حسن روحانی دولت را در زمانه‌ای در دست گرفت که مناقشه هسته‌ای ایران با غرب با صدور چند قطعنامه ضد ایرانی و تحریمهای گسترده‌ای که با اجماع جهانی همراه بود به مراحل بسیار حساسی رسیده بود از این رو دولت جدید با این تصور که ریشه بسیاری از مشکلات در روابط سیاسی ایران با جهان بیرونی نهفته است در صدد برآمد تمام انرژی خود برای حل این بحران به کار گیرد تا زان پس بتواند مشکلات داخلی را در حوزه‌های مختلف اقتصادی، سیاسی، اجتماعی و فرهنگی سرو سامان دهد. با این حال به خاطر داریم تنها چند صباحی از روی کار آمدن دولت یازدهم نگذشته بود که بازارها به پیروزی حسن روحانی به عنوان رئیس‌جمهور جدید ایران واکنش مثبت نشان داد. قیمت ارز و طلا مسیر نزولی در پیش گرفت و جهانیان نیز به این پیروزی به دیده مثبت نگریستند. این در حالی بود که روحانی هنوز رئیس‌جمهور منتخب بود و به تبع برنامه‌ای برای بهبود شرایط اجرا نکرده بود. در چنین فضایی بود که دولتیان با این ذهنیت که مشکلات از بیرون بر ایران تحمیل شده است برای حل مشکلات کشور نگاه به بیرون را اتخاذ کردند. برنامه اقدام جامع مشترک که از آن با عنوان برجام نام می‌برند حاصل چنین نگاهی است. 

دولت روحانی اما از چند نکته غافل شد. نگاه به بیرون باعث شد دولت جدید سیاست خارجی را بر سیاست داخلی مقدم بشمارد و از دیگر سو در سیاست خارجی نیز سیاست فرامنطقه‌ای را بر سیاست منطقه‌ای رجحان دهد و یکراست با یک ضربه آزاد خود را به غرب به ویژه آمریکا و کشورهای اروپایی برساند تا از رهگذر مذاکره و داد و گرفت امتیازات بتواند موانع پیشرفت و توسعه را از پیش پای کشور بردارد.  این درحالی بود که کشور در سیاست داخلی به طور اعم از یکسو و در سیاست منطقه‌ای از سوی دیگر با چالشها و مشکلات بسیاری دست به گریبان بود. در زمینه سیاست داخلی دولت آقای روحانی ترجیح داد هیچ اقدام موثری صورت ندهد و تنها به گفتاردرمانی بپردازد. این در حالی بود که وی می‌توانست با استفاده از ظرفیتهای به وجود آمده ابتدا تلاش کرده تا میان گروهها و تشکل‌ها و احزاب سیاسی انسجام و اتحاد به وجود آورد و در نهایت زمینه را برای زدودن کدورتها و رفع مشکلات به جامانده از انتخابات ماقبل خود هموار سازد تا به این ترتیب جامعه را پشت سیاستها و برنامه‌های خود یکپارچه سازد. طبیعی است زمانی که از یک کشور صدای واحدی به گوش برسد رفتار غرب و دنیای خارج به گونه‌ای بسیار متفاوت‌تر تغییر خواهد کرد. اما غفلت از این نکته باعث شد گسست چشمگیری میان سیاست خارجی و سیاست داخلی دولت به چشم آید که این گسست حتما از چشم رقبای ایران زمین نیز دور نماند. سیاست خارجی هر کشور چنانچه از فیلتر سیاست داخلی بگذرد و بر آن استوار باشد به طور طبیعی بسیار اثرگذارتر و نافذتر خواهد بود و رفتار رقبای ایران را نیز متعادل‌تر و متواضع‌تر خواهد کرد. به همین دلیل بود که دولت نتوانست به نحو مطلوبی از ظرفیتهای رسانه‌ای ، گروهها، احزاب و چهره‌های داخلی بهره ببرد و در تمام این مدت نگاه به بیرون مانع از دیدن درون بود. شاید به همین دلیل باشد که حتی در زمینه رسانه‌ای نیز دولت و به ویژه دستگاه سیاست خارجی با تاکید بر دیپلماسی عمومی وجه همت خود را  خود را در ارتباط‌گیری با رسانه‌های خارجی متمرکزکرد و همین امر به گونه‌ای سبب شد افکار عمومی ایران بیش از آنکه تحت تاثیربه منابع رسانه‌ای داخلی باشد به منابع رسانه‌ای خارجی چشم بدوزد. 

در بخش سیاست خارجی نیز دولت به جای آنکه در قدم اول به دنبار ایجاد یک انشجام منطقه‌ای و درونی باشد و مشکلات و موانع به وجود آمده میان ایران و کشورهای منطقه و همسایگان را رتق و فتق کند چشم به آنسوی آبها و به بیرون از منطقه دوخت. تاریخ سیاسی ایران در دوران مدرن نشان می‌دهد همواره تمام فرصتها و همینطور بزرگترین تهدیدهای امنیتی، سیاسی و بین‌المللی از اجرای تدابیر درست یا غلط در تحولات منطقه غرب آسیا و خاور میانه حاصل شده است. سیاست خارجی ایران بیش از آنکه در اروپا، غرب، و آمریکا رقم بخورد به طور قطع ابتدا در داخل منطقه رقم خواهد خورد و از رهگذر همین تحولات است که می‌تواند اثر جهانی و بین‌المللی پیدا کند. نگاه به بیرون آقای روحانی و دستگاه دیپلماسی کشور باعث شد به جای بازسازی و مدیریت سیاست خارجی منطقه‌ای به سیاست‌های چندجانبه جهت حل بحران هسته‌ای روی آورد با این تصور که بعد از بحران هسته‌ای و با روحیه‌ای پیروزمندانه‌تر می‌تواند مشکلات منطقه‌ای ایران را حل و فصل نماید. اما این فرصت هرگز به دست نیامد و با توجه به تحولاتی که در برجام روی داده است به نظر نمی‌رسد هرگز به دست آید.

دولت روحانی هم‌اکنون در حوزه‌های مختلف با مشکلات و چالشهای مردافکنی روبروست. برجام برای دولت یازدهم یک مسئله بود اما حفظ برجام برای دولت دوازدهم مسئله‌ای بسیار بزرگ‌تر و پرهزینه‌تر شده است که به دولت این فرصت را نداده است تا لختی درنگ کرده، نگاه از بیرون به دورن افکند و در سه سال پایانی عمر خود بتواند با نیرویی برآمده از درون به رویارویی مشکلات بیرونی رود. شاید این تغییر نگرش بتواند راه‌حل‌های جدیدی پیش پای دولت بگذارد تا چالشهای پیش‌رو را با سهولت بیشتری پشت سر بگذارد.