طارمی باش، نه مجاهد!

در آستانه شروع نیم‌فصل دوم لیگ برتر، شاید هواداران فوتبال ایران بیشتر از هر بازیکنی، در انتظار بازگشت دوباره «مهدی قائدی» به فرم ایده‌آل باشند. او احتمالا موردانتظارترین ستاره نیم‌فصل دوم لیگ برتر خواهد بود. بازیکنی که در نیم‌فصل اول لیگ فقط یک گل به ثمر رساند اما بعد از مدت‌ها در نبرد جام حذفی با تراکتورسازی، بالاخره چشمه‌هایی از آن استعداد ناب را نمایان کرد. استعدادی که حالا باید در نیم‌فصل دوم لیگ برتر به شکل دقیق‌تر و کامل‌تری به نمایش گذاشته شود.

آریا رهنورد

  

روزهای گذشته برای مهدی قائدی، روزهای پرماجرایی بوده‌اند. اول از همه، این مدیرعامل باشگاه استقلال بود که رقم قرارداد باشگاه برای جذب دوباره این بازیکن را آشکار کرد. هدف فتح‌ا...‌زاده از این کار، انتقاد از شیوه مدیریت مدیران قبلی باشگاه بود اما او ناخواسته پای مهدی قائدی را نیز به انتقادها باز کرد. حالا همه از این موضوع حرف می‌زدند که ستاره یک میلیون و دویست هزار دلاری استقلال، چرا در حد رقم قراردادش بازی نمی‌کند.

 این یک میلیون و دویست هزار دلار فقط رقم جذب او از تیم اماراتی آن هم به صورت قرضی بوده و بدون شک خود مهدی نیز دستمزد قابل توجهی برای بازگشت به باشگاه قبلی‌اش گرفته است. البته که در همه دنیا، رقم قرارداد مساله‌ای شخصی نیست و هوادارها در جریان آن قرار می‌گیرند. همه جای دنیا هم ستاره‌های جوان پول خوبی به دست می‌آورند اما به هر حال این مساله در فوتبال ایران کم‌تر  فاش می‌شود و فاش شدن آن فشار زیادی روی قائدی گذاشته است.

برخلاف انتظارها اما این فشارها تاثیر منفی روی عملکرد مهدی نگذاشت. او روبه‌روی تراکتور بهترین بازیکن تیمش بود و درست وقتی استقلال بیشتر از همیشه به درخشش او نیاز داشت، توانست دو ضربه پنالتی برای این تیم بگیرد. این درست همان چیزی بود که استقلالی‌ها انتظارش را می‌کشیدند. فراموش نکنیم که مهدی فقط به استقلال تعلق ندارد و مهره مهمی برای فوتبال ایران است. پس شاید حتی هواداران تیم ملی نیز در انتظار این نمایش درخشان بودند. مهدی یک بار در اولین بازی این فصلش روبه‌روی ملوان، غوغا کرد و سپس برای مدت بسیار زیادی خاموش شد. حالا «باشو» دوباره در فوتبال ایران ظاهر شده است. این دو پنالتی شاید مقدمه‌ای برای بازگشت قائدی به روزهای درخشان گذشته هستند. او تا ابد برای این درخشش فرصت ندارد و قبل از پایان قرارداد قرضی با استقلال، باید ثابت کند که ارزش پرداخت این رقم سنگین را داشته است.

زندگی ورزشی مهدی قائدی از حالا به بعد، وارد فاز مهمی خواهد شد. او باید تصمیمش را بگیرد و در جهت این تصمیم قدم بردارد. یک طرف ماجرا، تبدیل شدن به هیولایی مثل مهدی طارمی است. ستاره‌ای که او نیز به بوشهر تعلق دارد و استاد پنالتی ‌گرفتن نیز هست. مهدی طارمی هم روزهای سختی را در دنیای فوتبال پشت سر گذاشت و گاهی حتی تا مرز ناامیدی مطلق رفت. او هم زمانی در لیگ‌های حاشیه خلیج فارس بازی می‌کرد و البته چندان هم در آن لیگ‌ها موفق نبود اما از یک جایی به بعد، مسیرش را از حواشی جدا کرد، به رابطه‌های دردسرساز پایان داد و همه قلب و روحش را روی فوتبال گذاشت.

قائدی باید تصمیمش را بگیرد و در جهت این تصمیم قدم بردارد. یک طرف ماجرا، تبدیل شدن به هیولایی مثل مهدی طارمی است، طرف دیگر هم تبدیل شدن به بازیکنی مثل مجاهد خذیراوی است؛ کوهی از استعداد که حالا دیگر کم کم فراموش شده است

نتیجه‌اش، ساخته شدن بازیکنی بود که در زمین مسابقه به هیچ‌کس رحم نمی‌کرد. کسی که حالا یکی از دوگله‌های تاریخ ایران در جام جهانی به شمار می‌رود. کسی که بهترین گلزن این سال‌های لیگ پرتغال بوده و در اروپا نامی برای خودش دست و پا کرده است. زندگی طارمی هم البته بدون حسرت نیست. او حسرت زمان از دست رفته را دارد و به خوبی می‌داند که اگر زودتر به اروپا رسیده بود، حالا برای یکی از بزرگ‌ترین باشگاه‌های این قاره بازی می‌کرد. عقربه‌ها به سرعت سپری می‌شوند و زمان از هر چیز دیگری بی‌رحم‌تر است. قائدی هم اگر زودتر دوباره همان بازیکن سابق شود و برای رفتن به اروپا نیز کمی عجله به خرج بدهد، حتی این شانس را دارد که کارنامه‌ای بهتر از همشهری سرشناسش برای خودش بسازد. طرف دیگر این پاره خط نیز تبدیل شدن به بازیکنی مثل مجاهد خذیراوی است. کوهی از استعداد که حالا دیگر کم کم فراموش شده است. بازیکنی که می‌توانست در بهترین لیگ‌های دنیا بدرخشد اما برای یک عمر، خودش را محدود کرد و سرگرم سرزنش دیگران و مقصر دانستن آنها شد. این سرنوشتی است که قائدی باید به هر قیمتی از آن فرار کند.

نیم‌فصل دوم لیگ برتر، باید نیم‌فصل مهدی قائدی باشد. او باید برگردد و درست مثل بازی جام حذفی روبه‌روی تراکتور، مدافعان حریف را به هم بریزد. او باید دوباره همان پسر گریزپای خط حمله استقلال شود. لیگ برتر تا اینجا برای قائدی خوب پیش نرفته اما از این جا به بعد همه چیز می‌تواند تغییر کند. او چیزهایی مثل تیم ملی و جام جهانی را هم از دست داده اما هنوز در ابتدای مسیر قرار دارد و می‌تواند با سرنوشت بجنگد. جنگی که باید ابتدا از درون خودش شروع شود.