آریا رهنورد

روزهای پایانی سال برای هواداران فوتبال، روزهای ساده‌ای نبودند. ماندن در خانه بدون تماشای فوتبال آن هم در روزهایی که فصل فوتبال در ایران و اروپا درست به نقطه اوج رسیده بود، تجربه کاملا سختی به نظر می‌رسد. درست شبیه وقتی که توی سالن سینما، ناگهان پرده خاموش می‌شود و تماشاگرها دیدن ادامه داستان را به راحتی از دست می‌دهند. زندگی بدون فوتبال، برای عشاق این رشته ورزشی، بسیار کسل‌کننده به نظر می‌رسد. با این وجود همه باید در کنار هم بایستند تا هر طور که شده، این روزهای شوم نیز سپری شوند و روزهای بهتری برای همه از راه برسد. فراموش نکنیم که آخرش همه ما یک «تیم» هستیم. صف کشیده در ترکیب بالکن‌ها. مشغول رد و بدل کردن ته مانده امید توی جیب‌های‌مان در یک فضای چندمتری. همه ما یک تیم هستیم. حتی آنها که با ما نمی‌دوند. حتی آنها که با بی‌مسئولیتی محض، پنالتی می‌دهند. آنها که گل به خودی می‌زنند و توی حساس‌‌ترین دقیقه، کفرمان را درمی‌آورند. ما بدون هم؛ از این بحران عبور نمی‌کنیم. یک پاس ساده. یک قطع توپ معمولی. یک حرکت فداکارانه. کمی وجدان. گاهی همه چیز همین‌طور تغییر می‌کند.

زندگی، هرگز به ما نیاموخته چطور فوتبال بازی کنیم اما فوتبال، همیشه به ما یاد داده که چطور زندگی کنیم. ما شیفته فوتبال هستیم؛ چراکه بعد از هر شکست، آن سگرمه‌های درهم‌ را برمی‌داریم و با خودمان به خیابان می‌بریم تا راهی برای باز کردن‌شان پیدا کنیم. ما شیفته فوتبال هستیم؛ چراکه درست بعد از هر شکست بزرگ، به دوستان و اطرافیان، به رهگذرهای توی خیابان، به صاحب دکه سر کوچه که با بی‌میلی توی دخل دنبال پول خرد می‌گردد و به راننده اتوبوس خسته در مسیر همیشگی لبخند می‌زنیم تا فراموش کنیم که سانتر مدافع راست، چطور روی سر وینگر چپ فرود نیامد. فوتبال به ما فرصت می‌دهد. فوتبال همیشه به ما فرصت می‌دهد که گلوله‌های مشقی را بیرون بیاوریم، گرد و خاک را بتکانیم، سبک بازی حریف را زیر سوال ببریم و برای مسابقه بعدی آماده شویم. فوتبال، نسخه بهبودیافته زندگی است و پس از هر بار کشتن و زنده کردن، چیزی به ما اضافه می‌کند. یک جور سماجت. یک جور اراده. یک جور انگیزه برای برگشتن، محکم‌تر گرفتن پرچم و رجز خواندن برای آینده.

فوتبال، نسخه بهبودیافته زندگی است و پس از هر بار کشتن و زنده کردن، چیزی به ما اضافه می‌کند. یک جور سماجت. یک جور اراده. یک جور انگیزه برای برگشتن، محکم‌تر گرفتن پرچم و رجز خواندن برای آینده

پس در همه روزهای سخت پیش رو؛ خیال می‌کنیم که در زمین فوتبال هستیم. خیال می‌کنیم که روی نیمکت تیم، دیگو سیمئونه نشسته و اجازه نمی‌دهد از جایی که در آن هستیم، حتی به اندازه چند سانتی‌متر تکان بخوریم. درست بین توپ و زمین خودی. برای خودمان. برای دیگران. حتی اگر بعضی‌ها مثل همیشه ساز مخالف بزنند. حتی اگر بعضی‌ها یارگیری با مدافع حریف را فراموش کنند. حتی اگر بعضی‌ها همه توپ‌ها را لو بدهند. آخرش ما هستیم که با یک ضدحمله، راه سر خوردن روی چمن ورزشگاه برای جشن گرفتن یک گل را پیدا خواهیم کرد. فوتبال به ما یاد می‌دهد که از ترس باختن، نبازیم. حتی اگر روی اسکوربرد، بدجوری عقب باشیم. که هر برنده گذشته‌ای و هر بازنده، آینده‌ای دارد.