زهرا    معرفت

نسبت نامتعادل بین منابع و مصارف، صندوق تأمین اجتماعی را در وضعیت بحرانی قرار داده است. برای خروج از این بحران، انجام اصلاحات پارامتریک با اولویت دادن به سه مؤلفه افزایش سن بازنشستگی، تغییر مبنای محاسبه مستمری بازنشستگی و سخت‌گیری در بازنشستگی‌های پیش از موعد، راه‌حلی است که بارها از زبان مسئولان و کارشناسان مختلف مطرح شده است؛ اصلاحاتی که بار آن تماما روی دوش کارگران و بازنشستگان است.

به گزارش خبرنگار ایلنا، مدافعان این اصلاحات معتقدند اگرچه با این اقدام، بر گرده کارگران و بازنشستگان فشار بیشتری وارد می‌شود اما این اصلاحات تماما به نفع آنهاست. مخالفان اما چاره حل بحران صندوق تأمین اجتماعی را در پرداخت بدهی دولت به این سازمان می‌دانند. آنها معتقدند علت اصلی چنین بحرانی بدهی انباشته ۴۵۰هزار میلیارد تومانی دولت به صندوق تأمین اجتماعی است و از همین راه هم باید بحران این صندوق بین‌النسلی را حل کرد. آنها می‌گویند دولت به راحتی می‌تواند از بودجه‌های غیرضروری خود بزند و در عوض سهم خود به سازمان تأمین اجتماعی را پرداخت کند و بعد اگر نیاز بود به سمت اصلاحات پارامتریک برود.

بازنشستگی مشاغل سخت؛

حقی مسلم یا لطفی قانونی

صرف‌نظر از دو مورد نخست در انجام اصلاحات پارامتریک یعنی افزایش سن بازنشستگی و تغییر مبنای محاسبه، تأکید بر زیان حاصل از بازنشستگی پیش از موعد بر صندوق تأمین اجتماعی و لزوم اصلاحات مربوط به بازنشستگی مشاغل سخت و زیان‌آور از موارد انتقادی فعالان کارگری است.

بازنشستگی‌های پیش از موعد طیفی از بازنشستگی‌هایی هستند که از ماده ۷۶ قانون تأمین اجتماعی، یعنی قانون مربوط به بازنشستگی مشاغل عادی، پیروی نمی‌کنند و بازنشستگی آنها با سنوات ارفاقی همراه است. یکی از مهم‌ترین مصادیق بازنشستگی پیش از موعد، بازنشستگی کارگران مشاغل سخت و زیان‌آور است که بازنشستگی آنها مشمول ارفاق  ۵ تا ۱۰ساله می‌شود. طبق قانون، کارهای سخت و زیان‌آور کارهایی هستند که در آنها عوامل فیزیکی، شیمیایی، مکانیکی و بیولوژیکی محیط کار، غیراستاندارد بوده و در اثر اشتغال کارگر، تنشی به مراتب بالاتر از ظرفیت‌های طبیعی (جسمی و روانی) در وی ایجاد می‌شود که نتیجه آن بیماری شغلی و عوارض ناشی از آن است.

طبق قانون، مشاغل سخت و زیان‌آور به دو نوع تقسیم می‌شوند؛ گروه اول مشاغلی هستند که صفت سخت و زیان‌آوری را می‌توان با به‌کارگیری تمهیدات بهداشتی، ایمنی و تدابیر مناسب توسط کارفرما حذف کرد و گروه دوم نیز مشاغل ماهیتاً سخت و زیان‌آور هستند که با به‌کارگیری تمهیدات بهداشتی، ایمنی و تدابیر فنی توسط کارفرما، صفت سخت و زیان‌آوری آنها کاهش یافته ولی کماکان سخت و زیان‌آوری آنها پابرجاست.

فعالان صنفی و کارگری معتقدند، کارگرانی که مشمول سنوات ارفاقی بابت سختی کار خود می‌شوند، در طول دوره کاری خود آسیب‌های بسیاری متحمل می‌شوند. این کارگران اگر از حوادث ناشی از کار جان سالم به در برند، معمولا به خاطر بیماری‌های ناشی از کار، دوران بازنشستگی سختی را می‌گذرانند پس ارفاقی که در قانون برای این کارگران در نظر گرفته شده در واقع یک حق کاملا به‌جاست و نمی‌توان به بهانه تقویت بنیه مالی و پایداری منابع صندوق‌های بازنشستگی از آن گذشت.

این عده می‌گویند که برای بازنشستگی کارگران مشاغل سخت و زیان‌آور به قدری سخت‌گیری می‌شود که کارگران نمی‌توانند به آسانی از سد بررسی‌های کمیته‌های سخت و زیان‌آور بگذرند. پس آنهایی که زودتر از موعد بازنشسته می‌شوند، کارگرانی هستند که قطعا مستحق بازنشستگی پیش از موعد هستند.

در همین زمینه یکی از کارگران مشاغل سخت و زیان‌آور که بعد از 20 سال کار در معدن، پرونده خود را برای بازنشستگی به اداره کار و کمیته‌های سخت و زیان‌آور فرستاده و بعد از دو سال هنوز به نتیجه نرسیده، می‌گوید: بعد از سال‌ها کار در معدن انواع و اقسام بیماری‌ها را گرفته‌ام و دیگر حتی یک ساعت هم توان کار در معدن را ندارم.

کار در مشاغل سخت و زیان‌آور، مصداق بازی با جان است

«اکبر شوکت» عضو سابق هیأت امنای سازمان تأمین اجتماعی، بازنشستگی پیش از موعد را حق مسلم کارگران مشاغل سخت و زیان‌آور می‌داند و می‌گوید: باید یادآوری کنم که آمار بیماری‌ها و فوتی‌ها در این بخش بسیار بالاست. کارگران به هیچ‌وجه تمایل به کار در محیط‌های سخت و زیان‌آور ندارند بنابراین اینکه کارگران بخواهند برای بازنشستگی زودهنگام با جانشان بازی کنند، تقریبا بعید است اما وقتی کارگر مجبور به انجام کار سخت و زیان‌آور می‌شود و کارفرما هم هیچ تمهیدی برای خروج از این وضعیت نمی‌اندیشد، پس بازنشستگی پیش از موعد حق کارگر است.

وی می‌گوید: طبق قانون، کارفرما تا دو سال مهلت دارد محیط خود را از مشاغل سخت و زیان‌آور خارج کند که اگر خارج نکند، تبعات این را کارفرما باید پرداخت کند. یکی از روش‌های پرداخت این تبعات، سخت و زیان‌آور اعلام کردن شغل و پرداخت ۴درصد اضافه حق بیمه است تا کارگر زودتر ازموعد بازنشست شود.

به گفته این فعال کارگری، کارگر مشاغل سخت و زیان‌آور برای بازنشستگی خود باید مسیر بسیار سختی را طی کنند.

او می‌گوید: پرونده این کارگران گاهی ۳ تا ۴ سال در ادارات کار و تأمین اجتماعی بالا و پایین می‌شود تا کارگر بتواند مشمول بازنشستگی پیش از موعد شود. با چنین سخت‌گیری‌هایی چگونه عده‌ای می‌توانند از اصلاحات قانونی در این حوزه صحبت کنند و به دنبال گرفتن این حق از کارگر باشند؟

شوکت: پرونده‌ها گاهی ۳ تا ۴ سال در ادارات کار و تأمین اجتماعی بالا و پایین می‌شود تا کارگر بتواند مشمول بازنشستگی پیش از موعد شود. با چنین سخت‌گیری‌هایی چگونه عده‌ای می‌توانند از اصلاحات قانونی در این حوزه صحبت کنند

تامین اجتماعی و عمل نکردن به وظایف قانونی

با این اوصاف، باز به این سوال برمی‌گردیم که چرا باید از حقوق کارگرانی که سال‌ها در سخت‌ترین و ناایمن‌ترین کارگاه‌ها کار کرده‌اند، مایه گذاشت و به بهانه عدم تعادل منابع و مصارف صندوق تأمین اجتماعی، حقوق این کارگران را نادیده گرفت؟ آیا چاره‌ای دیگر غیر از زدن از این حیاتی‌ترین حق کارگران وجود ندارد؟

«مازیار گیلانی‌نژاد» فعال کارگری در پاسخ به این سوال می‌گوید: یکی از عوامل اصلی بحران سازمان تأمین اجتماعی عمل نکردن این سازمان به وظایف خود است. در مورد بحران تأمین اجتماعی دائم بر عدم تعادل بین منابع و مصارف تأکید می‌شود اما به جرأت می‌توان گفت که تأمین اجتماعی در جایی که باید، برای افزایش این منابع تلاشی نمی‌کند. یکی از این موارد، موضوع ۴درصد پرداخت حق بیمه مشاغل سخت و زیان‌آور است. مدیران سازمان تأمین اجتماعی پاسخ بدهند که چرا ۴درصد مشاغل سخت و زیان‌آور را از کارفرمایان به صورت ماهانه دریافت نمی‌کنند؟

گیلانی‌نژاد می‌گوید: در حال حاضر حتی در واحدهای بزرگ نیز این ۴درصدها به صورت ماهانه پرداخت نمی‌شود درحالی‌که اگر این اتفاق بیفتد، پول قابل توجهی هر ماه به حساب سازمان واریز می‌شود و این می‌تواند بخشی از مسأله‌ عدم تعادل منابع و مصارف سازمان تأمین اجتماعی را حل کند. این فعال کارگری ادامه می‌دهد: چه کسی دستور داده که درآمد ماهانه صندوق بعد از ۲۰ سال پرداخت شود؟ با این کار تأمین اجتماعی از بخشی از درآمدش محروم شده است، درآمدی که می‌توانست بخشی از مشکل سازمان را حل کند.

گیلانی‌نژاد می‌گوید: وقتی ۴درصد مشاغل سخت و زیان‌آور ماه به ماه پرداخت نشود، در این صورت اگر کارگری بعد از سال‌ها کار اخراج شود یا فوت کند، این ۴درصدها در جیب کارفرما می‌ماند. سوال من این است که چرا اصل و سود این پول‌هایی که باید گره‌گشای مشکلات صندوق تأمین اجتماعی باشد، ۲۰ سال در جیب کارفرمایان می‌ماند و کسی هم اعتراضی نمی‌کند؟ شوکت نیز در این خصوص می‌گوید: گرفتن این ۴درصد به صورت ماه به ماه سبب می‌شود که هم کارگر برای بازنشستگی مشکلات کمتری متحمل شود و هم سازمان تأمین اجتماعی بخشی از مشکلات مربوط به‌عدم تعادل بین منابع و مصارف خود را حل کند.

وی می‌گوید: به هر حال یا شغل، سخت و زیان‌آور است یا نیست. اگر سخت و زیان‌آور است چرا باید تا آخرین روز بازنشستگی این پول در جیب کارفرما بماند و بعد به حساب سازمان واریز شود؟

او می‌گوید: خیلی از کارگران در طول دوران کاری خود با چند پیمانکار کار می‌کنند و در زمان بازنشستگی نمی‌توانند آن پیمانکار را پیدا کنند تا این ۴درصد حق بیمه را از او بگیرند یا حتی گاهی پیش می‌آید که کارفرما فوت کرده یا خارج از کشور است یا موارد بسیاری از این دست اتفاق می‌افتد که باعث می‌شود کارگر نتواند این ۴درصد را از کارفرما بگیرد. در این صورت کارگر یا خود باید آن را پرداخت کند یا اگر توان پرداخت آن را نداشت باید از قید بازنشستگی پیش از موعد بگذرد. بنابراین تأکید ما این است که این ۴درصد ماه به ماه به حساب سازمان تأمین اجتماعی واریز شود.

آغاز اصلاحات از آخر

اما چرا مدیران تأمین اجتماعی از درآمد ماهانه ۴درصد سخت و زیان‌آور که درآمد کلانی است، چشم‌پوشی می‌کنند در حالی‌که باید برای پرداخت حقوق بازنشستگان وام با درصد سود بالا از بانک‌ها بگیرند؟ این سوال را گیلانی‌نژاد می‌پرسد.

چرا مدیران از این منابع درآمدی صرف‌نظر می‌کنند اما به دنبال اصلاحاتی چون افزایش سن بازنشستگی، تغییر مبنای محاسبه مستمری بازنشستگی و در نهایت کاهش ارفاق قانونی برای مشاغل سخت و زیان‌آور هستند؟ چرا آنها برای خروج صندوق از بحران به دنبال کاستن از حداقل حقوق کارگران هستند در حالی‌که از راه‌های دیگری نیز می‌توان درصدد حل این مشکل برآمد؟ آیا دلیل چنین اقدامی کم اهمیت دانستن حقوق کارگران و بازنشستگان و بی‌توجهی نسبت به آنها نیست؟