گروه حوادث: مرد بدبین در اقدامی تلخ همسرش را در برابر چشمان فرزند 4 ساله اش به قتل رساند. او پس از قتل عنوان می کند که بعد از قتل احساس غرور کرده و به کارش افتخار می کند.

عقربه ها ساعت یک ظهر 27 مرداد ماه سال جاری را نشان می داد که مرد جوانی در تماس با برادرش ادعا کرد که همسر سابقش را به قتل رسانده است.

همین کافی بود تا برادر مرد همسرکش در تماس با ماموران کلانتری 128 تهران نو، همراه ماموران پای در خانه برادرش بگذارد.

جسد عروس خانواده

ماموران وقتی پای در صحنه جرم گذاشتند مشاهده کردند که زن جوان با شال زرد رنگ به قتل رسیده و مرد جوان پس از قتل شصت پاهای زنش را با نخ گره به هم گره زده و چادر سفیدی روی جسد انداخته و دست نوشته ای روی آن گذاشته است. همین کافی بود تا تیمی از ماموران اداره 10 پلیس آگاهی تهران همراه بازپرس مرادی از شعبه 2 دادسرای امور جنایی برای تجسس های فنی وارد عمل شدند.

قتل پس از طلاق

کارآگاهان در کاوش های پلیسی پی بردند که زن جوان پس از جدایی با فرزندانش زندگی می کرد که محمد به طور اتفاقی پس از مدت ها بی خبری از همسرش او را پیدا می کند و قرارمی گذارند که آخر هفته ها زن جوان فرزندانش را برای دیدن پدرشان به خانه محمد ببرد. تیم جنایی در ادامه متوجه شدند روز جنایت زن جوان همراه پسر 4 ساله اش به خانه محمد رفته که مرد جوان در اقدامی غافلگیرانه دست به قتل زد و پسرش را نیز تا نزدیکی خانه خواهرزنش رسانده و سپس پا به فرار گذاشته است.

تنها شاهد قتل

خواهر قربانی جنایت که همراه خواهرزاده اش در برابر ماموران قرار رفته بود گفت: پسر 4 ساله خواهرم وقتی به خانه آمد ادعا کرد که پدرش دست به قتل مادرش زده است. وی افزود: داماد سابق مان در برابر چشمان پسرش دست به قتل خواهرم زده و سپس پسر کوچولو را تا یک قدمی خانه مان رسانده و سپس پا به فرار گذاشته است.

وقتی صحبت های خواهرزاده ام را شنیدم نمی توانستم باور کنم که خواهرم به قتل رسیده تا اینکه برادر دامادمان تماس گرفت و ازکشته شدن خواهرم خبر داد.

ردیابی پلیسی

کارآگاهان در ردیابی پلیسی پی بردند که محمد پس از قتل به یکی از شهرهای استان گلستان سفر کرده اند و درحالیکه تجسس های ادامه داشت، محمد روز 5 شهریور ماه با حضور در اداره پلیس خود را تسلیم ماموران کرد و به قتل همسرش اعتراف کرد.

گفت‌وگو با مرد همسرکش

محمد 39 ساله ادعا می کند که از همسرش طلاق صوری گرفته ولی وقتی متوجه می شود که زنش قصد ازدواج با مرد دیگری دارد دست به قتل او زده است. این مرد که به گفته خودش عاشق همسرش بوده و می گوید پس از قتل زنم احساس غرور می کردم و به خودم می بالیدم.

   سابقه داری؟

به خاطر درگیری با همسرم به زندان رفتم.

   چرا درگیر شدی؟

یک روز همسرم سر سفره غذا بودیم که دخترم را تنبیه می کرد که از به او گفتم برای شخصیت بچه خوب نیست که یک ضربه به سر زنم زدم و بعد از آن رفتم سرکار که همسرم با من تماس گرفت و ادعا کرد اگر میخواهی مرا ببینی شناسنامه ات را بردار و به کلانتری بیا.

   چرا کلانتری؟

وقتی به کلانتری رفتم پسرم نیز همراه مادرش بود که از او خواستم اگر می خواهد از من شکایت کند ابتدا پسرم را تحویل من بدهد که به خانه مادر ببرم بعد شکایت کند که دیدم همسرم همه مدارک فرزندانم همراه زنم است که در یک لحظه عصبانی شدم و او را به باد کتک گرفتم، حتی ماموران کلانتری هم که قصد جدا کردن مرا داشتند نیز کتک زدم و درگیر شدم.

   زندان رفتی؟

بله، پلیس و همسرم از من شکایت کردند به همین خاطر به زندان رفتم.

   همسرت تو را نبخشید؟

یک روز از زندان تلفنی با همسرم صحبت کردم که ادعا کرد او مرا بخشیده و الان به خاطر شکایت پلیس در زندان هستم.

   همسرت دنبال رضایت نرفت؟

زنم ادعا کرد که به دنبال کار رضایتم است اما می گفت باید به او وکالت طلاق بدهم.

   قصد جدایی داشت؟

ادعا کرد که می خواهد به خاطر بچه ها از من جدا شود و پس از آن به زندگی مان با هم ادامه می دهیم و کلی داستان تعریف کرد و قول داد که بعد از جدایی باز با هم زندگی می کنیم که من فریب حرف هایش را خورده و وکالت طلاق دادم.

   چه داستانی تعریف کرده بود؟

همسرم می گفت که با طلاق ما، پسرمان از خدمت سربازی معاف می شود، دخترمان به راحتی دانشگاه می رود و از سمت بهزیستی هم پول می گیرد و کمک خرج زندگی شان می شود.

   چه مدت بود ازهمسرت جدا شده بودی؟

6 ماه بود که از همسرم خبر نداشتم.

   شکاک بودی؟

قبل از زندان یک روز برای همسرم پیامک آمد که نوشته بود صبح سرکار هستم ولی بعد از ظهر خودم را می رسانم، شک کرده بودم و از خودش خواستم تا ماجرای پیامک را فاش کند که ادعا کرد فرزند پیرزنی است که از او مراقبت می کند و برای اینکه بگویم کلید خانه را کجا گذاشته ام به او پیامک زدم و در جواب این پیام را ارسال کرده است که بر سر این موضوع با هم درگیر شدیم.

   همسرت شاغل بود؟

بله، گاهی اوقات به عنوان پرستار در خانه کار می کرد.

   به دنبال همسرت رفتی؟

بله، 6 ماه به دنبالش گشتم و به خانه خواهرش می رفتم تا اینکه یک روز خواهرش گفت به گوشی موبایلش زنگ بزنم شاید گوشی اش را روشن کرده باشد که فردای آن روز به موبایل همسرم زنگ زدم که پاسخ نداد اما وقتی به او پیامک زدم جواب داد و از او خواستم تا یک قرار ملاقات هماهنگ کند که فرزندانم را ببینم.

   قرار ملاقات هماهنگ شد؟

بله، همسرم بچه ها را به خانه ام آورد اما خودش نیامد و فردای آن روز وقتی همسرم برای بردن بچه آمد همدیگر را ملاقات کردیم.

   از چه زمان همسرت را ملاقات کردی؟

همسرم بعد از یک هفته تماس گرفت و عنوان کرد که همراه فرزندانمان به خانه ام می آید و چند روز صبح ها همسرم با بچه ها در خانه ام بودند اما شب ها به خانه خودشان می رفتند.

   همسرت خانه داشت؟

با توجه به طلاقی که از من گرفته بود توانسته بود از بهزیستی پول بگیرد و یک خانه اجاره کند.

   چرا همسرت را به قتل رساندی؟

شنیده بودم که همسرم قصد ازدواج دارد اما او حرفی نمی زد تا اینکه آخرین بار که به خانه ام آمده بود شنیدم که همسرم تلفنی با خواهرش و در مورد شوهرش که در سعادت آباد زندگی می کند و خودروی 206 دارد صحبت می کند به همین خاطر عصبانی شدم و تصمیم به قتل او گرفتم.

   همسرت را چطور به قتل رساندی؟

زنم به سمت آشپزخانه می رفت که از پشت او را گرفتم و دستم را دور گردنش انداختم و در حال خفه کردنش بودم که صدای پا شنیدم و دیدم پسرم شاهد ماجرا است به همین خاطر همسرم را که نیمه جان شده بود رها کردم و به سراغ پسرم رفتم و او را به سالن پذیرایی برده و یک سی دی برنامه کودک برای او گذاشتم تا سرگرم شود و بار دیگر به آشپزخانه رفته و شال زرد رنگ همسرم را برداشتم و دور گردنش انداخته و خفه اش کردم.

   پس از قتل چه کردی؟

چادر سفید سفره عقد همسرم را روی جسدش انداخته و با ماژیک نوشتم عشق کثیف و روی بدنش عطر پاشیدم و سپس سعی کردم با کش موهایش شصت پاهایش را به هم بچسبانم اما کش مو بزرگ بود و به ناچار یک تکه پارچه بریدم و شصت پاهایش را به هم بستم و در ادامه روی کاغذ یک یادداشت گذاشته و همراه پسرم از خانه خارج شدم.

   چرا شصت پایش را بستی؟

چون می خواستم وقتی می خواهند جسد را از خانه بیرون ببرند جسد صاف باشد.

   در نامه چه نوشتی؟

یادم نمی آید فکر کنم نوشته بودم که سرمن را کلاه گذاشتی و نباید عشق واقعی ام را خراب می کردی و ... .

   چادر سفید را همسرت با خودش آورده بود؟

وقتی فهمیدم می خواهد ازدواج کند از او خواستم تا چادر سفید عقدمان را به خانه ام بازگرداند چون نمی خواهم با چادر من با مرد دیگری ازدواج کند.

   پس از قتل ناراحت نبودی و عذاب وجدان نداشتی؟

نه، حتی احساس غرور کرده و به خودم افتخار می کردم.

   چرا؟

چون وقتی به عشق پاکم خیانت کرده بود.

   پسرت متوجه قتل مادرش شده بود؟

بله، حتی وقتی از خانه بیرون آمدیم پسرم علت کشتن مادرش را از من پرسید که گفتم مادرت زن خوبی نبود.

   به کجا فرار کردی؟

فرار نکردم، وقتی از خانه خارج شدم به برادرم زنگ زدم و گفتم که همسرم را به قتل رساند و از او خواستم به هر کسی می خواهد زنگ بزند اما من می خواهم قبل از دستگیر شدن دخترم را که در شهرستان بود ملاقات کنم و سپس خودم را تسلیم پلیس خواهم کرد.

   پسرت را کجا بردی؟

تا نزدیکی خانه خاله اش رساندم و سپس به شهرستان رفتم.

   به بدرفتاری های همسرت اطمینان داشتی؟

شواهد که اینطور نشان می داد.

   چرا از همسرت جدا نشدی؟

من عاشق زنم بودم.

   چطور دستگیر شدی؟

وقتی دخترم را دیدم به تهران بازگشتم و چند روز کارهای عقب افتاده در محل کارم را انجام دادم و سپس خودم را تسلیم پلیس کردم.

   پشیمانی؟

ناراحتم و هر روز با خودم می گویم کاش دست به این کار نمی زدم.

   به نظرت خانواده همسرت تو را می بخشند؟

به خاطر نوه شان باید ببخشند چون فرزندانم که مادرشان را از دست داده اند و اگر من اعدام شوند زندگی فرزندانم خراب می شود.

   چرا گریه می کنی؟

من عاشق زنم بود.

   عاشق بودی؟

زنم اولین خانمی بود که با هم آشنا شدیم و به جز او به هیچ زن دیگری نگاه نکردم.

   آزاد شوی ازدواج می کنی؟

نه، من عاشق هستم و زنم اولین و آخرین زنی بود که در زندگی قرار دارد و دیگر با کسی زندگی نخواهم کرد، حتی در آن مدت که از همسرم بی اطلاع بودم پدرم پیشنهاد داد تا با یک دختر 14 ساله ازدواج کنم و مادرم نیز می گفت که مثل برادرم پس از طلاق ازدواج مجدد کنم.

   حرف آخر؟

من در این 16 سال زندگی هیچ وقت به همسرم و خانواده اش بی احترامی نکردم و دستانشان را می بوسم و می خواهم که مرا ببخشند.

   اعتیاد داری؟

به خاطر کمر دردم مواد مخدر مصرف می کردم و مدتی بود که روزی 16 گرم مواد مخدر گل می کشیدم.

   به نظرت این تفکرات درباره همسرت به خاطر تاثیرات مواد نبوده؟

نمی دانم.

بنا به این گزارش، محمد به دستور بازپرس مرادی برای تحقیقات بیشتر در اختیار ماموران اداره 10 پلیس آگاهی تهران قرار دارد.