آریا طاری

پرسپولیسی‌ها از چند هفته قبل، دائما به دنبال برگزاری مراسم جشن قهرمانی سوپرجام بودند اما شرایط برگزاری این مراسم، عملا این جشن را به یکی از ناامیدکننده‌ترین جشن‌های ممکن تبدیل کرد. علی علیپور بعد از شعارهای تماشاگران پرسپولیس، اصلا به جشن نیامد و شاید اگر پرسپولیس برابر ماشین‌سازی شکست خورده بود، هیچ‌کدام از بازیکنان باشگاه در مراسم حاضر نمی‌شدند! این اتفاق، شاهکار دیگری از سوی سازمان لیگ بود. بخشی از فدراسیون «تغییرناپذیر» و بی‌انعطاف فوتبال ایران.

جشن قهرمانی پرسپولیسی‌ها در سوپرجام، قرار بود ساده و شیک و سریع برگزار شود اما سازمان لیگ برای هزارمین بار، به همه نشان داد که نمی‌تواند از فرمول‌های سنتی برگزاری یک مراسم عبور کند. همه جای دنیا جشن‌هایی که مربوط به یک مسابقه یا یک افتخار در «گذشته» هستند، قبل از شروع مسابقه تنها در چند دقیقه برگزار می‌شوند. در بسیاری از کشورها تیم رقیب یک «تونل» برای تیم قهرمان می‌زند و بازیکنان پس از عبور از این تونل، با جام عکس یادگاری می‌گیرند و همه چیز تمام می‌شود. در فوتبال ایران اما ظاهرا قرار است همه چیز وارونه باشد. جشن سوپرجام برای پرسپولیسی‌ها بعد از بازی با ماشین انجام شد و ماجراهای آن مسابقه، عملا بازیکنان تیم را تحت تاثیر قرار داد. آنها نزدیک به 40 دقیقه هواداران‌شان را در هوای سرد تهران منتظر گذاشتند اما در زمان بالا بردن جام قهرمانی، حتی یک لبخند روی لب‌شان دیده نمی‌شد. علی علیپور اصلا به مراسم نیامده بود و این اتفاق می‌توانست برای هر بازیکن دیگری رخ بدهد. از همه عجیب‌تر، نصب یک سکو برای تیم قهرمان بود. آن هم در حالی که این مراسم می‌توانست به مراتب ساده‌تر برگزار شود و همه چیز خیلی زود به پایان برسد. سازمان لیگ فدراسیون فوتبال ایران، فوتبال روز اروپا را دنبال نمی‌کند و توانایی الگوبرداری از خارجی‌ها در برگزاری چنین مراسم‌هایی را ندارد. با این حال نباید انتظار داشته باشیم که هر انتقادی، آنها را به «تغییر» وادار کند. چراکه پیش از این نیز بزرگ‌ترین انتقادها، روی مصونیت جادویی مدیران شاغل در سازمان لیگ، هیچ تاثیری نگذاشته است. در هر نقطه‌ای از دنیا، ماجراهایی نظیر آن‌چه در فینال جام حذفی فوتبال ایران رخ داد، می‌توانست منجر به استعفای دسته جمعی مدیران سازمان لیگ شود اما از آن‌جایی که در فوتبال ایران خود «فدراسیون» برای فدراسیون حکم صادر می‌کند، کوچک‌ترین برخوردی با این مدیرها صورت نگرفت. اگر برای‌تان سوال است که چرا با وجود برنامه‌ریزی ضعیف، مشکلات همیشگی در برگزاری بازی‌ها و حتی معلوم نشدن ساعت مسابقه‌ها در فاصله چند روز به برگزاری یک مسابقه، باز هم سازمان لیگ به کارهای همیشگی‌اش ادامه می‌دهد، هنوز فدراسیون مهدی تاج را نشناخته‌اید. اگر برای‌تان سوال است که چرا معضل بلیت‌فروشی هنوز حل نشده و هر هفته گروهی از تماشاگرها نمی‌توانند راهی به ورزشگاه پیدا کنند، باز هم فدراسیون مهدی تاج را نشناخته‌اید.

این تنها سازمان لیگ نیست که نمی‌تواند وظایفش را درست و کامل انجام بدهد. در کمیته انضباطی فدراسیون نیز، آش به همین اندازه شور است. در این کمیته، بازیکن‌ها به دلایل عجیب جریمه می‌شوند و تنها چند ساعت قبل از شروع یک مسابقه، ناگهان این جریمه مورد بخشش قرار می‌گیرد. در این کمیته به حرف‌های جنجالی یک مربی هیچ واکنشی نشان نمی‌دهند اما یک مربی دیگر را احتمالا به گناه «خارجی» بودن، به سرعت احضار می‌کنند. کمیته انضباطی در این سال‌ها عملا به یکی از مقرهای درآمدزایی فدراسیون فوتبال تبدیل شده است. با وجود صدور همه این آرا، با وجود محرومیت‌های همیشگی تماشاگرها از حضور در استادیوم و محرومیت سریع بازیکن‌های مختلف، ناهنجاری‌ها در فضای فوتبال ابدا حل نمی‌شوند و همه چیز مثل گذشته سر جایش باقی مانده است. اگر کمیته انضباطی راهکارهای بهتری برای برخورد با بحران‌های اخلاقی داشت، بدون شک این بحران‌ها به حداقل می‌رسیدند. چنین راهکاری در این کمیته وجود ندارد اما محال است که تغییری در آرای کمیته انضباطی به وجود بیاید. چراکه در فدراسیون فوتبال، عملا هیچ تغییری صورت نمی‌گیرد و همه اجزای این فدراسیون، خودشان را  مقابل انتقادها «ضدگلوله» می‌دانند. ظاهرا همه به وضعیت فعلی عادت کردند و دیگر هیچ چیز، نمی‌تواند شرایط را برای یک تغییر بزرگ مهیا کند.

بیشتر  از یک سال از جام جهانی روسیه گذشته و هنوز هیچ‌کس نمی‌داند که پاداش‌های تیم ملی دقیقا برای چه چیزی هزینه شده‌اند. برخلاف ادعای فدراسیون، پول بلوکه شده ایران در حساب فیفا نه پاداش جام جهانی، بلکه کمک های مالی فیفا به فوتبال ایران است. در واقع هنوز هیچ گزارش شفافی در مورد هزینه کردن پاداش‌ها منتشر نشده و ظاهرا این موضوع برای بسیاری از رسانه‌ها، یک دغدغه جدی نیست. اگر انتقادی هم مطرح شود، طبیعتا جدی گرفته نخواهد شد. چراکه فدراسیون جایگاه مستحکمی دارد و درست مثل همیشه، با گوش‌های کاملا بسته به سراغ انتقادها می‌رود. ادامه این وضعیت، برای فوتبال ایران کاملا خطرناک به نظر می‌رسد. فوتبالی که در آن امکان انتقاد و تعامل از بین رفته و تنها یک صدای بلند در آن، برای دیگران تصمیم می‌گیرد.