گروه حوادث: عاملان جنایت مسلحانه در یوسف‌آباد تهران نمی‌دانستند داستانسرایی دروغین برای گمراهی پلیس به بن‌بست می‌خورد.

دو خواهر و یک مرد که کینه بسیاری به دل داشتند دسیسه قتل را طراحی کردند.

شلیک تیرخلاص به سر مردی در یوسف آباد یک معمای هفت ساله پلیسی را پیش روی کارآگاهان جنایی پایتخت قرار داده بود که با افشای اختلافات خانوادگی رازگشایی شد.

هفت سال قبل

روز بیست و یکم سال 91 ماجرای قتل مسلحانه‌ای در یوسف آباد تهران به پلیس کلانتری 125 مخابره شد و زمانیکه تیمی از تجسس پای در قتلگاه گذاشتند و جسد خونین را دیدند بازپرس دادسرای امورجنایی را در جریان قرار دادند.

بدین ترتیب تیمی از ماموران اداره 10 پلیس آگاهی وارد عمل شدند تا پرده از این شلیک مرگبار بردارند. کارآگاهان در صحنه جنایت دیدند که مرد صاحبخانه درحالیکه داخل اتاق پذیرایی بود با شلیک گلوله به سرش کشته شده است.

ردپای قاتل آشنا

تحقیقات میدانی نشان می‌داد که عاملان قتل براحتی داخل خانه آمدهاند و بدون برهم ریختگی اثاثیه خانه و شکستن درهای ورودی با شلیک تیرخلاص به مرد صاحبخانه بدون سرقت آنجا را ترک کرده‌اند و همین نشان می داد که قاتلان هم آشنا بوده و هم انگیزه‌شان انتقام کینه‌جویانه است.

بن بست هفت ساله

کارآگاهان جنایی در نخستین فرضیه و با توجه به اینکه اعضای خانواده مقتول ادعا داشتند در زمان قتل در خانه نبوده و میهمان هم بوده‌اند در قویترین فرضیه به دنبال یک دوست یا آشنایی گشتند که می‌توانست در غیاب اعضای خانواده مقتول میهمان این مرد بوده باشد و بخاطر اختلاف و کینه‌ای که داشت او را هدف گلوله قرار داده باشد.

جزییات میهمانی

کارآگاهان از آنجایی که خواهرزاده مقتول نخستین کسی بود که با جسد روبرو شده و به پلیس خبر داده بوداو را تحت بازجویی قرار دادند.

وی گفت: روز حادثه قرار بود دایی و خانواده‌اش ناهار میهمان خانه ما باشند زن دایی و بچه‌اش آمدند اما از دایی‌ام خبری نشد تا این که به اصرار خانواده برای این که ببینم چرا دایی نیامده ‌است به خانه‌شان رفتم اما زمانی که با کلید وارد آنجا شدم، جسد دایی ام را در اتاق پذیرایی دیدم و درحالیکه شوکه شده بودم با پلیس 110 تماس گرفتم. تیم تحقیق که در همه شاخه‌ها به بن بست خورده بود و بارها از خانواده این مرد بازجویی کرده بود تا به سرنخی از قاتل مسلح برسد هفت سال با گره کوری برخورد کرد تا اینکه راز اختلافات شدید خانوادگی فاش شد.

اعتراف عجیب

2460 روز از این قتل گذشته بود که همسرمقتول برای چندمین بار تحت بازجویی قرار داده شد و درحالی که اصرار داشت هیچ اطلاعی از جنایت نداشته و قاتل را هم نمی‌شناسد وقتی دید این بار ماموران مدارکی دارند مبنی براینکه او بخاطر اختلافات شدید خانوادگی همیشه از دست شوهرش گله‌مند بود و بعد از قتل هم رفتارهایی داشته که نشان می‌داد در این توطئه دست داشته است چاره‌ای جز اقرار نداشت و رازگشایی کرد. نازی که به گریه افتاده بود در بازجویی‌ها به افسر تحقیق گفت:من همیشه از شوهرم می‌ترسیدم و نفرت داشتم او خیلی بدرفتار بود و همه از دستش عاصی بودند تا اینکه خواهرم و شوهرخواهرم به من کمک کردند تا این مرد را به قتل برسانیم. وی افزود: شوهرخواهرم به نام مراد که در اصفهان زندگی می‌کند در روز قتل به خانه ما رفته و و با شلیک گلوله شوهرم را کشت و در این هفت سال با داستانسرایی توانستیم خود را بی‌گناه نشان دهیم اما من می‌دانستم بالاخره روزی رازمان لوخواهد رفت.

دستگیری قاتل تیرانداز

کارآگاهان تهرانی که می‌دیدند قاتل اصلی و همدست دیگرشان زیر یک سقف در اصفهان زندگی می‌کنند خیلی سریع با دستور نیابت قضایی بازپرس پرونده به اصفهان اعزام شدند و مراد و همسرش را دستگیر کردند. مراد و همسرش که شوکه شده بودند ابتدا ادعای بی‌گناهی کردند و اصرار داشتند سوءتفاهمی رخ داده است اما وقتی به تهران رسیدند و با نازی مواجهه داده شدند چاره‌ای جز اعتراف ندیدند.

اعتراف به قتل

خواهر نازی که گریه می‌کرد ونگران بود گفت:دامادمان خیلی بداخلاق بود نازی را بارها اذیت کرده بود ما همیشه گریه‌های خواهرم را می‌دیدیم و عذاب می‌کشیدیم بخاطر همین وقتی قرار شد دامادمان کشته شود احساس بدی نداشتیم. مراد هم در بازجویی ها گفت: به مدت چند سال نازی از بداخلاقی های شوهرش و فساد اخلاقی وی گله مند بوده و هر بار از من و همسرم می خواست که کسی را پیدا کنیم تا شوهرش را به قتل برسانند و از زندگی‌اش محو کنند.

وی افزود: خیلی تلاش کردیم قاتلی اجیر کنیم اما نشد تا اینکه خودم این وظیفه را برعهده گرفتم و و با نازی و همسرم نقشه را طراحی کردیم.

مراد افزود: یک هفته قبل از قتل خودم را به مرز غرب رساندم و یک کلت کمری خریدم وبعد با همسرم به تهران آمدیم تا کار را تمام کنیم.

قاتل باجناق ادامه داد: از نازی خواستم روز قتل به بهانه ای در خانه نباشد و وقتی خانه را ترک می کند در را باز بگذارد تا بدون دردسر و بی سرو صدا وارد خانه شوم نازی هم به بهانه میهمانی ناهار به خانه خواهرشوهرش رفت تا ردی از خودش در قتل نباشد ، اما قبل از حرکت با آبمیوه که داخلش قرص‌های خواب آور ریخته بود شوهرش را بی‌هوش کرد. مراد گفت: من با خیال راحت وارد خانه باجناقم شدم و با کلت کمری‌ که داشتم  به سر مقتول شلیک کردم و پس از قتل به اصفهان رفتیم و کلت را در رودخانه زاینده رود انداختم.

نازی چه گفت؟

نازی بعد از اعترافات قاتل اصلی در بازجویی‌ها گفتک واقعا به دنبال یک آدمکش بودم پیدا نشد تا اینکه شوهرخواهرم قبول کردند خودشان دست به این قتل بزنند همه می‌دانستند حق با من است و نمی‌توانم طلاق هم بگیرم بخاطر همین همراهی‌ام کردند من هم شوهرم را با داروی خواب‌آور بی هوش کردم در را باز گذاشتم و به میهمانی رفتم و طوری وانمود کنم که خونسرد هستم. بنابر این گزارش؛ این 2 خواهر و مراد روانه بازداشتگاه شدند تا پس از تکمیل تحقیقات پلیسی و بازسازی صحنه قتل به زندان انتقال یابند.