علیرضا بخشی استوار

نمایشگاه عکس‌های حمید جبلی      بازیگر و هنرمند سرشناس عرصه سینما این روزها با عنوان «ماسوله 67» در گالری آتبین برپاست. حمید جبلی در بیانیه این نمایشگاه به این نکته اشاره کرده است که این عکس‌ها همزمان با فیلم برداری فیلم «ای ایران» ساخته «ناصر تقوایی» به ثبت رسیده است و حاصل چند ماه زندگی با مردم ماسوله است.

از همین نقطه شاید اهمیت عکس‌های جبلی قابل تفهیم باشد. چند نکته در عکس‌های حمید جبلی هست که تصاویرش را از اهمیت برخوردار می کند. نکته نخست آن جاست که حمید جبلی به دنبال ثبت تصویر توریستی از این منطقه نبوده است و این نکته در تصاویرش مشهود است.از سویی بیشتر این تصاویر در فصل زمستان ثبت شده است. ما کمتر عکسی از ماسوله زمستانی دیده ایم و این به دلیل شرایطی بوده است که هنرمند مجبور بوده مدتی را در آن سپری کند.از سویی دیگر همین اخت گرفتن هنرمند با مردم آن جا منجر به آن شده، سوژه در برابر دوربین ژست نداشته باشد. سوژه‌ها که در بیشتر اوقات همان مردمان این شهر هستند راحت ایستاده اند یا شاید در تشریح درست تر این که اصلا متوجه حضور دوربین نیستند. برای همین خود واقعی شان را نشان داده اند.همین نکته عکس‌های جبلی را اهمیت می بخشد.

در عکس‌های جبلی مردم آن گونه که به شکل روزمره زندگی می کنند به ثبت رسیده اند.ما می توانیم به شکل عمده تصاویر متعددی از فعالیت‌های متعدد مردم آن منطقه ببینیم بی آن که سوژه‌ها از نشان دادن این واقعیت امتناع کرده و بخواهند تصویری غیر از واقعیت زندگی شان بروز بدهند.

نکته دیگر توجه عکاس به معماری ویژه این شهر است که سعی شده با زوایای متنوع و البته متفاوت تری نسبت به بقیه تصاویر عرضه شود. او کمتر تصویر واید یا عریض از روستای ماسوله به تصویر کشیده است. بیشتر عکس‌های او دارای کادرهای بسته است و مخاطب را به شکل دقیق تر و ویژه‌تری به تامل در نماها و فضاهای شهر ماسوله دعوت می کند.

جبلی در تصاویرش به روحیه ای مستندنگارانه در ثبت تصویر پایبند بوده است. او تلاشی برای زیبا جلوه دادن یا عجیب و غریب جلوه دادن تصاویر نکرده است اما کادرهایی را انتخاب کرده که تا حدود بسیاری ما را با نمای متفاوتی از روستای ماسوله مواجه می کند.فارغ از شهرت این هنرمند این نمایشگاه به خودی خود از نمایشگاه‌های ویژه ای محسوب می شود که در این سال‌ها تحت عنوان نمایشگاه عکس مستند به نمایش در آمده است.

 عمومی کردن یک رنج شخصی

یکی دیگر از مجموعه عکس‌های مستندی که این هفته در گالری‌های تهران به نمایش در آمده و مجموعه ای قابل تامل است، عکس‌های حمیده گل محمدی تحت عنوان «فرسایش» است که در گالری جامعه نیومدیا به نمایش در آمده است.

این مجموعه علیرغم ظاهر بسیار ساده‌ای که دارد از مراحل دقیق و حساب شده‌ای در ثبت و ارائه تصویر برخوردار است. در این مجموعه 19 عکس در چهار مجموعه چهارتایی و یک مجموعه سه تایی ارائه شده است.این عکس‌ها تصویر پیرزنی را نشان می‌دهند که به ترتیب از حالتی شاید سرپا و در حین کار کردن و راه رفتن به از کارافتادگی اوج بیماری و زمین گیر شدن و از سویی به ساحت مرگ پیوند می زد.چهار عکس ابتدایی نمایشگاه که دوران سرحالی پیرزن را نشان می دهند به علاوه سه عکسی که پس از مرگ از خانه خالی او ثبت شده رنگی هستند و باقی عکس‌ها به شکل سیاه و سفید منتشر شده است.

نکته مهم این نمایشگاه در درک دقیق عکاس در روایت مستند گونه اوست.او با تعداد 19 عکس روایت دقیقی را آغاز می کند به اوج می رساند و به پایان می برد.عکس‌های او فریم به فریم ماهیتی دراماتیک دارند. هر عکس به گونه ای انتخاب و چیده شده است که بدون هیچ غلو گویی و پیچیده نمایی شماره به عکس بعدی وصل می کند. 

این اتفاق در چهارچوب نوعی فهم دراماتیک از رابطه علت و معلولی بین تصاویر رخ داده است. از منظری پرداخت مینیمالیستی هنرمند در ارائه کل نمایشگاه و هر فریم عکس متناسب با خواسته و دلیل عکاس از برپایی این نمایشگاه بوده است.او دلیلی برای روایت زندگانی این پیرزن( که به نظر مادربزرگ هنرمند است) داشته، دلیلی کاملا شخصی اما این دلیل شخصی را در یک چینش صحیح به روایتی عمومی و قابل عرضه برای دیگران تبدیل کرده است. ما در فریم‌هایی که ساده، مستقیم و بی پیرایه به وضعیت مادربزرگ می پردازد می توانیم تصویری از رنج همه مادربزرگ‌های جهان را ببریم. مادربزرگ‌هایی که از حضور تا مرگ شان فاصله اندکی وجود دارد و البته فقدان آن‌ها را هیچ امر دیگری نمی تواند پر کند.

او این رنج را به شکلی مختصر و فشرده بیان کرده است.در ساده ترین وجه آن.اما دقیق و همواره با وسواسی که در انتخاب و چینش نمایان است. نمایشگاه عکس‌های حمیده گل محمدی به نوعی عمومی کردن و تعمیم دادن یک رنج خصوصی است.