نسرین هزاره مقدم

داده‌های مرکز آمار ایران نشان می‌دهد که در سال‌های پس از ۱۴۰۰، جمعیت مهاجر افغانستانی در ایران به‌طور چشم‌گیری افزایش یافته و عمدتا در بخش‌هایی چون «ساختمان»، «کشاورزی»، «خدمات» و «برخی مشاغل فنی» مستقر شده‌اند. این مهاجران عمدتا جذب مشاغل کم‌هزینه، سخت و به شدت کم‌متقاضی در میان نیروی کار ایرانی شدند که مسلماً در بسیاری از فعالیت‌های اقتصادی، نبود این نیروها به توقف در حلقه‌های تولید منجر خواهد شد اما با این وجود، هیچ زمان ساماندهی، بیمه کردن و برخورداری از حقوق شغلی این افراد، در دستور کار دولت قرار نگرفته است.

شهریور ماه امسال، یک مقام وزارت کشور از اخراج بیش از یک میلیون و ۸۰۰هزار «مهاجر غیرمجاز» خبر داد و اعلام کرد تا پایان سال قرار است ۸۰۰هزار نفر دیگر نیز اخراج شوند. به کارگران اخراج شده، وضعیت ناگوار آنها در اردوگاه‌های مرزی و شرایط‌ بی‌ثبات‌شان در سرزمین مادری کاری نداریم. موضوع این است که کارگران اتباع باقیمانده نیز در شرایط بسیار نامطلوبی به سر می‌برند و بهترین سوژه برای سودجویی کارفرمایان در بخش‌های خصوصی و عمومی و خصولتی هستند؛ بیمه ندارند، رابطه قانونی کارگری و کارفرمایی به رسمیت شناخته نمی‌شود، حقوق بسیار کمتری از حداقل‌های قانونی می‌گیرند و در صورت بروز حادثه، غرامت و ازکارافتادگی هم در کار نیست. بسیاری از آنها حتی در صورت فوت ناشی از حادثه کار، دیه هم نمی‌گیرند.

پرده اول: آلونکی کنار سرویس بهداشتی

اجازه عکسبرداری نمی‌دهد چون می‌ترسد اخراجش کنند. پشت سر هم می‌گوید من را بیرون کنند جایی برای رفتن ندارم، از گرسنگی می‌میرم.....

«احمد» همه خانواده و تقریباً تمام بستگانش را در جنگ‌های سال‌های اخیر افغانستان از دست داده. فقط یک برادر سالمند و معلول دارد که در خوابگاهی در کابل زندگی می‌کند و ماهانه‌اش را احمد می‌فرستد. او مسئول نگهداری و آبیاری یک بوستان محلی در غرب تهران است که به گفته خودش «جا خواب» هم دارد. اما این «جا خواب» یک اتاق کوچک ۲ در ۱.۵ متری است؛ فضای غمبار و تاریکی که هنگام خوابیدن نمی‌توانی پاهایت را کامل دراز کنی. این آلونک مطلقاً پنجره و نورگیر ندارد.

احمد که هم نگهبان پارک است و هم مسئول نگهداری و آبیاری فضای سبز، می‌گوید ماهی ۷ - ۸ میلیون تومان حقوق می‌گیرد؛ از بیمه و قرارداد و سایر حقوق هم خبری نیست، احمد می‌گوید از اینها اطلاعی ندارم.

پرده دوم: ما روزبه‌روز زندگی می‌کنیم!

کارگر ساختمانی‌ست و سر چهارراه می‌ایستد اما چند وقتی‌ست که در ساختمانی نیمه‌ساز در مرکز تهران مشغول است. «ولی» شب‌ها در اسلامشهر در اتاقی اجاره‌ای با چهار همشهری افغانستانی به سر می‌برد. در مورد دستمزد می‌گوید: ما روزمزدیم و بعضی وقت‌ها هفتگی حقوق می‌گیریم اما دستمزدمان از کارگران ایرانی خیلی کمتر است.

او گاه و بیگاه برای کار روی داربست می‌رود و در پاسخ به اینکه اگر حادثه‌ای اتفاق بیفتد، آیا غرامت یا دیه خواهی گرفت یا نه؟ می‌گوید: نمی‌دانم. اسم ما در هیچ لیستی نیست و فوراً اضافه می‌کند: ما روزبه‌روز زندگی می‌کنیم. هرچه خدا بخواهد، همان می‌شود.

در کارگاهی که مشمول بیمه مسئولیت مدنی‌ست، اگر کارگری در اثر حادثه کار فوت کند و اسمش در لیست کارگران کارگاه باشد و احراز هویت شود، به بازماندگان او غرامت پرداخت می‌شود اما اگر کارگر اوراق هویت نداشته باشد، از غرامت و دیه خبری نیست

پرده سوم: بیشتر صحبت نمی‌کنم!

«محمد» که به تازگی به عنوان پیک و کارگر یک سوپرمارکت بزرگ در مرکز تهران مشغول به کار شده، دور و برش را با ترس در جست‌وجوی نشانی از صاحب مغازه می‌کاود و آهسته می‌گوید: هنوز در مورد حقوق حرفی نزدیم اما قرار است شب‌ها همین جا توی پستوی فروشگاه بخوابم. چندماهی توی پارک‌ها و اتاقک‌های کارگری آواره بودم.

«آیا قراردادی، نوشته‌ای، چیزی داری؟» محمد صدایش را پایین می‌آورد و خیلی آرام می‌گوید: نه، ولی بیشتر صحبت نمی‌کنم!

این کارگران، بخشی از مسئولیت اقتصاد ایران را در حوزه‌‌های مختلف برعهده گرفته‌اند اما حقوق بسیار پایینی می‌گیرند، خود را در معرض خطر قرار می‌دهند و بیشترشان نمی‌دانند بیمه چیست! این در حالی‌ست که یک اداره کل به نام «اداره کل بیمه اتباع» در سازمان تامین اجتماعی داریم که به نظر نمی‌رسد حتی ۲درصد کارگران اتباع (چه مجاز و چه غیرمجاز) را تحت پوشش قرار داده باشد. مشمولان بیمه‌شده این اداره احتمالاً به ۱۰۰هزار نفر هم نمی‌رسند. تا سال ۹۷ فقط ۴۲هزار کارگر اتباع در این اداره عریض و طویل بیمه شده بودند.

وقتی محرومیت از حقوق، طبیعی است!

«وقتی این کارگران، حتی آنهایی که مجوز کار دارند از سوی کارفرما بیمه نمی‌شوند و بازرسان هم سختگیری و نظارت نمی‌کنند، مشخص است که از ابتدایی‌ترین حقوق قانونی محروم می‌مانند». «احسان سهرابی» فعال کارگری و عضو اسبق شورای عالی حفاظت فنی با بیان این مطلب می‌گوید: در موارد بسیاری این کارگران بر اثر حادثه کار فوت می‌شوند اما به خانواده‌ها و بازماندگان‌شان دیه و غرامت   پرداخت نمی‌شود.

فعالان کارگری سال‌هاست خواستار ساماندهی کارگران اتباع و برخورداری آنها از حقوق قانونی هستند اما وقتی نظارت نیست و اداره کل بیمه اتباع، کاری نمی‌کند و تنها ابزار فشارشان تهدید به اخراج و رد مرز است، چیزی عوض نمی‌شود

وی اضافه می‌کند: در کارگاه‌های ساختمانی، کارفرمایان از بیمه‌های بی‌نام مسئولیت مدنی استفاده می‌کنند، بیمه‌هایی که فعالان کارگری به آن انتقاد دارند و موجب آسودگی خیال و سلب مسئولیت از کارفرما می‌شود. اگر در کارگاهی که مشمول بیمه مسئولیت مدنی‌ست، کارگری در اثر حادثه کار فوت کند، در صورتی‌که اسمش در لیست کارگران کارگاه باشد و احراز هویت شود، به بازماندگان او غرامت پرداخت می‌شود اما اگر کارگر اوراق هویت نداشته باشد، از غرامت و دیه خبری نیست. این معضل حتی در مورد کارگران سیستان و بلوچستانی فاقد شناسنامه هم وجود دارد. کارگر در اثر حادثه ناشی از کار جان خود را از دست می‌دهد اما چون شناسنامه ندارد، حقوق قانونی‌اش پایمال می‌شود.

به اعتقاد سهرابی، کارگران اتباع و فاقد شناسنامه، سوژه‌هایی در دسترس و نان و آب‌دار برای کارفرمایان سودجو هستند که با پرداخت کمترین حقوق و بدون برعهده گرفتن مسئولیت، آنان را استثمار می‌کنند.

او تاکید می‌کند که فعالان کارگری سال‌هاست خواستار ساماندهی این کارگران و برخورداری آنها از حقوق قانونی کارگری هستند اما وقتی بازرسی و نظارت نیست و اداره کل بیمه اتباع کاری نمی‌کند و تنها ابزار فشارشان تهدید به اخراج و رد مرز است، چیزی عوض نمی‌شود.

هموار بودن مسیر استثمار

در شرایطی که کارفرمایان بخش خصوصی، پیمانکاران راه‌سازی و فاضلاب و حتی نهادهای عمومی مثل شهرداری‌ها، دست‌شان برای استثمار کارگران اتباع و فاقد اوراق هویت کاملاً باز است، کارگری که اگر بیکار شود از گرسنگی می‌میرد، راهی برای دادخواهی ندارد؛ کارگری که کف کارگاه به زمین دوخته شده و صدایش به آن بالاها نمی‌رسد! انسانی که حتی اگر بر اثر حادثه در حین کار جان خود را از دست بدهد، پرونده‌ای برای بسته شدن ندارد؛ آخرین نشانه‌های حیاتش را پاک می‌کنند و خانواده‌اش گرسنه و بی‌پناه، دو سوی مرز سرگردان می‌ماند.