کت تن ساپینتو است!

تکرار تاریخ برای رامین در دنیای فوتبال، ستاره‌هایی هستند که با ساق‌های‌شان جادو می‌کنند، اما با رفتارهای‌شان تیشه به ریشه‌ خود می‌زنند. رامین رضاییان، نمونه‌ بارز بازیکنی است که گویی در یک چرخه تکراری از اوج فنی و سقوط اخلاقی گرفتار شده است. حواشی اخیر او در استقلال و تقابلش با دیسیپلین ریکاردو ساپینتو، بار دیگر داغ یک زخم قدیمی را تازه کرد؛ زخمی که سال‌ها پیش برانکو ایوانکوویچ با یک جراحی دقیق، مانع از عفونت آن در پیکره‌ پرسپولیس شده بود. تاریخ بهترین قاضی است. سال‌ها پیش، زمانی که رامین رضاییان در اوج محبوبیت و آمادگی فنی بود، برانکو ایوانکوویچ تصمیمی گرفت که در آن زمان برای بسیاری از هواداران غیرقابل هضم بود. برانکو، رامین را نه به خاطر ضعف فنی، بلکه به خاطر عدم تمکین از نظم تیمی کنار گذاشت. پروفسور کروات خیلی زود فهمیده بود که رامین رضاییان، علی‌رغم تمام توانایی‌هایش در سانتر کردن و نفوذهای ناگهانی، یک مهره‌ ناسازگار در پازل تیمی است. برانکو می‌دانست که حضور بازیکنی که خودش را از نام باشگاه بزرگ‌تر می‌داند، در بلندمدت رختکن را متلاشی می‌کند. او رامین را کنار گذاشت تا به یک نسل یاد بدهد که در تیم او، ستاره فقط نظم است. امروز، پس از گذشت سال‌ها، شباهت رفتار ساپینتو با برانکو نشان می‌دهد که مربیان صاحب‌سبک، فارغ از رنگ‌ها، در یک نقطه اشتراک دارند؛ هیچ بازیکنی اجازه ندارد توازن روانی تیم را به هم بزند. لیست حواشی رامین رضاییان، از پرسپولیس و سپاهان گرفته تا تیم ملی و حالا استقلال، قطورتر از لیست گل‌های اوست. مشکل رامین، فنی نیست؛ مشکل او در درک مفهوم فداکاری برای تیم است. او بازیکنی است که حتی در لحظات شادی تیمی، به دنبال دیده شدن خودش است. پاک کردن نام استقلال از بیوگرافی اینستاگرام، آن هم درست در شبی که تیمش بدون او یک برد تاریخی و غرورانگیز مقابل المحرق کسب کرده، اوج این رفتار کودکانه بود. این حرکت نشان داد که رامین رضاییان صعود استقلال را نه یک موفقیت، بلکه یک شکست شخصی برای خودش دیده است. او از اینکه تیم بدون او بهتر بازی کرده و پیروز شده، احساس خطر کرده است. این دقیقا همان نقطه‌ای است که یک بازیکن از بدنه‌ تیم جدا و به یک غده‌ بیگانه تبدیل می‌شود. ساپینتو با اخراج رامین، در واقع به همان مسیری رفت که برانکو رفت. او متوجه شد که رامین رضاییان با رفتارهای نمایشی و تمرکز بیش از حد روی برند شخصی، تمرکز رختکن را از بین برده است. وقتی بازیکنی در تمرینات به جای اجرای دستورات مربی، به دنبال دیکته کردن نظرات خودش است، یا زمانی که در شبکه‌های اجتماعی برای باشگاه خط‌ونشان می‌کشد، مربی چاره‌ای جز حذف او ندارد. رامین رضاییان باید از خود بپرسد چرا مربیان مقتدر، یکی پس از دیگری عذر او را می‌خواهند؟ از برانکو در پرسپولیس تا ساپینتو در استقلال، پیام واحد است؛ فوتبال یک ورزش تیمی است، نه یک شوی انفرادی. رامین با پاک کردن نام استقلال از بیوی خود، آخرین پل‌های پشت سرش را تخریب کرد. او حالا در ۳۵ سالگی، در حالی که می‌توانست به عنوان یک اسطوره از فوتبال خداحافظی کند، به بازیکنی تبدیل شده که نامش با حاشیه و ناسازگاری گره خورده است.

 آریا طاری

در تاریخ پرفراز و نشیب باشگاه استقلال، بزنگاه‌هایی وجود دارد که سرنوشت یک نسل را تغییر می‌دهد. اتفاقاتی که در آستانه‌ بازی حساس با المحرق بحرین رخ داد، فراتر از یک تصمیم انضباطی ساده بود. ریکاردو ساپینتو با خط قرمز کشیدن روی نام دو ستاره‌ بزرگ خود، یعنی رامین رضاییان و ابوالفضل جلالی، نه یک قمار، بلکه یک رنسانس را در فوتبال ایران پایه‌گذاری کرد؛ کاری که پیش از او شاید کی‌روش و برانکو هم انجام داده بودند. او ثابت کرد که برای نجات کل بدن، گاهی باید بخش‌هایی را که دیگر با قلب تیم هماهنگ نیستند، با شجاعت کنار گذاشت تا روح جمعی دوباره متولد شود. 

استقلال بعد از جراحی منامه، تیمی است که هویت خود را بازیافته است. شاید در آینده باز هم شکست‌هایی در راه باشد، اما این شکست‌ها دیگر بوی بی‌تفاوتی نخواهند داد. ساپینتو به قیمت تحمل فشارها و توهین‌ها، درسی به فوتبال ایران داد که تا سال‌ها فراموش نخواهد شد

استقلال پیش از بازی المحرق، تیمی بود که در ظاهر ستاره داشت، اما در باطن، از فقدان شخصیت واحد رنج می‌برد. حضور بازیکنانی که وزن نام‌شان از وزن پیراهنشان سنگین‌تر شده بود، رختکن را به جزیره‌های جداگانه تبدیل کرده بود. رامین رضاییان با تمام توانایی‌های فنی غیرقابل‌انکارش، ناخواسته به کانون توجهی تبدیل شده بود که شعاع آن، بقیه‌ تیم را در سایه قرار می‌داد. 

ساپینتو به عنوان یک مربی تجربه‌گرا، به خوبی درک کرد که مشکل استقلال تاکتیک نیست، بلکه اتمسفر است. او متوجه شد که برخی مهره‌ها، به جای آنکه ابزاری در خدمت تیم باشند، تیم را ابزاری برای درخشش شخصی خود می‌بینند. در چنین شرایطی، جراحی بدون بیهوشی تنها راه بود؛ حتی اگر این جراحی به قیمت بازی با اسامی محبوب هواداران تمام می‌شد. 

سوال بزرگی که در ذهن هواداران نقش بسته بود، این بود؛ چرا حالا؟ چرا قبل از یک بازی حیاتی؟ پاسخ در نگاه عمیق ساپینتو نهفته بود. او به این باور رسیده بود که بی‌تفاوتی از کمبود بازیکن کشنده‌تر است. وقتی بازیکنی در تمرینات، آن ولع همیشگی برای پیروزی را نشان نمی‌دهد، وقتی زبان بدن یک ستاره بوی اشباع‌شدگی می‌دهد، او دیگر یک فرصت نیست، بلکه یک تهدید برای روحیه‌ بقیه‌ بازیکنان است. 

ساپینتو با اخراج رضاییان و جلالی، آن‌هم در شرایطی که کوشکی محروم بود، اندونگ به جام ملت‌های آفریقا رفته بود و مهران احمدی به دلیل مصدومیت جایی در ترکیب نداشت، پیامی صریح به رختکن فرستاد؛ اینجا نام‌ها بازی نمی‌کنند، بلکه غیرت‌ها می‌جنگند. او آگاهانه نیمکتش را خالی کرد تا به ۱۱ نفر داخل زمین بفهماند که هیچ راه بازگشتی نیست. او می‌خواست تیمش با ترس از شکست وارد زمین نشود، بلکه با اشتیاقِ ثابت کردن خود بجنگد. 

ساپینتو با اخراج رضاییان و جلالی، آن‌هم در شرایطی که کوشکی محروم بود، اندونگ به جام ملت‌های آفریقا رفته بود و مهران احمدی به دلیل مصدومیت جایی در ترکیب نداشت، پیامی صریح به رختکن فرستاد؛ اینجا نام‌ها بازی نمی‌کنند، بلکه غیرت‌ها می‌جنگند

پیروزی سه بر صفر مقابل المحرق، فقط یک برد سه امتیازی نبود؛ این یک سیلی واقعیت به تمام کسانی بود که فکر می‌کردند استقلال بدون ستاره‌های اسمی‌اش فلج می‌شود. در غیاب رامین و ابوالفضل، استقلال تیم‌تر، منسجم‌تر و رونده‌تر از همیشه نشان داد. جوان‌هایی که تا فصل پیش زیر سایه‌ سنگین اسامی بزرگ بودند، ناگهان فضایی برای تنفس پیدا کردند.

گل‌های استقلال در آن شب، نه بر اساس نبوغ فردی، بلکه بر اساس یک اراده‌ جمعی به ثمر رسید. هر دویدن، هر تکل و هر پاس، بوی انتقام از شرایط را می‌داد. پیروزی در منامه ثابت کرد که فوتبال، فقط بازی مهره‌ها نیست، بازی قلب‌هاست. ساپینتو در آن شب نه‌تنها بازی را برد، بلکه فلسفه‌ مربیگری خودش را در تاریخ باشگاه استقلال دیکته کرد. 

اما عجیب‌ترین پرده‌ این نمایش، پس از سوت پایان بازی رقم خورد. در حالی که تمام ایران و هواداران آبی در سرتاسر جهان غرق در غرور این پیروزی پاک و مقتدرانه بودند، رامین رضاییان با یک حرکت ناشیانه، تمام فرضیه‌های ساپینتو را تایید کرد. پاک کردن نام استقلال از بیو اینستاگرام، آن هم درست در شبِ صعود و پیروزی تیم، نشان‌دهنده‌ یک حقیقت تلخ بود؛ «من» برای او، همیشه بزرگ‌تر از «استقلال» بوده است. 

این حرکت، تیر خلاصی به محبوبیت رامین بود. هوادار به خوبی درک کرد که ستاره‌ای که در شب شادی تیم، به فکر انتقام‌گیری شخصی و پاک کردن نشان باشگاه است، هرگز نمی‌تواند یک لیدر واقعی باشد. رامین با این کار، نه‌تنها به ساپینتو، بلکه به میراث باشگاه و احساسات میلیون‌ها هوادار دهن‌کجی کرد. او ناخواسته ثابت کرد که تصمیم ساپینتو برای حذف او، نه یک لجبازی، بلکه یک ضرورت اخلاقی و فنی بوده است. 

سال‌ها بود که در استقلال، بازیکنان تعیین‌کننده‌ فضای تیم بودند. بازیکن‌سالاری مثل خوره به جان این باشگاه افتاده بود. اما ساپینتو نشان داد که مربی، رییس است، نه تدارکاتچی ستاره‌ها. او با این حرکت، دوباره معنای اقتدار را زنده کرد. اصطلاح «کت تن کیه» حالا دیگر یک شوخی نیست؛ این واقعیت جدید استقلال است. 

حالا هر بازیکنی که بخواهد پیراهن این تیم را بپوشد، می‌داند که باید در خدمت سیستم باشد. ساپینتو با این پیروزی، امنیت روانی را به تیم برگرداند. حالا بازیکنان می‌دانند که اگر از جان مایه بگذارند، مربی پشت آنهاست، نه پشت اسامی پرزرق‌ و برق. 

استقلال بعد از جراحی منامه، تیمی است که هویت خود را بازیافته است. شاید در آینده باز هم شکست‌هایی در راه باشد، اما این شکست‌ها دیگر بوی بی‌تفاوتی نخواهند داد. ساپینتو به قیمت تحمل فشارها و توهین‌ها، درسی به فوتبال ایران داد که تا سال‌ها فراموش نخواهد شد؛ هیچ بازیکنی، تاکید می‌کنم هیچ بازیکنی، از باشگاه بزرگ‌تر نیست. 

رامین رضاییان و ابوالفضل جلالی شاید از نظر فنی بازیکنان بزرگی باشند، اما آنها بازی شخصیت را به ساپینتو باختند. استقلال با این برد، نه‌تنها به مرحله بعد صعود کرد، بلکه از بند اسارت اسامی رها شد. امروز، هوادار استقلال به جای لایک کردن پست‌های نمایشی ستاره‌ها، به دنبال تماشای عرق ریختن سربازانی است که برای نام تیمش، تا آخرین نفس می‌جنگند.