گروه حوادث:مردی که با وجود زن و بچه دار بودن از یک دختر تهرانی خواستگاری کرده بود تصور نمی کرد در دام کارآگاه بازی‌های برادر عروس گرفتار خواهد شد. این مرد میوه فروش که در تهران تنها بود در فضای مجازی با دختری آشنا شد و به او دل باخت.

غروب خونین

عقربه‌ها ساعت 19 و 30 دقیقه جمعه 16 شهریور ماه سال جاری را نشان می داد مرد جوانی در جنوب تهران از یک استخر خارج شد که ناگهان 2 مرد در حالیکه چهره‌شان را پوشانده بودند به سمت وی حمله کردند.

کامران که با دیدن 2 مرد نقابدار شوکه شده بود خواست پا به فرار بگذارد که مردان ناشناس با قمه و چاقو به سراغ وی رفته و او را هدف کتک کاری‌ خونینی قرار دادند. مرد جوان ناله کنان فریاد می زد که اهالی محل با دیدن این صحنه درگیری به کمک کامران رفتند و  2 مرد چاقوکش به سرعت سوار بر موتور شده و پا به فرار گذاشتند.

پیامک وحشت‌آور

مرد جوان در حالیکه از ناحیه دست و پا به شدت هدف ضربات چاقو و قمه 2 مرد نقابدار قرار گرفته بود بلافاصله برای درمان به بیمارستان رفت و پس از بهبود به خانه بازگشت. افشین وقتی به خانه رسید چند پیامک از شماره‌ای ناشناس به دستش رسید که او و خانواده‌اش را تهدید به مرگ کرده بودند.

پلیس وارد عمل شد

مرد جوان که در برابر سناریوی عجیبی قرار گرفته بود صبح 17 شهریور ماه پای در کلانتری 130 نازی آباد گذاشت و از ماجرای حمله و تهدیدهای هولناک مردان ناشناس خبر داد.

با توجه به حساس بودن ماجرا تیمی از ماموران اداره 16 پلیس آگاهی تهران به دستور قاضی پرونده برای افشای راز این ماجرای پیچیده وارد عمل شدند.

حمله دوم

تحقیقات پلیسی کلید زده شد و هنوز چند روزی از ماجرای حمله هولناک به مرد جوان نگذشته بود که کامران با حضور در اداره پلیس از حمله شبانه مردان موتور سوار خبر داد.

این مرد به ماموران گفت: ساعت 11 شب وقتی برای بیرون بردن زباله‌ها از خانه خارج شدم به سمت سطل زباله می‌رفتم که بار دیگر 2 مرد موتور سوار که چهره‌شان را پوشانده بودند به سمتم حمله کردند که توانستم خودم را به خانه برسانم و از دست‌شان فرار کنم.

وی افزود: وقتی وارد خانه شدم، پیامک‌های تهدیدآمیز مردان غریبه به دستم رسید که از ترس تهدیدهای آنها تصمیم گرفتم خانواده‌ام را به سفر بفرستم چون دیگر احساس امنیت جانی نداشتم.

ردپای خواستگار اینترنتی

کارآگاهان در این شاخه از تحقیقات پی بردند  که چند ماه قبل، جوان 35 ساله ای به نام سعید با خواهر کامران آشنا شده و پس از مدت کوتاهی ماجرای ازدواج را مطرح کرده است اما کامران به کمک دوستانش و در تحقیقات میدانی متوجه شده بود که سعید متاهل و صاحب 2 فرزند است که همین افشاگری باعث جواب منفی دختر جوان به خواستگار دروغگو می‌شود.

خواهر کامران که فریبا نام دارد در این مرحله پیش روی ماموران قرار گرفت و گفت: 9 ماه قبل در فضای مجازی با سعید آشنا شدم و پس از مدتی به صورت تلفنی با هم در ارتباط بودیم و در آخر قرار ملاقاتی برای دیدن همدیگر گذاشتیم که سعید در این دیدار ادعا کرد مجرد است و برای کار کردن به تهران آمده و هیچ کسی را در تهران ندارد و تنها است.

وی افزود: پس از چند ملاقات و آشنایی بیشتر، سعید پیشنهاد از من خواستگاری کرد که من در این مرحله ماجرای خواستگاری سعید را نزد خانواده‌ام مطرح کردم که برادرم به کمک دوستانش به تحقیق پرداختند و متوجه شدند همه ادعاهای سعید دروغ بوده است.

دختر جوان ادامه داد: وقتی شنیدم سعید متاهل و صاحب فرزند است شوکه شدم و از همان موقع ارتباطم را با او قطع کردم و دیگر به پاسخ‌هایش جواب ندادم.

ردپای نقابداران

کارآگاهان در این شاخه از تحقیقات پی بردند سعید در یک مغازه میوه فروشی در مغازه خانی‌آباد مشغول به کار است که همین کافی بود تا روز یکشنبه 8 مهرماه سال جاری ماموران با حضور در مغازه میوه فروشی، سعید را دستگیر کنند.

سعید پس از دستگیری اصرار بر بی گناهی داشت و ادعا کرد که در ماجرای حمله و تهدیدهای هولناک کامران و اعضای خانواده‌اش نقشی نداشته است.

دستگیری دومین مهاجم

ماموران در ادامه تحقیقات خواهرزاده سعید که موتورسیکلتی مشابه به موتور مردان نقابدار داشت را دستگیر کردند.

امیر 27 ساله ابتدا ادعای بی‌اطلاعی از ماجرای حمله و ضرب و شتم کامران کرد اما وقتی در برابر مدارک و شواهد پلیسی قرار گرفت و در تناقض گویی‌هایش گرفتار شد به ناچار لب به سخن باز کرد.

پسر جوان به ماموران گفت: چندی قبل نزد دایی‌ام رفته بودم که ادعا کرد یک مرد جوان برای یک زن شوهردار ایجاد مزاحمت کرده و از من خواست تا همراهش باشم تا او را ادب کند.

وی افزود: ابتدا مخالفت کردم اما سعید توانست مرا راضی کند در تصمیمی که گرفته همراهی‌اش کنم اما وقتی به سراغ مرد جوان رفتیم و او را به باد کتک گرفتیم تازه متوجه شدم که دایی‌ام دروغ گفته است.

اعترافات عجیب

سعید وقتی فهمید خواهرزاده‌اش پرده از ماجرای حمله به کامران برداشته لب به سخن باز کرد و گفت: برای کار به تهران آمده بودم و زن و بچه‌ام در شهرستان مانده بودند به همین خاطر تنها بودم تا اینکه در فضای مجازی با فریبا آشنا شدم . وی افزود: بعد از یک مدت نسبت به او علاقه‌مند شدم و تصمیم گرفتم با فریبا ازدواج کنم.

وی افزود: چون خانواده‌ام در شهرستان بودند فکر نمی‌کردم کسی از ماجرای ازدواج اول و بچه‌هایم با خبر شود اما نمی‌دانم برادر فریبا چطور متوجه زن و بچه من شد.

خواستگار کینه‌ای ادامه داد: بعد از اینکه فریبا متوجه دروغ‌پردازی من شد و ارتباطش را با من قطع کرد فهمیدم که همسرم از ماجرای دوستی و خواستگاری‌ام با خبر شده و همین باعث شروع اختلافات من و خانواده‌ام شد.

سعید گفت: وقتی دیدم زندگی‌ام در خطر افتاده تصمیم به انتقام‌گیری گرفتم و چون احتمال می‌دادم ماجرای افشاگری از سوی کامران صورت گرفته به کمک خواهرزاده‌ام با چاقو و قمه به سمتش حمله کردیم و او پس از آن تهدیدهای هولناک را برایش ارسال کردیم.

بنا به این گزارش، متهمان با صدور قرار قانونی از سوی مقام قضایی روانه زندان شدند.