محمد مهاجری 

هفتاد و چهارمین زادروز هنرمندی که همین سه سال پیش نشان افتخار «خورشید تابان، انوار زرین»را از سوی امپراتور ژاپن دریافت کرد نزدیک است. این یعنی هنرش نه محدود به سرزمینش بلکه سیمایی جهانی دارد. او کسی است که برای بسط اندیشه‌هایش بر بوم، جستجوگر زوایای پشت پرده‌ هستی بوده و هست. او پری‌یوش گنجی است. همسر مسعود خیام نویسنده. دانش‌آموخته‌ مراکز مهم نقاشی جهان. درواقع او یک جهانگرد دانشگاهی است و از این منظر مروری بر آثارش می‌کنیم. پری‌یوش گنجی به بیان خودش از سال 1324 که در تبریز متولد می‌شود تاکنون در حال آموختن و آموزش نقاشی است. در معتبرترین دانشگاه‌های آسیا و اروپا و آمریکا تحصیل کرده و البته تدریس هم. 

در ایران، ژاپن، آلمان، آمریکا، فرانسه، عربستان، کویت، ازبکستان و چند کشور آسیای میانه نمایشگاه برگزار کرده است و این‌‌ها همه نشان از زندگی حرفه‌ای یک زن ایرانی است که برای پردازش ذهن هنری خود مرزی نمی‌شناسد. نگاه جهانی‌اش به هنر و آثاری که از خود بر جای گذاشته، او را تبدیل به یک برند جهانی کرده است. پری‌یوش گنجی اکنون 73 ساله است اما همچنان زیبا و پرنشاط در عرصه‌های حرفه‌ای نقاشی جهان حضوری چشمگیر دارد. 

در گفتگویی که با او داشتم معتقد بود: «من از محیطی که در آن زیست کرده‌ام الهام گرفته‌ام و هرگز از تجربه‌ جریان‌های هنری بی‌بهره نبوده‌ام. در این مسیر همه‌ آنچه را که اندوخته‌ام به زبان خودم به روی بوم بازآفرینی کرده‌ام.»

گنجی در آخرین نمایشگاهی که برگزار کرده بود، گزیده‌ای از مجموعه‌های قرمز، پنجره‌های شب، رُزها، پنجره‌های روز و درنهایت مجموعه‌ آب که همگی از اوایل دهه‌ 80 خورشیدی تا به امروز خلق شده‌اند را به نمایش درآورده بود. 

شاید بتوان گفت بیشتر آثار به نمایش درآمده در آن نمایشگاه از یک زبان مشترک بهره می‌برند که همانا زبان مانای زنی‌ست که مملو از احساسات لطیف و در عین حال خردورزانه است. او در تمام دوران حرفه‌ای خود از جریانات اجتماعی سیاسی جامعه‌ خود بی‌واسطه تاثیر گرفته و آنها را در آثارش بازتاب داده است. 

به عبارتی او راوی حوادث جامعه‌ خود با زبان رنگ است. درواقع ترجمان واژگانی آثار پری‌یوش گنجی را باید در ژرفای نگاه پرسشگر او جستجو کرد. او از درآمیختگی رنگ‌های داغ و چیدمان لایه‌گون آنها که حتا گاهی به 15 لایه با یک تیر‌گی خاص همراه می‌شوند، اشاره به اتفاقی دارد که پیرامونش را احاطه کرده است. او در بیان این اتفاق اشاره به ایران دارد. به این معنا که: «در سرزمین من برای دیده شدن هر چیزی باید نوری بر آن تابیده شود.» پنجره به باور پری‌یوش گنجی یک بزنگاه است. جایی که می‌توان هم از آن دید و هم دیده شد. معتقد است هر کسی در ذهن خود پنجره‌ای دارد که از آن به جهان می‌نگرد. شاید این مهمترین بخش ایده‌ای بوده که منجر به خلق مجموعه‌ پنجره‌ها شده است. بیشتر آثار با تکنیک رنگ روغن کار شده است. موضوعاتی چون پنجره، رودخانه و گل‌، که جملگی محصول کارهای 10 سال اخیر اوست.

در مجموعه‌ قرمز، تابلوها پس‌زمینه‌ سیاه دارند. انباشت لایه‌ لایه‌ رنگ سیاه که در همه‌ آثار این مجموعه، حضوری موقت داشته‌اند. به‌طوری‌که درنهایت بر تن و اندام این سیاهی با تزریق رنگ قرمز که آن هم به صورت لایه لایه اتفاق افتاده است یکبار دیگر نوید گذر از تلخی‌ها را می‌دهند. این روند ادامه دارد تا اینکه در نخستین سال‌های دهه ۹۰ قرمزها رفته رفته بنفش می‌شوند. بنفشی که سرنوشت مجموعه‌ پنجره‌های شب را رقم می‌زند. در مجموعه‌ پنجره‌های شب، هرگز ردی از رنگ سیاه دیده نمی‌شود. بنفش‌های تیره ممکن بود سیاه به نظر برسند و ظلمات را تداعی کنند اما با تابش نور بر آنها از لایه‌های زیرین رنگ‌ها آهنگ زندگی به گوش می‌رسد. این روند به مسیر خود ادامه می‌دهد تا آنجا که پنجره‌ها رو به باز شدن می‌روند. آن قدر که در نهایت منجر به پیدایش مجموعه‌ پنجره‌های روز می‌شود. این بار اما همه چیز خود را در یک روشنایی شیری رنگ تعریف می‌کند. روشنایی در ابعاد زیباترین اوقات زندگی. این مجموعه هم آن قدر به حیات خود ادامه داد که درنهایت از انباشت لایه‌های سفید روی هم و ایجاد پس‌زمینه‌هایی با رنگ قرمز روی آن، مجموعه‌ای تازه به دنیا می‌آید با عنوان آب. عنصری که عامل حرکت و حامل لذت است. پری‌یوش گنجی در توضیح سبک نقاشی خود می‌گوید: «من خودم را در هیچ ایسمی تعریف نمی‌کنم. من از 16 سالگی نقاشی را شروع کردم. به‌طورکلی چارچوب خاصی ندارم. من در جایی مینی‌مالیست هستم و گاهی کالریست. هرچند که همیشه اکسپرسیونیسم‌ها را دوست داشته‌ام.» با این همه در سابقه‌کاری پری‌یوش گنجی تجربه‌ دوره‌های مختلفی را می‌توان دید. از دوره‌های فوتوریستی گرفته تا آبستره، اکسپرسیونیسم و حتا تاثیرپذیری از نقاشی‌های ژاپنی به ویژه سومیه یا همان آب مرکب. 

 گنجی در تمام دوران حرفه‌ای خود از جریانات اجتماعی سیاسی جامعه‌ خود بی‌واسطه تاثیر گرفته و آنها را در آثارش بازتاب داده است. به عبارتی او راوی حوادث جامعه‌ خود با زبان رنگ است

او در این باره می‌گوید: «آن قدر که تفکر و منش نقاشی ژاپنی روی من تاثیر گذاشت اکسپرسیونیست‌ها روی من تاثیر نگذاشتند. هر چند من در موزه‌های بزرگ دنیا کارهای هنری بسیاری دیده‌ام و دیدن این آثار به خودی خود روی من تاثیرگذار بوده است، اما در هیچ یک از آنها متوقف نشدم.»  

برای پری‌یوش گنجی مخاطب عام و خاص معنا ندارد. او خودش را واسطه‌ای میان اثر و مخاطب می‌داند. به باور او ارزش اثر هنری به این است که پسند مخاطب خاص باشد و مورد فهم مخاطب عام. او درباره لایه‌لایه بودن آثارش معتقد است: «این لایه‌ها اشاره به زندگی‌ست. در واقع زندگی زیر لایه‌ها جریان دارد. ما گمان می‌کنیم یکدیگر را می‌بینیم، اما به خاطر لایه‌های فراوان قادر به دیدن هیچکس نیستیم. در حقیقت ما زیر لایه‌ها زندگی می‌کنیم.» 

در ارتباط با نقش زن در آثار پری‌یوش گنجی باید گفت تا قبل از سال 67 همواره بر پیشانی تابلوهایش، زن از تبلوری والا برخوردار بود اما کم کم رنگ و لعاب این حضور زیبا، محو شد. خودش دراین باره می‌گوید: «من از بی‌مهری ای که به زنان می‌شود ناراحت هستم. تاثیر این حس و حال خاص را در زنان بی‌چهره و یا زنانی که از مخاطب روی برگردانده‌اند به تصویر کشیده‌ام. حذف زنان از عرصه زندگی من را می‌رنجاند. 

از آن سال‌ها به بعد خود به خود زن در تابلوهای من قهر کرد. البته زن از مرد قهر نکرد بلکه از شرایط پیش‌روی‌اش قهر کرد. این احساس تا جایی پیش رفت که حتی انسان هم از تابلوهایم بیرون رفت.» اکنون او در کنار آثارش با قامتی به بلندای 70 سال چنان زیبا ایستاده است که من در مقام یک مخاطب آرزوی نقاشی کردن این تصویر را دارم. انگار زندگی کمی آرامتر شده است و می‌توان هنوز امیدوار بود.