فرشاد گلزاری

از دو هفته پیش بسیاری از تحلیلگران و صاحب‌نظران حوزه اروپا به صورت جدی در مورد آینده سیاسی «لیز تراس» ابراز ناامیدی کردند. عده‌ای معتقد بودند که او شاید بتواند در کوتاه مدت اوضاع کابینه تحت فرمانش را روبه‌راه کند و از این تنگنای سیاسی- اقتصادی بیرون بیاید اما گروهی دیگر او را تمام شده لقب دادند؛ به این معنا که آنها اعتقاد داشتند نخست‌وزیر بریتانیا یک سناریوی اقتصادی را معین و مشخص کرده بود ولی نتوانست آن را عملیاتی کند و به همین دلیل نفس‌های آخر را می‌کشد.  تا اینکه بعدازظهر پنجشنبه (20 اکتبر) لیز تراس، نخست‌وزیر بریتانیا به صورت رسمی استعفای خود را اعلام کرد و بر پیش‌بینی گروه دوم صحه گذاشت. نکته بسیار مهم این است که از زمان به روی کارآمدن او تا زمان اعلام استعفایش صرفاً 44 تا 45 روز فاصله بود که این خود یک اتفاق به شدت نادر و باورنکردنی در هرم قدرت بریتانیا به حساب می‌آید. به این ترتیب لیز تراس در میان نخست‌ وزیران تاریخ کشورش، کوتاه‌ترین دوره حضور در قدرت را داشت و این بدن شک برای هم‌حزبی‌های او هم غیر قابل هضم خواهد بود.

در این میان روزنامه تلگراف در گزارش خود اعلام کرده که استعفای او پس از برداشتن مجموعه‌ای از گام‌های اشتباه رقم خورد؛ بویژه اجرای یک برنامه اقتصادی که منجر به سقوط ارزش پوند بریتانیا و آشفتگی دولتش شد و نه ‌تنها انتقاد مخالفان دولت بلکه هم‌حزبی‌هایش را در پی داشت و منجر به استعفای دو تن از اعضای ارشد کابینه‌اش یعنی کوازی کوارتنگ، وزیر دارایی و سوئلا براورمن، وزیر کشور شد. رویترز هم در گزارش خود اعلام کرده که استعفای تراس پس از سپری شدن شبی پرحادثه در پارلمان این کشور رقم خورد؛ به گونه‌ای که بسیاری از نمایندگان، سیاست‌های اقتصادی دولتش را به شدت محکوم کردند و با صدای بلند خواستار کناره‌گیری او شدند. اینکه چرا تراس فقط با گذشت 45 روز از نخست‌وزیری‌اش کناره‌گیری کرد، موضوعی است که نمی‌توان آنرا به هر ترتیب صرفاً یک مساله سیاسی دانست، بلکه ریشه این بحران اقتصادی است. لیز تراس با وعدۀ ایجاد تغییرات اساسی و تقویت بنیۀ اقتصادی کشور بر سر کار آمد و اعلام کرد که با کاهش نرخ مالیات‌ها و افزایش نرخ رشد اقتصادی، یک دوران خوش «پسا برگزیت» را رقم خواهد زد؛اما سیاست‌های او در عمل کاملاً شکست خورد. به یاد داریم که وزیر دارایی دولتش که اخیراً کنار گذاشته شد از یک برنامۀ اقتصادی رونمایی کرد که هنوز بودجه آن تامین نشده بود. تراس و تیم اقتصادی‌اش از کاهش مالیات‌ها به ‌میزان ۴۵ میلیارد پوند (۴۸ میلیارد یورو) و اعطای یارانه برای انرژی با هدف کمک به خانوارها خبر داد اما اقدام او باعث شد هزینه‌های استقراض دولت افزایش یابد و بانک مرکزی بریتانیا که سیاست‌های تراس با استراتژی آن برای مبارزه با تورم کاملاً در تضاد بود بطور اضطراری مداخله کند و در نهایت صندوق بین‌المللی پول این کشور را توبیخ کرد. جالب اینجاست که تمام این اتفاق‌ها در کمتر از یک ماه رخ داده و به همین دلیل هم‌حزبی‌های تراس بر این عقیده بودند که همین مدت زمان کوتاه نشان می‌دهد که او نمی‌تواند بریتانیا و مردم این جزیره را به سر منزل مقصود خویش برساند.

اینکه رهبر حزب لیبرال بریتانیا و سروزیر اسکاتلند به انضمام رهبر حزب کارگر خواهان برگزاری هرچه سریعتر انتخابات سراسری در بریتانیا هستند دقیقاً به این دلیل است که هم سیاست اقتصادی محافظه‌کاران نتوانسته است را به جایی ببرد و هم نگران چند ماه دیگر هستند

محافظه‌کاران و یک کارنامه سیاه!

اگر به متن استعفای تراس نگاهی گذرا بیندازیم می‌بینیم که او سعی کرده حرمت‌های سیاسی حزبش را تا حد زیادی ثابت نگه دارد و نگذارد اوضاع بدتر از این شود. او در ابتدای سخنانش در مقابل خانه شماره 10 داونینگ استریت خطاب به خبرنگاران و مردمش می‌گوید «می‌پذیرم که در این شرایط نمی‌توانم به ایفای وظیفه‌ای بپردازم که حزب محافظه‌کار برای آن مرا انتخاب کرد، اما من در زمان بی‌ثباتی بزرگ اقتصادی و بین‌المللی به قدرت رسیدم و خانواده‌ها و کسب و کارها نگران نحوه پرداخت قبوض خود بودند». تراس در سخنان خود صراحتاً به اوضاع وخیم اقتصادی بریتانیا اشاره کرد و گفت که برای بهبود آن تلاش کرده است ولی نتوانست به نتیجه برسد.

استعفای لیز تراس پس از برداشتن مجموعه‌ای از گام‌های اشتباه رقم خورد، بویژه اجرای یک برنامه اقتصادی غیرکارشناسی که منجر به سقوط ارزش پوند بریتانیا، آشفتگی دولتش و درنهایت کناره‌گیری دو تن از وزرای کابینه او شد

واقعیت این است که کنار گذاشتن وزیر دارایی بریتانیا و انتصاب جرمی هانت به عنوان وزیر دارایی این کشور نتوانست کمکی به اقتصاد آشفته لندن کند و به این ترتیب پادشاهی بریتانیا همچنان با پیامدهای منفی این طرح از جمله تورم بی‌سابقه و افزایش نرخ وام مسکن دست به گریبان است. این اقدام‌ها نه تنها بریتانیا را دچار بزرگترین بحران اقتصادی خود از زمان اجرای برگزیت کرد، بلکه محبوبیت سیاسی لیز تراس را بطور بی‌سابقه‌ای کاهش داد؛ به ‌طوری که براساس نظرسنجی‌های «موسسه یوگاو» محبوبیت او به منفی 70 درصد رسید. بر این اساس لیز تراس به نامحبوب‌ترین رهبر حزب محافظه‌کار در تاریخ بریتانیا تبدیل شد و در مقابل، محبوبیت حزب کارگر افزایش یافت. در همین راستا کی‌یر استارمر، رهبر حزب کارگر در آخرین ساعات از روز پنجشنبه با صدور بیانیه‌ای اعلام کرد حزب محافظه‌کار نشان داده است که دیگر پشتوانه‌ای برای حکومت ندارد و باید این روند را تصحیح کنند. واقعیت این است که سخنان رهبر حزب کارگر بریتانیا تا حد زیادی درست است. دلیل این امر هم یک آمار کاملاً پیش پا افتاده و ساده است. لیز تراس چهارمین نخست‌وزیر بریتانیا است که ظرف «شش سال اخیر» قربانی اختلافات داخلی حزب محافظه‌کار شده است.

قبل از او بوریس جانسون، ترزا مِی و دیوید کامرون هم اسیر درگیری‌های جناحی شدند که این برای بریتانیا یک تخریب سیاسی به همراه داشته است. شاید بسیاری از مخاطبان این دعواهای سیاسی را یک موضوع کاملاً عادی به حساب بیاورند که البته درست است اما باید توجه داشته باشید از سال 2010 که دیوید کامرون از حزب محافظه‌کاران به عنوان نخست‌وزیر بریتانیا انتخاب شد تا به امروز حدود 12 سال است که نخست‌وزیران همه از جناح محافظه‌کاران انتخاب شده‌اند و عاقبت کشور هم در حال نظاره شدن از سوی جامعه ملل است. اینکه اِد دیوی، رهبر حزب لیبرال بریتانیا و نیکلا استرج، سروزیر اسکاتلند به انضمام حزب کارگر خواهان برگزاری هرچه سریعتر انتخابات سراسری در بریتانیا هستند دقیقاً به همین دلیل است که حزب ‌محافظه‌کاران مجدداً در قبال تراس دست به خودزنی زده است. آنها این سوال را مطرح می‌کنند که اگر او و برنامه‌هایش معقول و مقبول نبوده است، چرا محافظه‌کاران ساکن پارلمان آن را برای نخست‌وزیر تایید کرده‌اند که حالا پس از 45 روز استعفا دهد؟! حال باید دید پلان بعدی محافظه‌کاران به کدام سمت و سو خواهد رفت.