گروه حوادث: مرد هزار چهره تهران که دست به توطئه چینی های عجیبی زده بود به ایستگاه زندان رسید.

این سردار قلابی با چهره ای فریبنده در محل زندگی اش از اعتماد مردم و طعمه هایش سوء استفاده کرده و دست به کلاهبرداری و اخاذی های تبهکارانه ای زده است. این مرد تا جایی پیش رفت که وقتی پسرش سکته مغزی کرد در محل زندگی اش ادعا کرد پسرش شهید مدافع حرم است.

ماموران قلابی

چندی قبل پلیس پایتخت در جریان سرقت فریبکارانه 2 مردمامور نما با خودروی پیکان سفید رنگ قرار گرفتند و همین کافی بود تا تیمی از ماموران اداره 5 پلیس آگاهی تهران برای تحقیقات ویژه وارد عمل شدند.

کارآگاهان در گام نخست تحقیقات پی بردند که سارق اصلی این پرونده مردی 57 ساله است که در نقش سردار یا افسر عالی رتبه نظامی و در حالی که لباس فرم نظامی به تن داشته اقدام به سرقت و اخاذی از طعمه هایش می کند.

نخستین سرنخ

تیم پلیسی در این شاخه از تحقیقات به محل های سرقت رفته و با بررسی فیلم دوربین های مداربسته در موفق به شناسایی شماره پلاک خودروی پیکان سفید رنگ شدند.

در این مرحله مشخص شد که خودروی پیکان روز 16 خرداد ماه سال 97 به سرقت رفته است و در این مرحله صاحب خودرو هدف تحقیق قرار گرفت.

پسر جوان گفت: روز 10 خرداد ماه سال جاری برای رفتن به دانشگاه از زنجان به تهران آمدم و درنزدیکی میدان آزادی داخل خودرو در حال استراحت بودم که ناگهان 2 مرد موتور سوار به سراغم آمدند و با داد و فریاد ادعا می کردند که چرا پس از تصادف فرار کردی و با این شلوغ کاری هایشان مردم دور ما جمع شدند.

وی افزود: مرد 57 ساله خودش را سرهنگ معرفی کرد و خواست تا سوار بر خودرویش شوم . به بیمارستان رفتیم و در آنجا ادعا کرد که هزینه بیمارستان برای درمان مرد جوانی که با او تصادف کرده ام 4 میلیون تومان است.

هر چه می گفتم من با کسی تصادف نکرده ام و این ماجرا دروغ است بی فایده بود تا اینکه آنها با تهدید و زور مرا مجبور کردند تا یک قولنامه بنویسم و خودرو را در اختیارشان قرار دهم و پس از آن مرا سوار بر اتوبوس کردند و من به زنجان بازگشتم.

شناسایی سردار قلابی

کارآگاهان در ادامه با تحقیقات پلیسی و با شناسایی محل پارک خودروی پیکان سرقتی، یکی از مجرمان سابقه دار که امیر 57 ساله است را شناسایی کردند و مشخص شد وی سال 87 نیز به اتهام جعل عنوان مامور دستگیر شده است. جوان دانشجو با دیدن آلبوم مجرمان سابقه دار امیر را همان مامور پلیس قلابی معرفی کرد و در ادامه مشخص شد همدست امیر نیز پسرش پوریا 26 ساله است. بدین ترتیب ماموران روز 18 مرداد ماه سال جاری در 2 عملیات همزمان موفق به دستگیری امیر و پسرش پوریا شدند.

کلاهبردار هزار چهره

کارآگاهان در تحقیقات میدانی در محل زندگی متهمان پی بردند که وی با ظاهرسازی خود را سردار یا امیر ارتش معرفی کرده و با توجه به چهره فریبنده اش در میان مردم منطقه مورد اعتماد شناخته شده است تا حدی که برخی از اهالی منطقه فردیس برای حل مشکلاتشان به سراغ امیر و پسرش رفته و آنها با سوء استفاده از این موضوع از طعمه هایشان کلاهبرداری کرده اند.

گفت‌وگو با سردار قلابی

امیر 57 ساله مردی است که خود را به عنوان یک جانباز شیمیایی معرفی می کند و با چهره فریبنده ای که برای خودش درست کرده در نقش سردار و امیر ارتش اقدام به فریبکاری و اخاذی از طعمه هایش می کند.

این مرد آنقدر راحت دروغ می گوید که نمی توان باور کرد که کدام حرف‌اش واقعیت دارد!

   سابقه داری؟

سال 87 به خاطر غصب عنوان و کلاهبرداری دستگیر و پس از 6 ماه آزاد شدم.

   شغل؟

در کار بساز و بفروش بودم یا خانه‌های قدیمی را می‌خریدم و داخلش را بازسازی می‌کردم و می‌فروختم.

   چرا دستگیر شدی؟

من جانباز بودم که کار خلاف کردم و شرمنده هستم.

   شنیدم در محل زندگی ات گفتی پسرت شهید شده است؟

خیلی دوست داشتم پسرم شهید مدافع حرم شود و وقتی فوت کرد عکس‌هایش را درکنار تصاویر شهید حججی و مدافعان حرم گذاشتم همه فکر می کنند پسرم شهید شده است.

علت مرگ پسرت چه بود؟

سکته مغزی کرد.

   داخل خانه ات هم نمایشگاهی از تجهیزات جنگی گذاشتی؟

نه، پسر خدابیامرزم رزمی کار بود و آن وسیله ها برای او بود که در رشته ووشو و کاراته ورزش می کرد.

   چند فرزند داری؟

به جز پسرم که فوت کرد یک پسر و دختر دیگر دارم.

   پسرت سابقه دار است؟

بله ولی جرمی انجام نداده بود.

   گفتند که زورگیری کرده؟

چند سال قبل به خواهرم پول قرض داده بودم و بعد از 7 سال هر چه گفتم پولم را پس بده بی فایده بود تا اینکه پسرم به خانه او رفت و با آنها دعوا کرد تا پول را پس بگیرد که آنها با پلیس تماس گرفتند و ادعا کردند پسرم قصد زورگیری از آنها را داشته است.

   الان به چه جرمی دستگیر شدی؟

کلاهبرداری و جعل.

   به چه شیوه ای کلاهبرداری می کردی؟

در مجالس مختلف که حضور پیدا می کردم وقتی متوجه می شدم که از کسی به دنبال وام گرفتن است خودم را به آنها نزدیک کرده و درباره مشکلاتشان صحبت می کردم و سپس شماره تلفنم را به آنها می دادم و بعد از آن با ادعای اینکه سردار و امیر ارتش هستم از آنها پول می گرفتم که کارشان را برای گرفتن وام انجام دهم اما هیچ اتفاقی برای آنها نمی افتاد.

   از هر نفر چقدر پول می گرفتی؟

بین 3 تا 6 میلیون تومان پول می گرفتم.

   ماجرای سرقت پیکان چه بود؟

یک روز با پسرم در غرب تهران در حال خوردن شیرکاکائو با کیک بودیم که ناگهان خودروی پیکان به موتورمان زد و موتور به مرد دیگری که در کنار موتور ایستاده بود برخورد کرد و داخل جوی آب افتاد و در همین لحظه خودروی پیکان فرار کرد. مرد زخمی را با پسرم سوار بر موتور کردیم و به دنبال پیکان رفتیم اما ناپدید شده بود اما در مسیر بیمارستان بودیم که دیدیم پیکان در کنار میدان آزادی توقف کرده است. به سراغ پسر جوان رفتیم و او ادعا کرد از ترس فرار کرده که با اصرار ما به بیمارستان خصوصی رفتیم و از مرد زخمی عکسبرداری شد.

   خودرو را چطور قولنامه زدید؟

پسرجوان می گفت که پول هزینه بیمارستان را ندارد به همین خاطر او را مجبور کردم که یک قولنامه با دستخط خودش بنویسد و ماشین را به ما بدهد و بعد هر وقت با پدرش آمد خودرو را به نام بزند مابقی پول را به آنها می پردازیم.

   صاحب خودرو دنبال خودرویش آمد؟

یکبار تماس گرفت و سر قرار نیامد و گفت از شما شکایت می کنم که ما گفتیم هر کار می خواهید انجام دهید و خودرو را خودمان برداشتیم.

   به مرد زخمی پول دادی؟

هزینه بیمارستان را پرداخت کردیم و 100 هزار تومان هم به او دادیم.

   با خودرو چه کار کردی؟

چون خودروی اسقاطی بود بعد از چند وقت آمدند با خودرو به پارکینگ بردند.

   اما با خودروی پیکان در نقش مامور قلابی پلیس دزدی و اخاذی می‌کردی؟

(سکوت)

   شنیدم خیلی شیوه های مختلفی برای کلاهبرداری داشتی و آنقدر حرفه ای بودی که کسی نمی توانست از شما شکایت کند؟

من شرمنده ام، هر چه پول به دست آوردیم به دست پسرم رسید و من یک ریال هم برداشت نکردم.

   پس چرا نقش پردازی می کردی؟

به خاطر بزرگ بینی و اشتباه کردم.

   هزینه زندگی را چطور تامین می کردی؟

پول زیاد دارم و نیازی به این پول های فریبکارانه نداشتم.

ویلچر و دستگاه اکسیژن هم برای فریبکاری بود؟

نه، من جانباز هستم و بعضی اوقات از آنها استفاده می کنم.

   موقع دستگیری حتی لنگان لنگان راه می رفتی و می گفتی جانبازی اما الان خیلی راحت راه می روی؟

بعضی اوقات به خاطر جنگ ماهیچه های پایم می گیرد و بخاطر همین هم از ویلچر استفاده می کنم.

   ماجرای ماشین دوو چه بود؟

پسرم یک خودرو در سایت دیوار دیده بود و گفت که می خواهد آن را بخرد، قیمت خودرو دوو در سایت 3 میلیون و پانصد هزار تومان بود و یک میلیون پانصد خلافی داشت و با 2 میلیون می توانستیم آن را بخریم که همراه پسرم سوار بر خودرو شدیم و بعد از دادن 500 هزار تومان قولنامه را خودمان نوشتیم و صاحب خودرو که به ما اعتماد کرده بود خودرویش را در اختیار ما قرار داد و پسرم در یک لحظه قولنامه ای که باید دست صاحب خودرو باشد را از روی داشبورت برداشت و از آن زمان به بعد خودرو برای ما شد.

   پسرت شما را جلوی صاحب خودرو پدرش معرفی کرد؟

نه، مرا سردار معرفی کرد و من هم دیگر نمی توانستم حرفی بزنم و کلی خوشحال بودم.

   چرا پسرت را در کارهای خلاف همراهی کردی؟

ناخواسته بود.

   خودت با او همقدم شدی تا کلاهبرداری و اخاذی کنی، ناخواسته نبوده؟

درست می گویید، من شرمنده هستم.

   آزاد شوی دوباره کلاهبرداری و نقش سردار قلابی را بازی می‌کنی؟

نه، هیچ کاری نمی کنم و سرم به کار زندگی خودم است.

   پشیمانی؟

من بعد از فوت پسرم دیگر مغزم به اعداد و ارقام نمی کشید به همین خاطر این نقش ها را بازی کردم.

   لباس نظامی هم تن می‌کردی؟

نه.

   اما زمان دستگیری لباس نظامی در خانه داشتی؟

خوب من به این لباس ها علاقه دارم.

   از کسی هم اخاذی کردی؟

فکر کنم 4 نفر.

   حرف آخر؟

من شرمنده وخجالت زده هستم.

بنا به این گزارش، متهمان برای تحقیقات بیشتر در اختیار پلیس آگاهی تهران قرار گرفته اند و بازپرس شعبه 10 دادسرای ناحیه 10 خواست تا کسانیکه در دام فریبکاری این سردار قلابی و پسرش گرفتار شده اند به اداره 5 پلیس آگاهی تهران مراجعه کنند.