رامین پرتو

سودان، کشوری با سابقه طولانی درگیری‌های داخلی، بار دیگر به بحران عمیقی فرو رفته است؛ بحرانی که اکنون نه تنها «جنگ داخلی» نامیده می‌شود بلکه ‌‌هشدار از «دو دولت در یک کشور» را نیز به همراه دارد. در غرب این کشور، منطقه دارفور به تصرف نیروهای ‎نیروهای واکنش سریع (RSF) درآمده است و ارتش رسمی کشور کنترل شمال، شرق و مرکز سودان از جمله ‌‎‌خارطوم و بندر «پورتسودان» را در دست دارد.  نکته مهم این است که سودان که از زمان استقلال در سال ۱۹۵۶ تاکنون، شاهد ده‌ها کودتا و دو جنگ داخلی بزرگ بوده، اکنون وارد مرحله‌ای تازه شده و حالا منطقه دارفور، جایی که درگیری‌های خونین از سال ۲۰۰۳ آغاز شد و جان حدود ۳۰۰ هزار نفر را گرفت، نقطه شروع امروزین جنگ محسوب می‌شود.

طبق داده‌های رسمی، در سودان میلیون‌ها نفر آواره یا مجبور به فرار شده‌اند، به‌طوری‌که بحران انسانی در این کشور به‌عنوان یکی از شدیدترین بحران‌های جهان شناخته می‌شود و آوارگان داخلی و خارجی، از دارفور تا خارطوم، بستر گسترش فقر، بیماری، گرسنگی و فروپاشی زیرساخت‌های بنیادی هستند

اگر کمی به عقب برگردیم به وضوح می‌بینیم که در طول دوران حکومت ‌عمر البشیر، دو گروه شورشی «تحریر السودان» و «العدل والمساواة» علیه دولت مرکزی قیام کردند و شبه‌نظامیان «جنجوید» به میدان آمدند و بحران انسانی عظیمی را رقم زدند. همین زمینه‌ها، رشته درگیری امروز را نیز پدید آوردند و نیروهایی که در پشت پرده مهیای صحنه شده بودند یکباره رخ عیان کردند. سال ۲۰۱۹ با سقوط البشیر و بر سر کار آمدن ‌عبدالفتاح البرهان نقطه عطفی به وجود آمد، اما روند انتقال قدرت که باید به ادغام نیروهای شبه‌نظامی در ارتش منجر شود، به مناقشه‌ای اساسی بین البرهان و فرمانده نیروهای واکنش سریع (‌محمد حمدان دقلو ملقب به حمیدتی) بدل گشت و در نهایت اختلاف بر سر ادغام این نیروها و کنترل قدرت نهایتاً در آوریل ۲۰۲۳ به جنگ داخلی گسترده‌ای 

تبدیل شد.

در آن زمان مرکز جنگ ابتدا خارطوم و منطقه سه‌گانه آن بود: ارتش سودان با برتری هوایی و بسیج شبه‌نظامیان مقابل نیروهای واکنش سریع در خیابان‌ها درگیر شد و آنها نیز با تصرف قصر ریاست‌جمهوری و زیرساخت‌های مهم بخشی از شهر را در کنترل گرفت. اما مسیر جنگ، بسیار فراتر از خارطوم رفت و مناطق دارفور و کردفان نیز به صحنه پیشروی نیروهای واکنش سریع تبدیل شدند و سقوط شهر الفاشر در ۲۶ اکتبر ۲۰۲۵ پس از ۱۸ ماه محاصره، به منزله تثبیت کنترل  نیروهای واکنش سریع بر کل دارفور تلقی می‌شود و در این میان گزارش‌ها نشان می‌دهد که ارتش بخش‌هایی از شمال و شرق را در کنترل دارد. تحلیلگران این تحول را نشانه‌ای از شکل‌گیری «دو قدرت متعارض» در سودان می‌دانند که خطر جدایی این کشور را از سر می‌گیرد.

دلایل بازگشت جنگ داخلی چیست؟

سوال اصلی در این بین این است که چرا سودان مجدداً به جنگ داخلی کشیده شد؟ پاسخ را می‌توان در ترکیبی از عوامل ساختاری، سیاسی، اقتصادی، و نیز ناتوانی در روند انتقال قدرت جست‌وجو کرد. اولاً، ساختار نیروهای مسلح سودان همواره دوگانه بود، به گونه‌ای که از یک سو ارتش رسمی سودان (SAF) و از سوی دیگر شبه‌نظامیانی چون نیروهای واکنش سریع که ابتدا تحت فرمان البشیر فعالیت داشتند و بعداً به یک بازیگر مستقل بدل شدند و این دوگانگی نه تنها به ادغام منجر نشد، بلکه به نقطه انفجاری رسید.

ثانیاً، منابع اقتصادی و سیاسی در سودان همواره محل رقابت بوده‌اند، چراکه دارفور به‌عنوان منطقه‌ای با منابع معدنی و زمین‌های کشاورزی وسیع، و ایالت کردفان با منابع نفتی و مسیرهای راهبردی اهمیت ویژه دارد. کنترل این مناطق جهتی برای تسلط قدرت پیدا کرد و در شرایطی که  نیروهای واکنش سریع توانستند در دارفور و این ایالت‌ها دست برتر پیدا کند، چشم‌انداز قدرت آینده را نیز برای خود ترسیم کرده است.

سودان در میانه یکی از پیچیده‌ترین بحران‌های خود ایستاده و برخلاف آنچه ممکن است به نظر برسد، پایان این جنگ نه در میدان‌های نبرد، بلکه در میزهای دیپلماتیک و با اصلاح ریشه‌ای نظام سیاسی و امنیتی این کشور قابل حصول خواهد بود

سوم، ریشه‌های تاریخی و قومیتی هستند که مهم قلمداد می‌شوند. واقعیت این است که در دارفور، خشونت بر اساس تعلقات قومی و حملات شبه‌نظامیان به غیرنظامیان رخ داده که بستر بحران را تقویت کرده است. دلیل چهارم هم این است که روند سیاسی انتقال قدرت در سودان ناکامل ماند؛ به صورتی که توافقاتی که باید به ادغام نیروها و تشکیل حکومت فراگیر می‌انجامید، به رویارویی و در نهایت جنگ تمام‌عیار انجامید. ورای آن، باید توجه داشت که تلاش‌های دیپلماتیک هم تاکنون مؤثر نبوده‌اند. در مجموع، این دلایل به همراه دخالت بازیگران خارجی، ترکیب جنگ داخلیِ داخلی را با جنگ نیابتی منطقه‌ای شکل داده‌اند؛ در نتیجه نه تنها جنگ شعله‌ور شده، بلکه چشم‌انداز صلح نیز تاریک گشته است.

پیامدها و نقش بازیگران خارجی

آنچه در این میان باید مورد نظر قرار بگیرد این است که تبعات وسیع جنگ داخلی سودان فراتر از مرزهای این کشور گسترده شده است. طبق داده‌های رسمی، میلیون‌ها نفر یا آواره شده‌اند یا مجبور به فرار شده‌اند و این بحران به‌عنوان یکی از شدیدترین بحران‌های جهان شناخته می‌شود. آوارگان داخلی و خارجی، از دارفور تا خارطوم، بستر گسترش فقر، بیماری، گرسنگی و فروپاشی زیرساخت‌های بنیادی هستند و برخی مناطق عملاً از کمک‌های بشردوستانه محروم شده‌اند و حملات به کاروان‌های کمک‌رسان نیز گزارش شده است.

از طرف دیگر، تقسیم جغرافیایی کنترل نیروها سبب شده که اقتصاد سودان نیز آسیب جدی ببیند و حالا منابع طبیعی و مسیرهای تولید مختل شده‌اند و این به معنای کاهش شدید درآمد دولت و تشدید فقر است. همچنین نقش کشورهای منطقه و فرامنطقه‌ای در این بحران، بسیار تعیین‌کننده است. گزارش‌ها نشان می‌دهند که پورت بوساسو در سومالی به‌عنوان نقطه‌ای برای انتقال تسلیحات از امارات متحده عربی به نیروهای واکنش سریع استفاده شده است. همچنین، ‎امارات متحده عربی به‌عنوان بازیگر عمده منطقه‌ای برای گسترش نفوذ و دسترسی به منابع، از نیروهای نیروهای واکنش سریع حمایت کرده است که البته رسماً این حمایت را تکذیب می‌کنند.

‎مصر نیز گفته می‌شود که در بخشی از این پرونده دخیل است و از حکومت مرکزی سودان حمایت می‌کند؛ هرچند میزان این دخالت‌ها به‌صورت رسمی تائید نشده است. تحلیلگران می‌گویند که این دخالت‌ها نه تنها روند صلح را تضعیف کرده‌اند بلکه جنگ سودان را به جنگی پیرامون نفوذ منطقه‌ای و دسترسی به منابع تبدیل کرده‌اند. در این میان، پیامدهای فرامرزی نیز بسیار جدی‌ هستند و کشورهای همجوار مانند ‎چاد، ‎لیبی، ‎سودان جنوبی و ‌‎اتیوپی تحت تأثیر موج آوارگان، بحران امنیتی و نفوذ شبه‌نظامیان سودانی قرار گرفته‌اند. از سوی دیگر، احتمال تجزیه سودان و تشکیل دولت عامل یا نظام موازی، چشم‌انداز ثبات منطقه را به‌شدت 

تهدید می‌کند.

در نهایت، با وجود تلاش‌های دیپلماتیک متعدد از سوی آژانس‌های بین‌المللی و سازمان‌های مدافع حقوق بشر، روند جنگ در سودان به مرحله‌ای رسیده که گزینه «صلح» دیگر در افق نزدیک دیده نمی‌شود. طرفین اصلی جنگ یعنی ارتش و نیروهای واکنش سریع مذاکرات را کنار گذاشته‌اند و گویی تنها گزینه‌شان «جنگ تا پیروزی کامل» است. بر همین اساس اگر وضعیت به همین منوال ادامه یابد، دو سناریوی بحرانی محتمل است. نخست اینکه تداوم وضع موجود و تثبیت تقسیم قدرت شکل می‌گیرد، یعنی وجود دو دولت در سودان با کنترل جداگانه مناطق غرب و مرکز و شرق رخ خواهد داد.  دوم تجزیه رسمی کشور است که با تبعات بسیار سنگین برای امنیت، اقتصاد و جمعیت این منطقه روبرو خواهد شد. 

در این شرایط، نقش کشورهای خارجی و منطقه‌ای مانند امارات و مصر نیز کلیدی خواهد بود. اگر این بازیگران به خروج از جنگ و پشتیبانی از روندی صلح‌آمیز تن ندهند، بحران سودان نه تنها داخلی بلکه بین‌المللی‌تر خواهد شد. بنابراین می‌توان گفت که سودان در میانه یکی از پیچیده‌ترین بحران‌های خود ایستاده است؛ بحرانی که ترکیبی از جنگ داخلی، رقابت بر سر منابع، مداخلات خارجی و جدایی بالقوه یک کشور است. برخلاف آنچه ممکن است به نظر برسد، پایان این جنگ نه در میدان‌های نبرد، بلکه در میزهای دیپلماتیک و با اصلاح ریشه‌ای نظام سیاسی و امنیتی این کشور قابل حصول خواهد بود.