وقتی از ابتذال می‌گوییم، دقیقاً از چه چیز صحبت می‌کنیم

صفت مبتذل سال‌هاست چه در رسانه‌های رسمی کشور و چه در رسانه‌های منتقد توسط سخنرانان و نویسندگان در مقابل نام گروهی از آثار و جریان‌های موسیقی و سینمایی قرار می‌گیرد. معنای مشترکی که از این واژه به دست می‌آید یک‌چیز است: «بی‌ارزش». اما آیا می‌شود به هر اثر یا جریان هنری که با ارزش‌های ما مطابقت نداشته باشند بگوییم مبتذل؟ در این صورت واژه مبتذل مفهومی کاملاً ذهنی (یا سابژکتیو) داشته و معنای آن بسته به تعریف هر فرد متفاوت خواهد بود. یادداشت پیش رو تلاش می‌کند ابتدا با استفاده از مثالی خارج از دنیای هنر، نگاهی دوباره به معنای واژه مبتذل بیندازد و سپس آن را در رابطه با هیپ‌هاپ و موسیقی رپ توضیح دهد.

بهروز آقاخانیان

بگذارید با مثالی از دنیای غذا و خوراکی‌ها شروع کنیم. علت این مثال هم ازیک‌طرف آوردن نمونه‌ای ملموس است و هم نشان دادن آنکه ابتذال پدیده‌ای مختص دنیای هنر نیست. شاید تا‌به‌حال به‌واسطه مسافرت به یک شهر دیگر دیده باشید که غذاهای محبوب منطقه‌ای که در آن بزرگ‌شده‌اید را در خیابان و رستوران‌های شهر می‌فروشند. مزه کرده‌اید و گفتید «بد نیست ولی آن مزه اصلی را نمی‌دهد.» حال اگر این غذا معروف باشد ممکن است در تمام شهرهای کشور و حتی کشورهای دیگر فروخته شود. فلافل لبنانی، سوشی ژاپنی، کباب‌ترکی. ولی هیچ‌کدام آن مزه اصلی سرزمینی که در آن به وجود آمده‌اند را نمی‌دهند. حال تصور کنید شرکتی بر اساس همین مدل کسب‌وکار محصولی غذایی را به‌طور انبوه تولید می‌کند و از طریق رستوران‌های بزرگ و زنجیره‌ای خود در سراسر دنیا به قیمتی نسبتاً خوب و اقتصادی می‌فروشد. تبلیغاتش نیز مدام بر روی کانال‌های تلویزیونی، شبکه‌های اجتماعی و بیلبوردها شهر دیده می‌شود احتمالاً الان یاد فست فودهای زنجیره‌ای داخل کشور یا شرکت‌هایی مانند مک‌دونالد، کنتاکی و استارباکس افتاده‌اید. فکر می‌کنید اگر به کسی که عاشق همبرگرهای شهر هامبورگ یا منطقه تگزاس است، بگویید مک‌دونالد بهتر است چه واکنش نشان دهد؟ احتمالاً در بهترین حالت پوزخندی تحول‌تان می‌دهد. در این مثال چه اتفاقی افتاده است؟ محصولی غذایی که وابسته به فرهنگ، ویژگی‌های جغرافیایی و اقلیمی و حتی تاریخی مردم یک منطقه است به‌واسطه یک کسب‌وکار از محل اصلی‌اش فراتر رفته، برای کسب اقبال و ذائقه جامعه هدف تغییر کرده، به تولید انبوه رسیده و باقیمتی مناسب به‌صورت گسترده در دسترس افراد زیادی قرارگرفته است. 

رپ امریکا از چه زمان  به سمت ابتذال رفت؟

ابتذال یعنی چیزی به‌واسطه استفاده زیاد و نابجا تغییر کند و ارزش اولیه خود را از دست بدهد. ابتذال را می‌توان در مقابل واژه اصیل یا اورجینال قرار داد. غذایی که به خاطر گره خوردن به فرهنگ و ویژگی‌های یک جامعه دارای اصالت است یا موسیقی که ریشه در تاریخ، خاطره جمعی و فرهنگ گروهی از مردم دارد. حال اگر این پدیده‌های اصیل به علل مختلفی تغییر کنند. 

 در دهه 90 برای شرکت‌های بزرگی مانند وارنر ثابت‌شده بود می‌توانند پولی خوب از جریان موسیقی جدید درآورند. آنها برای فروش بیشتر باید به سمت جوانانی سفیدپوست و از خانواده‌های متوسط می‌رفتند. برای فروختن رپ به این جوانان دیگر معترض، خلاف جریان و ضد سیستم بودن چندان معنایی نداشت

به‌واسطه تولید انبوه و مواجهه افرادی که شناختی از ریشه‌های آن ندارند، کم‌کم ارزش‌ها و ویژگی‌های اولیه خود را از دست می‌دهند. حال بگذارید مثالی از دنیای موسیقی بزنم. هیپ‌هاپ فرهنگی است که در دهه هفتاد در محله‌های سیاه‌پوست نشین و فقیر نیویورک شروع شد. شروع‌کنندگان این جریان جوانانی بودند که احساس می‌کردند توسط نظم حاکم سیاسی، اقتصادی و فرهنگی فراموش‌شده و به حاشیه رانده‌شده‌اند. 

هیپ‌هاپ وسیله‌ای بود برای ابراز وجود و بیان خود. فرهنگی معترض به ساختار و نظم موجود که با توجه به سابقه مبارزاتی سیاه‌پوستان امریکا در دهه‌های قبل، بر روی محله، جامعه و کنش جمعی تأکید داشت. جوانان هیپ‌هاپی می‌خواستند شاد باشند. عاشق شوند. به جامعه خود کمک کنند و شرایط سختی را که در آن قرار داشتند تغییر دهند. 

در دهه 80 بخش موسیقایی این جریان توانست به‌واسطه ضبط آثار و اجراها، کم‌کم در شهرهای دیگر امریکا نیز محبوب شود و آثار به فروشی خوبی دست پیدا کنند. بااین‌وجود در این دهه موسیقی رپ همچنان توانسته بود ارزش‌های خود را حفظ کند. Run-DMC باوجود فروش و محبوبیت بالا همچنان شاد، کول و هیپ‌هاپ بود. NWAای وجود داشت که شدیدترین واکنش را به وضعیت پلیسی آن زمان لس‌آنجلس ابراز می‌کرد. اما در دهه نود که برای شرکت‌های بزرگی مانند وارنر ثابت‌شده بود می‌توانند پولی خوب از این جریان موسیقی جدید درآورند اوضاع کم‌کم تغییر کرد. 

آنها برای فروش بیشتر باید به سمت جوانانی سفیدپوست و از خانواده‌های متوسطی می‌رفتند. جوانانی که هم غالب جمعیت جوان امریکا را تشکیل می‌دادند و هم راحت‌تر پول خرج می‌کردند. برای فروختن رپ به این جوانان دیگر معترض، خلاف جریان و ضد سیستم بودن چندان معنایی نداشت. معضلات قشر ضعیف‌تر و رنگین‌پوست مانند بارداری زودهنگام نوجوانان در آهنگ Brenda’s got a baby توپاک نه‌تنها جذاب نبود بلکه دافعه داشت. آنها هیپ‌هاپ نمی‌خواستند. مردان سیاه‌پوست قوی‌هیکلی می‌خواستند که روی beat کلماتی آهنگین در مورد خشونت، روابط جنسی و مواد مخدر بخوانند و در ویدئوها دخترانی برهنه بدن خود را تکان بدهند. 

ابتذال در موسیقی رپ از همین نقطه شروع شد:

آن را به‌عنوان جریانی از موسیقی از مفاهیم اصلی‌اش خالی کردند.

تنها پوسته و ریختی فرمیک از آن باقی ماند و درون آن با مفاهیم موردعلاقه بازار هدف پر شد. ساده‌سازی شد و به تولید انبوه رسید.

و دست‌آخر از طریق رسانه‌های پرمخاطب مانند MTV به‌سادگی در دسترس همگی قرار گرفت.

درنتیجه جای تعجب نیست همانند مثالی که در ابتدای یادداشت در مورد محصول غذایی زده شد افرادی نیز که در معرض هیپ‌هاپ در معنای اصیل و اورجینال‌اش قرارگرفته‌اند و با آن همدل هستند، علاقه‌ای به جریان رپ موجود که از سمت رسانه‌ای جریان اصلی تبلیغ می‌شود نداشته باشند و آن را مبتذل بنامند. نکته‌ای که در مورد ابتذال نباید فراموش کرد این است که صرف همگانی شدن و گسترش یک مفهوم آن را مبتذل نمی‌کند بلکه از دست رفتن ارزش‌های اصیل به‌واسطه استفاده گسترده است که آن را موجب می‌شود.