پایان تلخ سـلطان!

نرخ سکه‌ای که او سلطانش بود، تیرماه پارسال یک میلیون و ۲۰۰ هزار تومان بود. تیرماه امسال وقتی که دستگیر شد سکه به بالای سه میلیون تومان رسیده بود و دیروز که اعدام شد سکه چهار میلیون و ۱۲۰هزار تومان خرید و فروش می‌شد او درست مثل همان پدرخوانده‌های شبکه‌های مافیایی آسوده‌خاطر سیگار دود می‌کند و هنگامی که آن را به خبرنگار تعارف می‌کند، می‌گوید: «این گران‌ترین سیگار ایران است.» درباره حساب ۷۰۰ میلیارد تومانی شریک ۷۰ ساله‌اش هم می‌گوید: «مگر ۷۰۰ میلیارد حجم پول بالایی است؟ به هیچ عنوان نیست. شما بزرگش می‎کنید.»

محبوبه ولی، روزنامه نگار

«همه می‌دانستند که هم زرنگ است، هم خوب بو می‌کشد؛ اما آن سال‌ها اتفاقی افتاد که دیگر بوکشیدن ساده نبود و شبیه معجزه بود. آخر تابستان بود که چند معامله بزرگ کرد. حتی شنیدیم که طلا و سکه هم خریده است. ما هنوز برایمان سؤال بود که علت این خریدهایش چیست. فردا یا پس‌فردای آن، از ظهر گذشته بود و در مغازه‌مان نشسته بودیم که دیدیم تلویزیون یک برج خیلی بزرگ را نشان می‌دهد که دود از پنجره‌هایش بلند شده. صدا را زیاد کردیم که ببینیم کجا آتش گرفته که یک هواپیما آمد و خورد وسط برج. همه شوکه شده بودیم. به آمریکا حمله شده بود. بازار جهان تکان خورد. اینجا هم. چند نفر پس افتادند. یک نفر اما بُرده بود. خوب هم بُرده بود. دوستانش به شوخی می‌گفتند لعنتی، تو خود مُلاعمر هستی که دستور حمله را داده‌ای و حالا داری کاسبی‌اش را می‌کنی. از آن روز لقب ملا را روی او گذاشتند.»

این بخشی از مصاحبه یکی از کسبه بازار طلا و جواهر با روزنامه شرق در شهریور امسال است. ملاعمری که این طلافروش در موردش حرف زده، 17 سال بعد از آن 11 سپتامبر لقب تازه‌ای پیدا کرد؛ سلطان سکه. همان وحید مظلومین که تیرماه امسال خبر خریداری دو تن سکه‌اش همه را انگشت به دهان کرد و به مامورانی که برای دستگیری‌اش آمدند گفت با افتخار به همه بگویید که سلطان سکه را گرفته‌اید.  

این سلطان ملاعمر جنجالی دیروز اعدام شد و خورشید 23 آبان 1397 را ندید. نرخ سکه‌ای که او سلطانش بود، تیرماه پارسال یک میلیون و دویست هزار تومان بود. تیرماه امسال وقتی که دستگیر شد سکه به بالای سه میلیون تومان رسیده بود و دیروز که اعدام شد سکه چهار میلیون و 120 هزار تومان خرید و فروش می‌شد. آنهایی که او را محاکمه کردند بر این باورند که وضع بازار طلا نتیجه سلطنت مافیایی اوست آن هم در شرایطی که کشور در جنگ اقتصادی است. 

سلطنت ارزی سلطان سکه

اما سال‌ها پیش از اینکه ملاعمر باشد و سلطان سکه، وحید مظلومین سودای سلطنت ارز را داشت. رویایی است اما دلاری که این روزها بین 13 تا 15 هزار تومان معامله می‌شود، اواخر دهه 60 زیر صد تومان بود؛ صد تا تک تومانی. دهه هفتاد که آمد دیگر سه رقمی شده بود و سال 73 خودش را به 263 تومان و یک سال بعد به عدد 403 هزار تومان رسانده بود. 

در سال 1371 دولت در نرخ ارز دخالتی نداشت و تسلیم نرخ بازار آزاد شد. آن روزها سلطان 56 ساله‌ای که دیروز اعدام شد، جوان 30 ساله‌ای بود با سری پرشور برای پولدار شدن که برای اولین بار به اتهام اخلال در نظام ارزی کشور دستگیر شد. 

از آن اتهام و دستگیری سرش را به سلامت گذراند، اما دو دهه بعد وقتی از 30 سالگی به آستانه 50 سالگی رسید، سال 1391 شده بود؛ ریاست جمهوری محمود احمدی‌نژاد و تحریم و باز هم آشفتگی بازار ارز و طلا. سال 91 بهارش را با دلار 1900 تومانی شروع کرد و وقتی زمستانش تمام شد دلار به سه هزار و 390 تومان رسیده بود. سکه نیز در فاصله آغاز و پایان این سال از 770 هزار تومان به یک میلیون و 325 هزار تومان رسیده بود و باز هم پای وحید مظلومین در میان بود.

این بار بانک مرکزی به دادش رسید. غلامحسین محسنی اژه‌ای اوایل شهریور امسال گفت که وحید مظلومین در سال 91 به اتهام اخلال در نظام اقتصادی کشور دستگیر شد، اما بانک مرکزی گفت که او معتمد این بانک است و دلارها را بانک مرکزی به او داده تا در بازار بفروشد. برخی عنوان می‌کنند شخص محمود بهمنی، رئیس وقت بانک مرکزی در آن زمان برای آزادی او پادرمیانی کرده است.

نماینده دادستان در یکی از جلسات دادگاه‌های اخیر او می‌گفت «دستگیر شدن‌ها و تبرئه شدن‌های پیشین او این تصور را ایجاد کرده بوده که وحید مظلومین یکی از عوامل امنیتی برای کنترل بازار است». 

اما اکنون نه‌تنها به عنوان عاملی امنیتی از او یاد نمی‌شود، بلکه اتفاقا عوامل امنیتی پرونده قطوری از فساد و پولشویی او در بازار جمع‌آوری کرده‌اند. خلاصه و مختصر پرونده قطور او این است که سلطان ملاعمر به اسم هر کسی از عمه 70 ساله همسرش گرفته تا معلم خصوصی فرزندش حساب باز می‌کرده و سپس با حساب‌هایی که به اسم آنها بوده طلا و سکه خرید و فروش می‌کرده است. مقامات قضایی می گویند در شبکه او 170 هزار تراکنش مالی در قالب 219 فقره حساب انجام شده که رقم این تراکنش‌ها بالغ بر 14 هزار میلیارد تومان است. آنها می‌افزایند که او ماهانه 30 میلیارد تومان درآمد داشته و پول‌های بسیاری از شهرهای مرزی و عراقی‌ها به حساب او سرازیر می‌شده است که سرنخ قاچاق طلا و ارز در کشور است.  

فرزند خلف!

او همزمان که سلطان سکه بود به واسطه پسرش، محمدرضا مظلومین دستی نیز بر آتش ارز داشت. اسناد و مدارک قوه قضائیه محمدرضا مظلومین را به قاچاق ارز از کشور متهم کرده است. او چند ماه قبل از پدرش در 25 بهمن پارسال دستگیر شد. در این فاصله وحید مظلومین تمامی اسناد و مدارک را از بین برد و چنان به این پاکسازی خود مطمئن است که بعد از دستگیری‌اش گفته بود کسی سندی مبنی بر اینکه او ارز خرید و فروش کرده است، ندارد. حالا او سلطانی است که اعدام شده و پسرش سلطان‌زاده‌ای‌ست متواری. دیروز علاوه بر او همدست و شریکش، محمد اسماعیل قاسمی، معروف به محمد سالم نیز اعدام شد. محمد سالم از وحید مظلومین به عنوان یکی از بهترین مشتریانش یاد می‌کند و گاهی هزار تا سه هزار عدد سکه از او در هفته خریداری می‌کرده است. پرونده شبکه فساد اقتصادی او 18 متهم دیگر هم دارد که همگی محکوم به حبس شده‌اند.

پدرخوانده رابین هود

خبرگزاری میزان، وابسته به قوه قضائیه روز گذشته پس از اعدام وحید مظلومین مصاحبه‌ای که با او در زندان انجام شده را منتشر کرد. تصویر وحید مظلومین در این مصاحبه تصویر کامل یک پدرخوانده است. او درست مثل همان پدرخوانده‌های شبکه‌های مافیایی آسوده‌خاطر سیگار دود می‌کند و هنگامی که آن را به خبرنگار تعارف می‌کند، می‌گوید: «این گران‌ترین سیگار ایران است.» یا آنجایی که در مورد حساب 700 میلیاردی شریک 70 ساله‌اش، اقدس مهرافزا، با تعجب می‌گوید: «مگر 700 میلیارد حجم پول بالایی است؟ به هیچ عنوان نیست. 700 میلیارد تومن پولی نیست. شما بزرگش می‎کنید.»

مقامات قضایی اذعان کرده‌اند، وحید مظلومین طی فعالیت‌هایی که انجام داده فقط در یک روز 15 میلیارد تومان به دست آورده است. با این حساب او حق دارد؛ برای کسی که روزی 15 میلیارد تومان می‌تواند درآمد داشته باشد، 700 میلیارد تومان عدد قابل‌توجهی نیست! 

در بازار نیز تصویری که برخی بازاریان از او می‌دهند همان پدرخوانده مخوف و مرموز مافیایی است؛ تصویر مردی که همه چشم به دهان او دوخته‌اند تا قیمت جدید اعلام کند و چشم به پای او دوخته‌اند تا برای خرید یا فروش، پا جای پای او بگذارند و در موردش می‌گویند هرکس که مزاحمش بود را حذف می‌کرد.

برخی تعاریف از او نیز نمایی از یک رابین‌هود است؛ آنهایی که با احترام از او نام می‌برند و می‌گویند بسیار دست به خیر بوده، کسی دست خالی از پیش‌او بازنمی‌گشته و برخی نیز معتقدند نابغه‌ای بوده که نان نبوغش را می‌خورده است. 

در مصاحبه اخیری که از او منتشر شده می‌گوید اگر دوباره شانس بازگشت به بازار را داشته باشد همان کاری را می‌کند که قبلا کرده است؛ اما امروز او نه‌تنها شانس بازگشت به بازار را ندارد، بلکه حتی شانس بازگشت به زندگی را هم ندارد. او اعدام شد و اقتصاد ایران همچنان می‌لنگد. او گرچه اقتصاد یک کشور را قربانی طمع و وسوسه کرد اما خودش قربانی سیستم ناقص‌الخلقه‌ای است که هر روز بابک زنجانی‌ها و مه‌آفریدها و جزایری‌ها و مظلومین‌های دیگر می‌زاید، بزرگشان می‌کند؛ آنها هم زخم خود را می‌زنند و یا فرار می‌کنند یا در بند و اعدام می‌شوند و این چرخه معیوب همچنان به دور خود می‌چرخد و سلطان تازه‌ای را بر سر جنگل اقتصاد ایران مسلط می‌کند.