پایانی بر بی‌راهه ترامپ؟

نظرسنجی شبکه خبر سی‌بی‌اس نشان می‌دهد که تنها ۱۱ درصد از حامیان ترامپ به رسانه‌ها باور دارند، در حالی که ۹۱ درصد از این افراد حرف‌های ترامپ را قبول می‌کنند زبان ترامپ آنقدر چرب است که بسیاری از حامیان او حرف‌هایش را بر منتقدان، هر چقدر هم که این انتقادات مستدل باشد، ترجیح می‌دهند، به ویژه انتقاداتی که از رسانه‌ها منتشر می‌شود

سجاد موسوی راضی

مجله اکونومیست در شماره اخیر خود با انتقاد از قطبی شدن نهادهای قدرت در آمریکا و ایجاد شکاف در کشور، مسیر کنونی آمریکا را بیراهه می‌خواند و اصلاح آن را ملزم به پیروزی دموکرات‌ها در انتخابات پیش‌رو می‌داند. این مجله در مطلبی با عنوان آمریکای تقسیم شده نوشت: همچنان که به انتخابات میان‌دوره مجلس آمریکا در روز (23 آبان) نزدیک می‌شویم، شکاف نظریات و خشم رأی‌دهندگان روز به روز بیشتر می‌شود. شکافی که در چند دهه اخیر آمریکا بی‌سابقه بوده است. مثل همیشه کمپین‌های انتخاباتی رقبا به محلی برای تخریب سیاست‌مداران و بستن صفت‌هایی همچون سرکش، احمق و خیانت‌کار به یکدیگر بدل شده است. طرفدار ترامپ برای 14 نفر رقیب وی بمب می‌فرستد و نژادپرستی افراطی 11 یهودی را در کنیسه‌ای به قتل می‌رساند و بزرگ‌ترین اقدام ضد نژاد سامی را در تاریخ آمریکا رقم می‌زند.

سیاست مسموم دولتی، بزرگ‌ترین ضعف آمریکا است؛ چیزی که این کشور را از فعالیت‌های اصلی بازداشته است؛ از موضوع مهاجرت گرفت تا رفاه اجتماعی، همه مسائل اعتقاد مردم به دولت و نهادهای آمریکا را فرسوده می‌کند و سوی دموکراسی آمریکا را از نگاه جهانیان، خاموش. انتخابات میان‌دوره‌ای مجلس آمریکا می‌توانند فرصتی برای جلوگیری از این فرسایش‌ها باشند و قطار سنگین از ریل خارج شده را به مسیر بازگرداند.

هرچند که ترامپ آغازگر این خرابکاری نبوده است، اما او از این روند استقبال کرد و به آن عمق بخشید. در حالی که همه سیاستمداران برای نشان دادن چهره‌ای صادق تلاش می‌کنند، ترامپ با دروغ پیمان اخوت بسته است و آنطور که واشنگتن‌پست می‌گوید: 5 هزار دروغ از زمان روی کار آمدن، از زبان ترامپ خارج شده است. زبان ترامپ آنقدر چرب است که بسیاری از حامیان او حرف‌های او را بر منتقدان، هر چقدر هم که این انتقادات مستدل باشد، ترجیح می‌دهند، به ویژه انتقاداتی که از رسانه‌ها منتشر می‌شود. این مسأله برای ترامپ خوشایند است، چرا که وقتی هیچ‌کس فکرش را نمی‌کند، او همچنان می‌تازاند؛ اما این فرایند برای آمریکا فاجعه‌بار است؛ زمانی که منطق در مباحثه به پیروزی نرسد، دموکراسی ناکار آمد می‌شود.

ترامپ همچنین آگاهانه به تفرقه‌اندازی می‌پردازد؛ همه سیاست‌مداران به رقبای خود حمله می‌کنند، اما ترامپ رقبای خود را مسئول می‌داند که بعد از هر تراژدی، کشور را متحد کنند. تنها ترامپ است که می‌تواند پس از حادثه تیراندازی در کنیسه یهودیان، فرصت را برای فشار رسانه‌ها به منظور حمله به دموکرات‌هایی که منتقد وی هستند، غنیمت شمارد. تنها اوست که ایده بالا بردن صدایش را به جای کاهش گستاخی‌هایش را در سر می‌پروراند. این تفرقه‌اندازی بسیار مرگ‌بار است، چرا که وقتی رقبا افراد بدی باشند، مصالحه که اساس سیاست‌های سالم است، بین احزاب سخت بدست می‌آید و تقریبا غیر‌ممکن می‌شود. ترامپ تنها سیاست‌مدار تفرقه‌افکن نیست، اما کامل‌ترین آن‌ها است. پیش از آنکه ترامپ انتخاب شود، بیشتر از 50 درصد دموکرات‌ها در نظرسنجی‌ها عنوان کرده بودند که از جمهوری‌خواهان می‌ترسند، تقریبا نیمی از جمهوری‌خواهان نیز همین نظر را در مورد دموکرات‌ها داشتند. بعد از آنکه تابستان سال گذشته، یک نماینده جمهوری‌خواه از سوی فردی دیوانه مورد اثابت گلوله قرار گرفت، دموکرات‌ها عنوان کردند که خشونت ترویج شده در جامعه از سوی جمهوری‌خواهان عامل این موضوع بوده است؛ در همین حال پس از بمب‌هایی که برای دموکرات‌ها ارسال شد و بعد از تیراندازی به کنیسه یهودیان باز هم رئیس‌جمهور را مسئول تروریسم داخلی این کشور دانستند.

بستر دموکراسی در آمریکا قوی است، اما نهادهای آن در حال مسموم شدن به سم قطب‌گرایی هستند. کنگره این کشور از دهه 1990 به این سم آلوده شد. رسانه‌ها نیز قربانی حزب‌گرایی به ویژه در دید مخاطبان شده‌اند. نظرسنجی شبکه خبر سی‌بی‌اس نشان می‌دهد که تنها 11 درصد از حامیان ترامپ به رسانه‌ها باور دارند، در حالی که 91 درصد از این افراد حرف‌های ترامپ را قبول می‌کنند. حالا دادگاه عالی آمریکا هم از دید همه حزبی شده است. دموکرات‌ها تأیید برت کاوانا به عنوان قاضی دیوان عالی را یک اقدام حزبی می‌دانند، اقدامی که به عقیده دموکرات‌ها یک فرد دروغ‌گو، احتمالا در مورد یک تجاوز جنسی، را به قدرت رسانده که قادر به ارجحیت قانون بر حزبش نیست. در مقابل جمهوری‌خواهان انتخاب او را پیروزی بر توطئه دموکرات‌ها به منظور به زیر کشیدن یک انسان نجیب، می‌دانند.

حالا باید چکار کرد؟ همچنان که سیاست‌مداران آمریکا یک‌شبه ظاهر نشده‌اند، اصلاح این روند نیز به گام‌های کوچک وابسته است، انتخابات هفته آتی می‌تواند اولین قدم باشد و اولین گام برای مجلس، انتقال قدرت به دموکرات‌ها است.

این موضوع از آن‌ جهت اهمیت دارد که کنگره باید بر ترامپ نظارت داشته باشد. او اقداماتی انجام داده که استانداردهای پیشین آمریکا را زیر سوال برده است، عدم پرداخت مالیات، تداخل تجارت‌های شخصی با دولتی یا قلدری برای مقامات و نهادها باید از سوی کنگره مورد نظارت قرار گیرد؛ اما نمایندگان جمهوری‌خواه در اینکار شکست خوردند. شکست جمهوری‌خواهان در مجلس نمایندگان می‌تواند انگیزه‌ای برای این حزب باشد تا برای جانشینی ترامپ و مشی او تلاش کنند. اگر این شکست در سنا هم اتفاق بیوفتد که این انگیزه بیشتر می‌شود؛ البته احتمال آن ضعیف است؛ اما اگر این شکست حاصل نشود، ترامپ همچنان در جایگاه حزبی‌اش تثبیت می‌شود.

هرچند که قرار نیست سیاست‌های آمریکا در یک انتخابات متحول شود، اما حداقل می‌توان انتظار تحول حزب جمهوری‌خواه را با رئیس‌جمهوری متفاوت با منشی متفاوت داشت. اما این نتیجه انتخابات هفته آتی است که مسیر را مشخص می‌کند.