مرگ کارگران معادن زیر آوار و مصیبت خانوادهها برای برقراری مستمری آنها ادامه دارد؛
دوندگی بیپایان بازماندگان برای گرفتن مزایای سختی کار

زهرا معرفت
جمعه ۲۵ مهرماه، حدود ساعت ۶:۱۰ صبح در کارگاه زون هشت فاز سه معدن پرورده طبس، سقف کارگاه ریزش کرد و یک کارگر معدن حین انجام کار کشته شد. سال گذشته در همین مهرماه بود که حادثه بزرگ معدن طبس اتفاق افتاد و ۵۳ کارگر جان خود را از دست دادند. این کارگر پیمانکاری در همان شهر، در همان ماه و تنها به فاصله یک سال از آن حادثه بزرگ، جان خود را از دست داد تا به ما یادآوری کند که وعدههای داده شده بعد از فاجعه معدن طبس، بیشتر تبلیغاتی بوده و در عمل اتفاق مثبتی برای کارگران معدن نیفتاده است.
از آن زمان تاکنون و بهرغم وعدههای بسیاری که در رابطه با ایمنی کارگران معدن داده شده، باز هم تعداد حوادث کار معدن بسیار بالاست. طبق اخبار منتشر شده در بخش حوادث کارگری رسانهها، طی یک سال گذشته، بدون احتساب آمار ۵۳ نفره حادثه طبس، بیش از ۳۰ کارگر معدن جان خود را حین انجام کار از دست دادهاند. این آمار بسیار حداقلی است و فقط لازم است بدانیم که اخبار بسیاری از این حوادث به رسانهها درز نمیکند. از این منظر، آمار منتشر شده احتمالا نسبت ناچیزی با آنچه در واقع اتفاق میافتد، دارد.
رأی هیأت عمومی دیوان عدالت اداری تصریح میکند در صورت احراز اشتغال در مشاغل سخت و زیانآور، سابقه بیمهشده به ازای هر سال، یک و نیم برابر محاسبه میشود، فارغ از اینکه شخص مستمریبگیر اصلی باشد یا بازمانده او
همچنین آمار دقیقی از حوادث کار منجر به ازکارافتادگی و بیماریهای ناشی از کار در معادن نداریم اما با استناد به گفته فعالان کارگری، تعداد زیادی از کارگران در معادن دچار آسیبهای شدید جسمی میشوند ولی خبری از این حوادث به رسانهها نمیرسد. نه تنها آمار دقیق حوادث که درماندگی و استیصال بازماندگان و کارگران ازکارافتاده معادن نیز معمولا نادیده گرفته میشود و خبری از رنج مکرر آنها در طول سالها به گوش کسی نمیرسد.
فوت کارگر در آستانه بازنشستگی
صبح جمعه «علی حسینزاده»، کارگر پیمانکاری شرکت گلشن صنعت فلات از شرکتهای پیمانکاری تابعه شرکت زغالسنگ پروده، در حالیکه تنها ۶ ماه تا رسیدن به زمان بازنشستگیاش باقی مانده بود، جان خود را از دست داد و نتوانست نتیجه سالها کار سخت خود در تونلهای تنگ و تاریک معدن را ببیند. او ۴ فرزند دارد که دو تا از آنها دچار معلولیت هستند. با این اوصاف درک زندگی سخت بازماندگان چندان کار سختی نیست. حالا تنها چیزی که از آن همه سال کار سخت معدن برای خانواده این کارگر باقی مانده، مستمری اوست؛ مستمریای که البته به سادگی برقرار نخواهد شد و احتمالا بازماندگان باید ۲ تا ۵ سال برای رسیدن به دسترنج سالها کار سخت در معادن، دوندگی کنند.
تنها چند روز از مرگ این کارگر گذشته و مسلم است که فعلاً از وضعیت برقراری مستمری برای خانواده او اطلاعات دقیقی ندارم اما رویهای که سازمان تأمین اجتماعی برای برقراری مستمری بازماندگان کارگران مشاغل سخت و زیانآور اجرا میکند، ناعادلانه، غیرقانونی و به معنای واقعی کلمه، سودجویانه است.
ماجرا از چه قرار است؟ زمانیکه کارگر مشاغل سخت و زیانآور فوت میکند، تأمین اجتماعی در بیشتر موارد، مستمری بازماندگان او را به طور عادی و بدون در نظر گرفتن سنوات ارفاقی محاسبه میکند. به طور مثال، بسیار محتمل است که تامین اجتماعی برای کارگر تازه فوت شده معدن زغالسنگ پروده که ۶ ماه تا پایان بازنشستگی او باقی مانده بود، به جای ۳۰ روز مستمری، ۱۹ تا ۲۰روز مستمری در نظر بگیرد.
استفساریه مجلس مشخص میکند که افزایش سنوات به میزان یک و نیم برابر برای همه بیمهشدگان قابل اعمال است ولی تأمین اجتماعی از اجرای این حکم خودداری میکند و بازمانده مجبور میشود به دیوان عدالت اداری شکایت کند
رفتار سودجویانه تامین اجتماعی
«محسن باقری» عضو هیأت مدیره شوراهای اسلامی کار تهران در رابطه با این موضوع میگوید: به احتمال زیاد، در صورتیکه بازمانده متوفی درخواست برقراری مستمری کند، مستمری وی به صورت عادی و بدون درنظر گرفتن ضریب ارفاقی برقرار میشود. مثلا در مورد این کارگر، اگر بیمهشده ۱۹ سال و شش ماه سابقه پرداخت حق بیمه داشته باشد، سازمان حدود ۲۰ روز حقوق پرداخت میکند و مابهالتفاوت ناشی از سختی و زیانآوری شغل را در نظر نمیگیرد. در حالیکه اگر خود کارگر زنده بود و درخواست بازنشستگی میداد، با احتساب سنوات ارفاقی برای او مستمری به صورت کامل در نظر گرفته میشد.
وی میگوید: سازمان تأمین اجتماعی با استناد به ماده ۷۶ قانون تأمین اجتماعی و با بیان اینکه در مواد مربوط به بازماندگان در این قانون، اشارهای به موضوع سخت و زیانآور نشده، استفاده از سنوات ارفاقی را صرفاً مربوط به بازنشستگی میداند.
باقری اما معتقد است استفساریهای که مجلس در سال ۹۰ در رابطه با مشاغل سخت و زیانآور داده، تکلیف بازماندگان را روشن کرده است.
به گفته او، این استفساریه مشخص میکند که افزایش سنوات به میزان یک و نیم برابر برای همه بیمهشدگان قابل اعمال است و تفاوتی میان بازماندگان و مستمریبگیران اصلی وجود ندارد. با این حال، سازمان تأمین اجتماعی در عمل از اجرای این حکم خودداری میکند و بازمانده مجبور میشود برای احقاق حقوق خود به دیوان عدالت اداری شکایت کند.
استنکاف تأمین اجتماعی از رأی دیوان عدالت
از زمان پیگیری برقراری مستمری با در نظر گرفتن سنوات ارفاقی تا رسیدن به نتیجه نهایی چیزی حدود ۲ تا ۵ سال زمان میبرد. باقری میگوید: روند اداری این کار طولانی است. بازمانده بعد از گرفتن اولین مستمری برای احقاق حقوق خود، ابتدا باید از کمیته استانی مربوط به مشاغل سخت و زیانآور رأی دریافت کند که این فرآیند در بهترین حالت معمولاً پنج تا شش ماه زمان میبرد. حدود دو ماه هم طول میکشد تا رأی به شعبه ابلاغ شود، یعنی در مجموع برای گرفتن رأی اولیه در بهترین حالت ۸ ماه زمان لازم است. سپس مدارک باید به سازمان تأمین اجتماعی ارائه شود تا در پرونده مستمری لحاظ شود. پس از آن، در صورتیکه سازمان با احتساب این سنوات ارفاقی مخالفت کند، بازمانده میتواند به دیوان عدالت اداری شکایت کند. روند رسیدگی در دیوان و اجرای حکم نیز معمولاً یک تا دو سال به طول میانجامد. در برخی پروندهها حتی تا پنج سال نیز کل این پروسه طول کشیده است.
او ادامه میدهد: در اغلب موارد، دیوان به نفع بازماندگان رأی صادر میکند. حتی رأی هیأت عمومی دیوان عدالت اداری نیز در این خصوص وجود دارد که تصریح میکند در صورت احراز اشتغال در مشاغل سخت و زیانآور، سابقه بیمهشده به ازای هر سال، یک و نیم برابر محاسبه میشود، فارغ از اینکه شخص مستمریبگیر اصلی باشد یا بازمانده او. با وجود این آرا، سازمان تأمین اجتماعی معمولاً از اجرای آن خودداری کرده و افراد را ناچار میکند شخصاً برای دریافت رأی به دیوان عدالت مراجعه کنند. تامین اجتماعی در واقع قانون را به شکل سلیقهای و هر طور که به نفعش هست، اجرا میکند.
کارگران محروم از حداقل حقوق قانونی
زمانی که حادثه بزرگ معدن طبس اتفاق افتاد، بسیاری از مسئولان وعدههای متعدد دادند؛ از رعایت ایمنی و مکانیزه کردن معادن گرفته تا افزایش حقوق و حتی افزایش سنوات ارفاقی کارگران معادن.
تمام این گفتهها اما بعد از یک سال هنوز در حد وعده باقی مانده است. کارگران بسیاری در معادن کشور هنوز هم در انتظار افزایش حقوق و افزایش سنوات ارفاقی شغل سخت و زیانآور خود هستند در حالیکه این کارگران حتی در بسیاری از موارد از حق مسلم حداقلی خود نیز محروم میمانند. بعضی از این کارگران برای گرفتن سنوات ارفاقی شغل خود باید سالها دوندگی کنند که در برخی اوقات حتی موفق به استفاده از این حق و بازنشستگی پیش از موعد هم نمیشوند.
همانطور که پیشتر ذکر شد، در صورت فوت کارگر نیز، تامین اجتماعی خیلی وقتها حتی با محاسبه سنوات ارفاقی برای برقراری مستمری بازماندگان کارگر موافقت نمیکند و نتیجه سالها کار سخت و زیانآور او را نادیده میگیرد.
دیدگاه تان را بنویسید