رئیس فراکسیون کارگری شورای شهر تهران گفت: مردم ایران، چه خیل انبوه فقیران و چه جمعیت به نسبت اندک اغنیا، صاحب کرامت و شرافت هستند و صدقه و هبه نمی‌خواهند. آنها حق خود را می‌خواهند، حق کار کردن، ثروت‌اندوختن و ساختن زندگی خود و جامعه.

به گزارش توسعه ایرانی، افشین حبیب‌زاده در نطق پیش از دستور خود در جلسه شورای شهر تهران گفت: امروز سخنانی کوتاه با رئیس‌جمهور آینده، درباره سرگذشت فقر در چهار دهه گذشته و ضرورت‌های رسیدگی به آن در آینده و بزنگاهی که امروز در آنیم، دارم.

وی با بیان اینکه داستان فقر در کشور ما داستانی سیاسی است نه اقتصادی، گفت: فقر، تورم، گرانی، رکود و بیکاری، معلول روابط سیاسی صاحبان منافع خاص و تصورات نادرست تصمیم‌گیرانی است که اغلب بی‌هیچ پشتوانه‌ای از دانش سیاست، اقتصاد، تاریخ، جامعه‌شناسی و حقوق، بر کرسی‌های سیاست‌گذاری و قانونگذاری تکیه می‌زنند.

رئیس فراکسیون کارگری شورای شهر تهران ادامه داد: قدری به عقب بازگردیم و به یاد بیاوریم شعارهای انقلاب را که رفاه، آبادانی، کرامت انسانی و رفع دغدغه معیشت بود؛ همان شعارهایی که فقرا و مستضعفان بدان پیوستند. می‌پنداشتیم و قرار هم این بود که هم دنیایمان آباد می‌شود هم آخرتمان. به پای عمل که رسیدیم، دیدیم که افتاد مشکل‌ها.

حبیب‌زاده افزود: از انقلاب تا سال‌های پس از جنگ صرف آزمون و خطا شد، صرف اینکه سیاستمداران و مدیران تازه به قدرت‌رسیده در کنار بوروکرات‌های قدیمی دستگاه اداری کشور، تجربه اندوزند و یاد بگیرند اداره کشور چگونه است، اقتصاد چیست، جامعه چیست، فرهنگ چیست و روابط بین‌الملل چیست.

وی ادامه داد: در دهه ۷۰، موسم امید وزیدن گرفته بود که دیگر زمان تحقق شعارهای انقلاب رسیده است. بعد از همه سال‌های دشوار، اقتصاد به ثباتی نسبی رسیده بود و سیاست‌های اقتصادی دولت می‌رفت تا از پوپولیسم و توزیع بی‌محابای منابع کشور دور شود و بر مدار عقل و علم قرار گیرد. حبیب‌زاده گفت: بعد از سال‌ها تجربه، زعمای کشور با این واقعیت روبه‌رو شدند که برای مرفه کردن مردم و آبادانی کشور و تحقق شعارهای انقلاب، اول باید تولید ثروت کرد. اگر می‌خواهند تامین اجتماعی و مسکن و رفاه و معیشت فراهم کنند، باید کارخانه و تولید و اشتغال و تجارت خارجی رونق داشته باشد. اما آن موسم امید یک‌باره در طوفان سهمگین عوام‌فریبی و غوغاسالاری گم شد. آن همه سال تجربه‌اندوزی و هزینه‌ای که صرف آزمون و خطا شد گویی یک‌شبه بر باد رفت. خیل نوباوگان سیاست که به کرسی قدرت رسیده بودند و می‌پنداشتند منابع کشور مال بادآورده‌ای است که باید می‌توان میان ابواب جمعی ریخت‌وپاش و میان گروه‌هایی از مردم توزیع کرد تا از این راه، محبوبیت و توجهی خرید. هرقدر بخت با مردم ایران یار نبود، با این خیل عوامفریبان یار بود. دوره‌ای که بهترین سال‌ها برای رشد و توسعه اقتصادی کشور، برای سرمایه‌گذاری در زیرساخت‌ها و واحدهای تولیدی و توسعه صنعتی به پشتوانه درآمدهای نفتی بی‌نظیر تاریخ ایران بود، سوخت، مانند افرادی که یکباره ارث هنگفتی به دست آورده باشند اما ظرف چند سال همه را حیف و میل کنند و آخر سر،  محتاج نان شب بمانند.

حبیب‌زاده به دوران ریاست جمهوری احمدی نژاد اشاره کرد و گفت: در همه آن هشت سالی که می‌شد اقتصاد کشور را متحول کرد، در مجموع فقط ۱۴هزار شغل خالص ایجاد شد. ثمره نشستن افراد خام بر کرسی‌های بلند و سپردن امور گران به افراد نابلد، بر باد رفتن منابع کشور بود و زحمت برای مردم. آنها که بی‌هیچ شایستگی یک‌باره به قدرت رسیده بودند، نه تنها تجربه و درس‌های سه دهه اول انقلاب را به پای سوداهای توخالی کنار گذاشتند تا چرخ را از نو اختراع کنند بلکه تجربه چند هزارساله حکمت و اندیشه ایرانی را هم وانهادند. سهم فقرا و فرودستان از آن دوره، به‌رغم خوشی کوتاه‌مدت ناشی از پخش پول‌های بادآورده، در نهایت فقیرتر شدن بود. وقتی حرکت صنعت از رونق افتاد، تورم اوج گرفت و ارزش پول ملی سقوط کرد، مناسبات اقتصادی به‌جای امور مولد رو به سوی فعالیت‌های کاذب و ناشفاف غیرتولیدی آورد و ساختاری سفت و سخت از تحریم‌های بین‌المللی شکل گرفت که تجارت و اقتصاد ایران را خفه می‌کرد و دیگر به چاه ویلی فروافتاده بودیم که تا سال‌ها برون رفتن از آن ممکن نبود.

حبیب‌زاده تاکید کرد: از وقتی به این چاه افتادیم، گویی الزامات زحمت‌افزای آن هم بر ما تحمیل شد. با اقبال مردم به بازگشت به عقل و تجربه، چند سالی توانستیم از برخی کاردانان در امور اقتصادی و سیاسی استفاده کنیم و نتیجه آن را هم در آرامش نسبی اقتصادی، مهار تورم و حرکت به سوی تنش‌زدایی در دولت یازدهم دیدیم. البته جوانه امیدی که در دل جامعه دوباره سبز شده بود دوباره به دست تندبادی از خارج و داخل پژمرد. در داخل، کاردانانی که چند سالی مشغول آواربرداری از اقتصاد کشور بودند، کنار رفتند و در خارج، سرسخت‌ترین دشمنان کشور به قدرت رسیدند.

وی ادامه داد: اکنون چهل و دو سال پس از انقلاب، ما مانده‌ایم و جامعه‌ای که هر روز بیشتر در باتلاق فقر فرومی‌رود، فقرایی که روزگارشان آنقدر تیره است که چشمی به آینده ندارند، طبقه متوسطی که با شتابی باورنکردنی فرومی‌ریزد و به خیل فقرا و فرودستان می‌پیوندد، صنعتگران و کارآفرینانی که سرمایه‌های خود را بر باد می‌بینند و امکان و انگیزه چندانی برای سرمایه‌گذاری بلندمدت در بخش تولید ندارند.

حبیب‌زاده با بیان اینکه اکنون که وارد گام دوم انقلاب می‌شویم، باید پرسید رئیس‌جمهور بعدی چگونه می‌خواهد با ابرچالش‌های اقتصادی مانند فقر و تورم و بیکاری مواجه شود؟ ادامه داد: تا اینجا صداها و وعده‌هایی که می‌شنویم همه تکرار شعارهای بی‌پایه و پرفریب سابق است که خلاصه می‌شود در پخش و توزیع منابع و پول. یکی می‌خواهد وام ۵۰۰ میلیون تومانی به زوج‌های جوان بدهد، آن یکی یارانه ۴۵۰هزار تومانی. انگار آمده‌اند رأی مردم را به نرخ روز پیش‌خرید کنند. سیاستمداری که کاردان و دلسوز و میهن‌پرست باشد، پا روی وجدان و شرافت و عقل نگذاشته و رو به مردم حقیقت را می‌گوید. می‌گوید نه پولی در بساط است که دولت بخواهد وعده پوچ بدهد، نه اساسا دولت کارخانه چاپ و توزیع پول است. صلاح ملک و ملت هم در این فریبکاری‌ها و مخارج هزینه‌زا نیست.

عضو شورای شهر تهران ادامه داد: نه فرصت زیادی برای بازسازی اقتصاد کشور داریم و نه با این مخمصه‌های پیچیده داخلی و بین‌المللی، گزینه‌های زیادی در پیش رویمان فراهم است. باید انتخاب کنیم که قرار است با استمداد از علم و دانش و تخصص، قدم به قدم راه آرامش و توسعه و رفاه برای ملت را بپیماییم یا با برگماشتن افراد نالایق و اذهان شعارزده، در زیر حجاب شعارها و وعده‌های دروغین، منافع خاص و گروهی را به هزینه مصالح کشور و ملت پیش ببریم؟ انتخاب رئیس جمهوری بعدی کدام است؛ عقلانیت و تخصص و مصالح عمومی یا فریب و ناشایستگی و منافع خاص؟

حبیب‌زاده در پایان گفت: ای کاش رئیس‌جمهور بعدی، خط بطلانی بر خط و ربط‌های جناحی و ایدئولوژیک بکشد و القائات خطرناک افراد خام یا مغرضی که اقتصاد و سیاست و کیان کشور را به مخاطره می‌اندازد، کنار بگذارد و در مسیر منافع ملی گام برداشته و بکوشد اجماعی از نخبگان و متخصصان و نیروهای سیاسی ورای روابط جناحی ایجاد کند، شاید بتوان از این بزنگاه تاریخی و حیاتی کشور را گذر داد و در تاریخ دراز این سرزمین کهن‌سال، نامی نیک از خود باقی گذاشت. باشد که قضاوت تاریخ از دوران ما مایه سربلندی باشد، نه سرافکندگی.