نادر صدیقی

سفره ایرانیان را تحریم‌ها جراحی و به عبارت دقیق‌تر قیچی کرده است. نمی‌شود گفت ما به بخش قیچی‌شده سفره و ثروت ایرانیان کاری نداریم و فقط می‌خواهیم بقیه آن را جراحی کنیم. تز «سفره مردم را به برجام گره نمی‌زنیم» تاکنون کارکردی جز کمک ناآگاهانه به عادی‌سازی تحریم نداشته است. عادی‌سازی تحریم بدتر از اصل تحریم است، زیرا تحریم‌ها عملی است که طرف تحریم‌گر انجام می‌دهد، اما عادی‌سازی تحریم اتفاقی است که در داخل رخ می‌دهد. تحریم‌گران آمریکایی و صهیونیستی برای توجیه عمل ظالمانه و ضدبشری خود در جهت قیچی کردن بخش قابل‌توجهی از سفره مردم ایران به یک شگرد شیطانی متوسل شده‌اند. می‌گویند ایران یک کشور عادی نیست. این مدعا یک بار سنگین حقوقی دارد. حرفشان این است که ایران چندان غیرعادی است که اهلیت حقوقی برای دسترسی کامل به اموال خود و دسترسی به بازارهای جهانی و نظام مالی جهانی ندارد. غیرعادی جلوه دادن کشور ما یعنی جرم‌انگاری سیمای ایران. یعنی آنکه به عنوان مثال هر شهروند ایرانی در هر تراکنش مالی در هر نقطه از جهان به دیده «مجرم بالقوه» نگریسته شود. عادی‌سازی تحریم یعنی درونی کردن آن نگاه مجرمانه و از آن بدتر، «انقلابی» جلوه دادنِ یک امر غیرعادی. انقلاب در اصل چنین نبود، امام خمینی در مقابل آن القای رسانه‌ای که مردم انقلابی را به شکل یک مردم غیرعادی  و «شلوغ‌کار» و ضد نظم جهانی جلوه می‌داد، ایستاد و با توسل به گفتمان حقوق بشری فضای افکار عمومی جهانی را تسخیر کرد. در آن روزگار، آن چه که در خیابان‌های انقلابی می‌گذشت، نمی‌توانست بدون تسخیر خیابان‌ها و شاهراه‌های رسانه‌ای جهانی راه خود را باز کند و به جمهوری اسلامی راه ببرد. انقلاب اسلامی دو چهره داشت و در دو میدان جریان داشت: در میدان افکار عمومی داخلی و افکار عمومی جهانی. امام خمینی برای مقابله با شبه غیرعادی جلوه دادن انقلاب و مردم انقلابی، ماشین دیپلماسی عمومی را درست در نقطه کانونی آن یعنی در جهان غرب به کار گرفت:

«با این رفقایی که در خارج از کشور شما دارید از فِرَق دیگر، از اهل مثلاً اینجا یا سایر ممالک که آشنا هستید با آنها، هرجا اتفاق افتاد، بایستید و مطالبتان را بگویید تا مردم بدانند که یک دسته اشخاص شلوغ‌کار نیستند [که‌] دارند این کار را می‌کنند. آنها که قیام کرده‌اند بر ضد این، نه اینکه یک مردمی هستند که می‌خواهند شلوغ‌کاری بکنند این کارها را می‌کنند، این مردمی هستند که حق می‌گویند؛ حق خودشان را طلب می‌کنند. آزادی حق مردم است؛ استقلال یک مملکت، حقِ اهل مملکت است که طلب استقلال بکنند در مملکت. مردم شریفی‌اند که قیام کرده‌اند و خون خودشان را دارند می‌دهند در مقابل اینکه احکام اسلام را و این ثروت خودشان را، یعنی ثروت ملتشان را نگذارند هدر برود؛ احکام اسلام را نگذارند از بین برود.»

در یک طرف «ثروت ملت»، در طرف دیگر حقوق بشر و مقابله با غیرعادی جلوه دادن انقلاب. بنیان‌گذار این جمهوری نشان داد که مقابله با حربه غیرعادی جلوه دادن مطالبه معطوف به کنترل دارایی‌های کشور توسط مردم کشور امری است انقلابی. او در مقابل پیشداوری حاکم بر رسانه‌های شاه که به غرب می‌گفت انقلابیون ایران طبقه‌ای از یاغیان و قانون‌شکنان هستند که به عصر و به زمان و به زبان دیگر تعلق دارند ایستاد و با تکیه بر توان گفتاری و پشتوانه فلسفی و منطقی خود شاه را نه فقط در دانشگاه‌ها و خیابان‌ها و بازار‌ها و حوزه عمومی داخل کشور، بلکه  در خودِ غرب، در دانشگاه‌ها و در عرصه‌های رسانه‌ای و گفت‌وگویی پاریس، لندن، نیویورک و واشنگتن شکست داد و نشان داد که شاه است که در مقام یک رژیم غیرقانونی و کودتایی باید یاغی محسوب شود و نه یک ملت مطالبه‌گر.

سخن امام خمینی در هر دو عرصه روشنگری انقلابی در داخل و گفت‌وگوی روشنگرانه  با افکار عمومی جهانی از وضوح خیره‌کننده‌ای برخوردار بود:

«بگویید به مردم اینجا {فرانسه و غرب} مردم ایران که قیام کرده‌اند برای یک مطلب واضحی است که همه بشر قبولش دارد که آزاد باید باشد؛ نباید هی در حبسش کنند، نباید جلویش را بگیرند که حرف نزن! بیخ گلویش را فشار بدهند که نباید یک کلمه حرف بزنی! قلمش را بشکنند که نباید بنویسی! قلم‌ها را اینها شکستند؛ قدم‌ها را شکستند در این پنجاه سال. حبس‌ها پر بود از اشخاصی که آزادی می‌خواستند در این پنجاه سال. حالا قیام کرده‌اند و حقوق واضح ملی خودشان را، آنکه از حقوق بشر است و از اولین حقوق بشر است: آزادی، استقلال، حکومت عدل.» (امام خمینی )

این یعنی سخن گفتن به زبان «واضحی که همه بشر قبولش دارد» چه آنجا که تیغ اختناق بیخ گلوی آزادیخواهان را فشار می‌دهد و چه آن جا که قیچی تحریم سفره و ثروت ایرانیان و حق حضور و دسترسی در نظام اقتصادی و مالی و فرهنگی جهان را کوچک و کوچک‌تر می‌کند. همان ابرقدرتی که دیروز حامی اختناق فکری بود امروز در چارچوب تحریم‌های ظالمانه اختناق مالی و اقتصادی را بر ضد حقوق بشری ایرانیان معماری می‌کند. باید به این ظلم مجسم درست در نقطه اعمال آن پاسخ داد، یعنی باید به کمک ظرفیت‌سازی نوین در سیاست خارجی، در جای جایِ عرصه‌های نظام مالی و سیاسی اعمال تحریم و از آن جمله خود کنگره امریکا در مقابل لابی‌های جنگ و تحریم و لابی تحریم به منزله جنگ ایستاد.

باید درکی امروزین از حکمت ملانصرالدین به دست داد که انگشتری را در تاریکخانه انبار گم کرده بود، اما در جایی دیگر در کوچه دنبال آن می‌گشت. زیرا گمشده اصلی ملا انگشتر نبود نور بود. نقطه کانونی آن حقی که از ایرانیان سلب شده کاخ سفید است و کنگره و سازمان ملل و دیگر عرصه‌های مالی و سیاسی جهان. زیر نور یک زبان واضحِ فهم‌پذیر و حقوق بشری است که می‌توان تاریکخانه‌های لابی‌های ضد ایرانی در امریکا را برآفتاب نهاد و به زیر ضرب برد.