این روز‌ها حال کلی جامعه هیچ خوب نیست و منازعات سیاسی نیز بر سفره مردم و حتی ریزترین حوزه‌های زندگی شهروندان ایرانی سایه افکنده است. انگار در وضعیت اضطراری قرار داریم که باید همه چیز و هیچ چیز را سیاسی دید، شنید و زیست. نبض سیاست در جامعه ایرانی فعال‌تر از هر زمان دیگری می‌‎تپد اما انگار رگ‌های میدان سیاست کشور دچار گرفتگی شده و نیازمند یک آنژیوگرافی سریع و ضروری هستیم.

به‌ گزارش فرارو، کارخانه میهن و محصولاتش مورد تحریم قرار می‌گیرند. کارگران و مدیران این شرکت، فیلم شفاف‌سازی برای افکار عمومی تولید می‌کنند تا بگویند که معیشت آنها در معرض تهدید قرار گرفته است. روابط‌عمومی شرکت بستنی میهن، برای آنکه اثبات کند خودروهایش برای انتقال بازداشت‌شدگان در اختیار نیروی انتظامی قرار نگرفته، در چندین نوبت، در شبکه‌های مجازی پست‌ها و عکس‌های حمایتی با مضمون حمایت از شعار اصلی این روز‌ها یعنی «زن، زندگی، آزادی» و «مرد، میهن، آبادی» بارگذاری می‌کند.

درخواست تحریم برخی از فروشگاه‌های زنجیره‌ای در فضای مجازی به شدت در حال انتشار است. فارغ از صحت هر گونه ادعایی، منازعات سیاسی این روز‌های کشور همچون شبحی ترسناک بر اقتصاد کشور و معیشت مردم سایه افکنده است

با این حال فراخوان‌هایی برای تحریم ابر‌استارت‌آپ‌هایی همچون «اسنپ» و «دیجی کالا» با تمام متعلقات وابسته به آن هم صادر می‌شود. درخواست تحریم برخی از فروشگاه‌های زنجیره‌ای همچون «سون»، «رفاه» و... در فضای مجازی به شدت در حال انتشار است. گویی این سیاست است که با قدرت و سرعت زیاد، دست بر گردن برخی از کارگزار‌های تولیدی و خدماتی کشور گذاشته و به این زودی‌ها قصد عقب‌نشینی ندارد. فارغ از صحت هر گونه ادعایی، به نظر می‌رسد منازعات سیاسی این روز‌های کشور همچون شبحی ترسناک بر اقتصاد کشور و معیشت مردم سایه افکنده است.

اگر امروز تنها بحث بر سر «میهن»، «دیجی‌کالا» و «اسنپ» است؛ تصوری از اینکه در آینده، دیگر شرکت‌های نیز هدف قرار گیرند، وجود دارد. واقعا مشخص نیست که کمپین‌های بایکوت‌ متولد شده از درون منازعات سیاسی اخیر کشور تا چه اندازه مبنای واقعی دارند اما قدر مسلم این است که معیشت بخشی بزرگ از شهروندان ایرانی که در این شرکت‌ها و مراکز خدماتی فعال هستند، در کانون تهدید جدی قرار گرفته است. در این میدان، داستان بر سر حقانیت یک طرف نیست، بلکه مساله بیان واقعیتی است تحت عنوان «قرار گرفتن باتوم سیاست در چرخ زندگی روزمره و معشیت مردم». البته فراتر از حوزه اقتصاد، این روز‌ها چوب سیاست لای چرخ حوزه‌های مختلف دیگری نیز قرار گرفته است. یکی از بارزترین نمود‌های این امر را می‌توان در حال و روز این روز‌های عرصه‌های ورزشی کشور مشاهده کرد.

مشخص نیست که کمپین‌های بایکوت‌ تا چه اندازه مبنای واقعی دارند اما قدر مسلم اینکه معیشت بخشی بزرگ از شهروندان ایرانی که در این شرکت‌ها و مراکز خدماتی فعال هستند، در کانون تهدید جدی قرار گرفته است

سوژه شدن‌های کنش‌های غیرمعمول ورزشکاران ایرانی در میدان‌ها و عرصه‌های مختلف، برای نمونه خوشحالی نکردن بازیکنان لیگ بر فوتبال بعد از گلزنی، شادی نکردن تیم استقلال تهران بعد از قهرمانی در سوپر کاپ، عدم شادی تیم‌های فوتبال ساحلی و تیم ملی کشتی فرنگی بعد از قهرمانی و حتی هم‌خوانی نکردن سرود تیم ملی از سوی ورزشکاران رشته‌های مختلف، نمود‌های عیان ورود منازعات سیاسی به حوزه‌ای است که اساسا باید عاری از سیاست‌زدگی باشد. حتی فراتر از این موارد این روز‌ها میدان سیاست، حضور تماشاگران در ورزشگاه‌ها و حضور تیم ملی فوتبال ایران در بزرگ‌ترین جشنواره فوتبالی جهان، یعنی جام جهانی را به چالشی برای کلیت جامعه بدل کرده است.

حتی پای شبح منازعات سیاسی به سینما، صداوسیما و سلبریتی‌های آن نیز کشیده شده است. یک بازیگر با یک کامنت و استوری اینستاگرامی یا حتی انتشار یک عکس، به صدر اخبار می‌آید، اما نه از بعد هنری آن، بلکه از حیث سیاسی‌اش. گویی یک سلبریتی با انتشار یک عکس یا نگارش یک جمله ساده، رادیکال‌ترین کنش سیاسی را انجام داده است. البته داستان ممنوع‌الخروجی آنها نیز دوچندان، آتش این معرکه را برافروخته است.

اگر ریزتر بنگریم پای سیاست به ترافیک‌ها، عبورومرور‌ها و حتی بوق‌زدن‌هایمان در هنگام رانندگی نیز کشیده شده است. مدرسه رفتن‌های بچه‌هایمان نیز سیاسی شده چرا که ترس آن می‌رود فرزندان‌مان سیاست‌باز شوند یا نه، میدان سیاست آنها را به خود درگیر کند. اما تلخ‌تر و طنزگونه‌تر نیز بگوییم مقدار گوشت لازم برای تهیه یک غذا در آموزش‌های آشپزی نیز به میدانی برای منازعه سیاسی تبدیل شده‌اند. اگر سرآشپر بگوید، یک کیلو گوشت، چه بلبشویی بر پا می‌شود.

اگر چکشی و فشرده سخن برانیم، این حوزه‌ها آن‌قدر گسترش پیدا کرده‌اند که شمارش آن از دستمان خارج و غیر قابل اشاره موردی است اما واقعیت انکارناپذیر این است: «قرار گرفتن باتوم سیاست در چرخ زندگی روزمره و معشیت مردم». هیچ حوزه‌ای را نمی‌توان یافت که درگیر با منازعات سیاسی چند وقت اخیر، یعنی بعد از آغاز ناآرامی‌های اخیر نشده باشد بنابراین به جرات می‌توان گفت «حال روز این روز‌های کشور خوب نیست و در سکانسی از انسداد سیاسی قرار داریم که هیچ بازیگر برنده‌ای ندارد». به تعبیری ساده‌تر، وضعیتی از انسداد در جریان است که در درون آن نه نهاد‌های رسمی و نه جامعه نمی‌توانند گامی رو به جلو بردارند.

باید توجه داشت که در جامعه سیاست‌زده وقتی که هرگونه اعتراض به اغتشاش تعبیر می‌شود، دایره خودی‌ها و حلقه غیرخودی‌ها هر روز در حال گسترش فزآینده است. خشونت دوسویه میان نهاد‌های رسمی و جامعه روندی افزایش دارد. بازیگری جدی به عنوان میانجی (واسط) میان حکومت و مردم وجود ندارد. جامعه مطالبات فراوان دارد و منفذی برای تحقق آن وجود ندارد. صداوسیمای ملی بر ادامه خطا‌های استراتژیک خود اصرار دارد و زمانی که امید به بهبود وضعیت موجود به شدت کاهش پیدا کرده، اینکه فریاد به جایی دیگر برود، عادی‌ست.

جایی که کمپین‌های تحریمی علیه شرکت‌های مختلف راه‌اندازی، آغاز تا پایان یک مسابقه ورزشی سیاسی، از حضور یک ورزشکار در برابر دوربین‌ها برداشت سیاسی، یک سلبریتی کنش‌گر سیاسی و در یک کلام، جایی که همه امور حتی نفش‌کشیدن‌هایمان نیز در پیوند زیر ضرب باتوم منازعات سیاسی قرار می‌گیرد. حال این رسالت و وظیفه نهاد‌های رسمی است که جامعه را از این وضعیت تعلیق‌گونه نجات دهند.