نه تورم را مهار میکند، نه اعتماد از دسترفته را بازمیگرداند؛
حراج سکه؛ نمایشی از دستپاچگی سیاستگذار

حراج هلندی سکه، به لحاظ نظری، یکی از ابزارهای پیشرفته مالی است؛ اما در شرایط آشفته اقتصاد ایران، به نمایشی پرریسک از دستپاچگی سیاستگذار تبدیل شده است. این اقدام شاید بتواند چند روزی بازار را آرام کند، اما نه تورم را مهار میکند و نه اعتماد از دسترفته را بازمیگرداند. در بازاری که قیمتها با خبرها و شایعهها بالا و پایین میشود، ابزارهای مالی پیچیده، بیشتر به بازیهای روانی شباهت دارند تا سیاستگذاری دقیق و کلان! اگر بانک مرکزی به جای اصلاح بنیانهای سیاست پولی، همچنان بر تجربهگرایی نمایشی تکیه کند، هر حراج تازه فقط دور دیگری از همان گردونه سکه خواهد بود؛ گردونهای که نه قیمت را کنترل میکند، نه امید را
بازمیگرداند.
به گزارش اقتصاد24، بانک مرکزی در روزهایی که قیمت دلار از مرز ۱۱۴ هزار تومان گذشته و سکه امامی در محدوده ۱۱۳ میلیون تومان معامله میشود، تصمیم گرفته پنجمین مرحله پیشفروش سکه را نه با قیمت ثابت، بلکه با «حراج هلندی» برگزار کند؛ روشی که در ظاهر قرار است «کشف قیمت» را به دست بازار بسپارد، اما در عمل، بیشتر شبیه به بختآزمایی برای خریداران و آزمونی پرریسک برای سیاستگذار است. آیا میتوان با چنین ابزارهایی بازار را کنترل کرد، یا این حراج تازه فقط صورتمسئلهای فریبنده است برای بحرانی که ریشه در جای دیگری دارد؟
بانک مرکزی اعلام کرده است که در این مرحله، تخصیص سکهها بر اساس اولویت قیمتی انجام خواهد شد؛ یعنی هرکس قیمت بالاتری پیشنهاد دهد، شانس بیشتری برای خرید دارد. این در حالی است که در مراحل گذشته، نرخ پیشفروش از پیش تعیین و اعلام میشد و متقاضیان صرفاً در صف خرید میایستادند. تغییر روش از قیمتگذاری ثابت به حراج، در ظاهر نشانهای از «بازاری شدن» سیاستهاست؛ اما آیا در اقتصادی با این سطح از نوسان و بیاعتمادی، چنین روشی میتواند نتیجهای جز سردرگمی و ریسکپراکنی داشته باشد؟
اکنون نیز در ظاهر، بانک مرکزی از عبارت «پیشفروش سکه» استفاده میکند، اما به طور حقیقی و در زمین واقعیت؛ آن چه در مهر ماه برگزار میشود یک حراج تمامعیار است؛ حراجی که در آن نه نرخ از پیش اعلام شدهای وجود دارد، نه تضمینی برای سودآوری خریدار و هر متقاضی باید خودش تصمیم بگیرد چه قیمتی را برای تحویل 3 ماهه بپذیرد. در واقع، بانک مرکزی توپ را به زمین مردم انداخته تا آنها «قیمت واقعی» را حدس بزنند. به این ترتیب است که آنانی که نرخ بالاتری پیشنهاد دهند، شانس بیشتری برای دریافت سکه دارند، اما اگر بازار تا زمان تحویل دچار افت قیمت شود، همانها بزرگترین بازندگان خواهند بود. به زبان ساده، هر شرکتکننده باید پیشبینی کند که در دیماه ۱۴۰۴، قیمت سکه چقدر خواهد بود. این یعنی پیشفروش سکه در ایران، بیش از آن که یک ابزار سیاستی منظم باشد، به آزمونی از انتظارات تورمی مردم تبدیل شده است. آنهم در شرایطی که نوسان قیمت دلار، در چند روز، میتواند معادلات هر تحلیل اقتصادی را بر هم بزند.
بانک مرکزی اما در توجیه این اقدام، از «مدیریت نقدینگی» سخن میگوید. چنان که از نگاه این نهاد، پیشفروش سکه نوعی ابزار انقباضی است که با جذب نقدینگی از جامعه، میتواند فشار تورمی را کاهش دهد. اما این منطق، بیش از آن که واقعبینانه باشد، شبیه تسکینی موقتی برای زخمی مزمن است، چراکه در زمان سررسید (یعنی هنگام تحویل سکه یا بازخرید)، همان نقدینگی دوباره آزاد میشود و به بازار بازمیگردد. بنابراین، اثر انقباضی حراج موقتی است. از سوی دیگر، وقتی قیمتها به پیشنهاد بازار سپرده شود، ممکن است نرخهای پیشنهادی آنقدر بالا برود که خود به افزایش انتظارات تورمی دامن بزند. به عبارت دیگر، سیاستی که قرار بود تورم را مهار کند، ممکن است خود به تورمزاترین اقدام بانک مرکزی بدل شود. روشهای خطرناک و نگران کنندهای که تاکنون بارها در دوران ریاست محمدرضا فرزین بر بانک مرکزی از او سر زده و به شکلی حیرت انگیز هر بار تنها شرایط را برای شهروندان ایرانی سختتر کرده است.
دیدگاه تان را بنویسید