دست زنگ هشدار برای بحرانی‌تر شدن وضعیت در کشور است. در چنین شرایطی تنها امید به عقلانیت و تدبیرهای به دور از تعصب است؛ عقلانیتی که این روزها از تریبون‌های رسمی کم‌فروغ‌تر و کم‌سوتر از هر امر دیگری ظاهر می‌شود و در مقابل، این صدای طبل تهدید، تکذیب، قدرت‌نمایی و لجاجت بر سر مواضع قبلی است که بلند است.

در حالی که انتظار می‌رود پس از قریب به دو ماه ناآرامی و اعتراض و آشوب و بلوا که هزینه‌های بسیار جانی و مالی بر دست مردم و نظام گذاشته، حاکمیت دست کم درباره گشت ارشاد اشتباهات را پذیرفته و برای بازنگری اعلام آمادگی کند، مهدی باقری، نماینده زنجان دیروز در گفت‌وگویی اظهار کرده که گشت ارشاد کلا جمع نشده و به واسطه قانونی که در این رابطه داریم، همچنان مشروعیت دارد.

او کمبود نیرو را دلیل ناپدید بودن ون‌های گشت ارشاد در هفته‌های اخیر دانسته و گفته که اولویت نیروی انتظامی اکنون ایجاد فضای آرام در بازار و جامعه است. این نماینده مجلس تلویحا وعده داده که بعد از آرام شدن فضا گشت‌های ارشاد دوباره باز خواهند گشت. این اظهارات برای معترضان به گشت ارشاد اما بدان معناست که اگر می‌خواهید ون‌های ارشاد بازنگردند و شما را با خود ببرند، همچنان در خیابان بمانید!

با یادآوری آن قفل کودک که بر گوگل زده شد این سوال مطرح می‌شود که در تصمیم‌گیری برای سطح‌بندی دسترسی به اینترنت آیا برای کاربران ایرانی آن سطح از بلوغ، شعور و حقوق شهروندی در نظر گرفته خواهد شد که امکان دسترسی به جریان آزاد اطلاعات را به همگان بدهد؟

 کشاندن نزاع به محلات و مساجد

نمونه دیگر از این نوع لجاجت‌ها، خبر روز یکشنبه ستاد امر به معروف و نهی از منکر است. پس از ایده‌های عجیب و غریب دبیر این ستاد برای مقابله با بدحجابی، روز یکشنبه سخنگوی ستاد امر به معروف و نهی از منکر خبر از امضای تفاهم‌نامه‌ای میان این ستاد، بسیج و قوه قضائیه داده است.

به موجب این تفاهم‌نامه، بار امر به معروف و نهی از منکر بر دوش بسیج گذاشته شده است. علی خان‌محمدی در این باره گفته است: «بسیج یک ظرفیت بی‌نظیر مردمی است که قرار است از آن در حوزه فرهنگ‌سازی، امر به معروف و نهی از منکر، ترویج معروفات و مقابله با منکرات استفاده شود. نیاز است که ستاد امر به معروف از این ظرفیت بزرگ مردمی و شبکه‌سازی بسیج در جهت اهدافی که دارد استفاده کند.»

او درباره نقش قوه قضائیه در این تفاهم‌نامه گفته است که ضابط قضایی باید زیر نظر قوه قضائیه باشد و طرح نیز این است که فرمانده پایگاه بسیج به عنوان ضابط قضایی عمل کند!

در وضعیتی که بخشی از شعارهای تند معترضان متوجه نیروهای بسیج است، درگیری نیروهای بسیج با دیگر دانشجویان در داخل دانشگاه‌ها بر خشم و خشونت‌ها افزوده و در موقعیتی که رسانه‌ها ویدئوی ضرب و شتم یک بسیجی را منتشر کرده‌اند که در نهایت به قیمت جان او تمام شده، واگذار کردن چنین موضوع حساسیت‌برانگیزی به بسیج، دمیدن بر تنور همین جنگ داخلی است و همچنین نشان دیگری از حکمرانی لجوجانه!

سخنگوی ستاد امر به معروف از ظرفیت مساجد و محلات گفته است؛ گویی قرار است تقابلی که تاکنون میان مردم و پلیس بوده به نزاع «مردم و مساجد» و تقابل مردم با یکدیگر در محلات کشیده شود.

 در اغلب مناظرات تلویزیونی طرفی که به هسته قدرت نزدیکتر است سعی در منکوب کردن آن سوی میز دارد تا در پایان مناظره به مانند کابوی‌های آمریکایی دود بیرون آمده از هفت تیرش را فوت کند و فاتحانه صحنه مناظره را ترک کند

 بالاترین سطح دسترسی به اینترنت به چه کسانی می‌رسد؟!

مسئله اینترنت نیز در بستر همین حکمرانی لجوجانه، دنبال می‌شود. پس از قریب به دو ماه محدودیت اینترنت و آسیب‌های هنگفت آن در تمام ابعاد خرد و کلان، نماینده مجلس دیروز خبر داده که بهارستان با وزیر ارتباطات جلسه گذاشته و در حال تصمیم‌گیری و تعریف سطوح دسترسی به اینترنت است.

لطف‌الله سیاهکلی در این باره توضیح داده: «امروز اینترنت، جزو جدایی‌ناپذیر زندگی مردم شده و نمی‌توانیم آن را ببندیم. باید سطوح دسترسی برای اقشار مختلف مردم تعریف کنیم. یعنی باید یک سطح دسترسی خاص در اختیار کودکان و یک سطح دسترسی متفاوت به پزشکان، مهندسان، اساتید دانشگاه و دیگران قرار داد.»

اشاره او به «کودکان» بیش از هر چیز یادآور «کودک‌انگاری» همه کاربران ایرانی و قفل کودکی است که وزارت ارتباطات سه ماه پیش بر گوگل زد و همه را شوکه کرد؛ اقدامی که آغاز طرح صیانت و بی‌اعتنایی «لجوجانه و متعصبانه» به تمام نظرات کارشناسی و دیدگاه‌های مردمی درباره این طرح بود.

با یادآوری آن قفل کودک این سوال مطرح می‌شود که در تصمیم‌گیری برای سطح‌بندی دسترسی به اینترنت آیا برای کاربران ایرانی آن سطح از بلوغ، شعور و حقوق شهروندی در نظر گرفته خواهد شد که امکان دسترسی به جریان آزاد اطلاعات را به همگان بدهد؟

نکته دیگر در خصوص سطح‌بندی دسترسی به اینترنت، پاسخ به این سوال است که در این صورت بالاترین سطح دسترسی به اینترنت را چه کسانی خواهند داشت؟ پاسخ را شاید بتوان در حضور مستمر مقامات و مسئولان در توئیتر و اینستاگرام پیدا کرد که نشان می‌دهد علی‌رغم محدودیت شدید اینترنت و فیلترشکن‌هایی که یکی پس از دیگری از کار می‌افتند، این مقامات در حال حاضر بالاترین سطح دسترسی را دارند!

در وضعیتی که بخشی از شعارهای تند معترضان متوجه نیروهای بسیج است و رسانه‌ها ویدئوی ضرب و شتم یک بسیجی را منتشر کرده‌اند، واگذار کردن موضوع حساسیت‌برانگیز امر به معروف و نهی از منکر به بسیج، دمیدن بر تنور همین جنگ داخلی است و همچنین نشان دیگری از حکمرانی لجوجانه!

 دودی که از هفت‌تیر کابوی‌ها بیرون می‌آید!

گذشته از حوزه تصمیم‌سازی، اقدام و عمل، متاسفانه باید گفت که این لجاجت در میدان رأی و نظر نیز مقدم بر هر رویکرد دیگری جلوه می‌کند. حتی مناظره‌هایی که از تلویزیون پخش می‌شوند تا به عنوان کوششی برای پیدا کردن راه‌حل قلمداد شوند، بیش از آنکه برآیند همگرایی نخبگان و چهره‌های شاخص سیاسی و اجتماعی برای برون‌رفت از وضعیت کنونی باشد، دوئلی سیاسی است؛ فرقی هم ندارد زیدآبادی و کوشکی باشند یا قوچانی و روانبخش؛ در اغلب این مناظرات طرفی که به هسته قدرت نزدیکتر است سعی در منکوب کردن آن سوی میز دارد تا در پایان مناظره به مانند کابوی‌های آمریکایی دود بیرون آمده از هفت تیرش را فوت کند و فاتحانه صحنه مناظره را ترک کند؛ بدون آنکه اندکی از فقر وفاق ملی کاسته باشد!

در واقع در غیاب احزاب موثر، اصولگرا و اصلاح‌طلب علی‌رغم هشدارها درباره عبور جامعه از آنان، منازعات همیشگی خود را روی آنتن تلویزیون آورده‌اند و صبح به صبح آن را در مطبوعات و رسانه‌هایشان نیز ادامه می‌دهند.

کیهان دیروز با اشاره به واکنش برخی روزنامه‌ها به بیانیه اخیر سازمان اطلاعات سپاه و وزارت اطلاعات نوشت: «روزنامه‌های زنجیره‌ای دیروز در اقدامی هماهنگ با تیترهایی نظیر «روزنامه‌نگاری جرم نیست»، «روزنامه‌نگاری را ممنوع کنید»، «دفاع از حیثیت یک حرفه» و... سعی کردند با تخطئه بیانیه دو نهاد رسمی کشور، پادویی برای رسانه‌های ضد انقلاب را «روزنامه‌نگاری» جا بزنند.»

در کنار رسانه‌هایی چون کیهان، مقامات عالی‌رتبه نیز پشت هر تریبونی که می‌ایستند، با تحقیر، تخفیف، تهدید، توهین و سبک شمردن آنها که اعتراض دارند، باب هر نوع گفت‌وگویی را می‌بندند. مقاومت در برابر خواست‌هایی چون برگزاری رفراندوم برای موضوعاتی که چالش‌برانگیز شده‌اند نیز نشان دیگری از عدم انعطاف و اصرار لجوجانه بر ادامه رویه‌های جاری است؛ این اصرار لجوجانه اما صرفا منجر به حکمرانی لجوجانه نمی‌شود، بلکه لجاجت شهروندان و نافرمانی‌های مدنی را نیز برمی‌انگیزد و در نهایت کشور را به بن‌بست می‌کشاند!