عبور از تلقی‌های مرسوم مجسمه‌سازی

در مروری اجمالی بر نمونه‌هایی از تجربه‌های آفرینش حجم در میان هنرمندان نسل نو به نظر می‌رسد کلنجار رفتن با تلقی‌های مرسوم از مجسمه سازی شدت بیشتری گرفته و نوعی گذار جمعی در این ارتباط در جریان است

بهروز فائقیان

آثار هنرمندان مجسمه ساز نسل‌های نو فارغ از اینکه در چه کانتکست یا زمینه ای خلق می‌شوند، خواه ناخواه واجد ویژگی‌هایی هستند که موقعیت مجسمه سازی امروز ایران را ترسیم خواهد کرد. اگرچه معدود بودن هنرمندانی که این مدیوم را در آفرینش هنری برگزیده‌اند به همین ترتیب دامنه رنگارنگ تجربه‌های حجم سازی را در این سال‌ها  محدود جلوه می‌دهد، اما طیف‌های متعدد تلقی‌ها و دغدغه‌های این نسل‌ها از این رسانه هنری تا اندازه زیادی بر گونه گونی این تجربه‌ها در آنچه مجسمه سازی معاصر ایران می‌خوانیم افزوده است. در مروری اجمالی بر نمونه‌هایی از تجربه‌های آفرینش حجم در میان هنرمندان نسل نو به نظر می‌رسد کلنجار رفتن با تلقی‌های مرسوم از مجسمه سازی شدت بیشتری گرفته و نوعی گذار جمعی در این ارتباط در جریان است. این روزها برگزاری سه نمایشگاه همزمان آثار حجمی سه هنرمند در نگارخانه‌های تهران فرصتی را فراهم کرده تا بتوان در بخشی از تجربه‌های تازه در آثار مجسمه سازان جوان ایران تأمل کرد. 

 گذر از مفهوم ماده و متریال هنری

نمایشگاه الهام همت در نگارخانه الهه تجربه‌های تازه هنرمند را در عرصه مجسمه سازی ارائه می‌دهد. مجموعه ای که او در این نمایشگاه ارائه کرده در کانتکست هنر معاصر شکل گرفته که اگرچه مؤلفه‌های منحصر بفردی را در ارتباط با تلقی از رسانه حجم در بر نمی‌گیرد، اما واجد ویژگی‌های جالب توجهی در این زمینه است. آثار الهام همت در این نمایشگاه عبور او از مفهوم ماده و متریال هنری را یادآوری می‌کند. پیکره‌های سرامیکی او به این ترتیب هم از وجه متریال و هم از حیث تلقی‌های زیبایی شناسانه از مفهوم کلاسیک و حتی مدرن مجسمه فاصله می‌گیرند و هویت خود را در فضایی بینابینی شکل می‌دهند. در چنین رویکردی آثار او می‌تواند مجسمه، عروسک یا حتی دست ساخته‌هایی محسوب شوند که ماهیتی ترکیبی دارند و دست کم از نظر ماده و رسانه هنری در یک سطح محدود نمی‌شوند. به این ترتیب آثار او پیکره‌هایی هستند که توامان از رنگ و دیگر عناصر بصری چون نقش‌ها و خطوط پوشیده شده‌اند و هنرمند حجم را این بار به جای سطح به عنوان بستری برای نقش پردازی و حتی عمل نقاشانه برگزیده است. همانطور که اشاره شد هنرمند در این رویکرد به وضوح از تاکید بر خصلت‌های متریال مجسمه‌ها پرهیز می‌کند و ویژگی‌های مواد سازنده حجم‌ها را با لایه‌هایی از رنگ و در حقیقت متریالی دیگر می‌پوشاند. نقاشی و حجم در اینجا خصلتی تلفیقی به آثا او می‌بخشد که شاید اصلی‌ترین ویژگی آثار هنرمند را در این تجربه شکل داده است.  

 بینابینی  در واقع نمایی و انتزاع گری

نمایشگاه محمد رضا غنیمت با عنوان «خیال‌های آهنی» از دیگر نمایش‌های آثار مجسمه در این روزها است که در نگارخانه پل به نمایش درآمده است. هنرمند در این مجموعه رویکردهایی متفاوت از یکدیگر را دنبال کرده که هر یک به جلوه‌هایی گوناگون از اثر حجمی منجر شده است. به طور کلی آثار هنرمند در این نمایشگاه را می‌توان در دو دسته شناسایی کرد. یکی از این رویکردها مجسمه سازی به شیوه اسمبلاژ است که طی آن تکه‌ها و قطعه‌هایی از اشیاء مختلف در کنار هم به اثر هنری مورد نظر هنرمند را شکل می‌دهند. برای نمونه قطعه ای از یک چرخ خیاطی، تکه ای از یک اره ماشینی و اشیائی از این دست با در نظر گرفتن ویژگی‌های فرمی هر یک از این‌ها با متصل شدن به یکدیگر به شکل گرفتن پیکره یک اسب انجامیده است. واضح است که این دست تجربه‌های هنرمند که مشخصاً با خصلت‌های هنر مدرنیستی نزدیکی پیدا می‌کند، به لحاظ زیبایی شناسی نیز از تصویر واقع نما فاصله می‌گیرد و در رویکردی انتزاعی ساختار خود را شکل می‌دهد. گونۀ دیگر تجربه‌های حجمی محمدرضا غنیمت در این نمایشگاه اما از تلقی دیگری در حجم سازی می‌آید که متفاوت از دسته دیگر شناسایی می‌شود. هنرمند در این تجربه‌ها اگرچه باز هم از تکه چسبانی اجزایی ریزتر به تمامیت فرمی مجسمه می‌رسد، اما اجزای این دسته از حجم‌هایش این بار همه از یک جنس و فاقد تکثر بصری است. در این رویکرد هنرمند از حیث ماهیت شکلی ارجاعاتی با مجسمه‌های کهن را به میان می‌کشد که باز هم با دسته دیگر آثار او در نمایشگاه که خصلتی انتزاعی دارند، تفاوت‌های هویتی می‌یابند. 

 عدم قطعیت و تمام ناشدگی اثر هنری

نمایشگاه حسین آزادی با عنوان «خالی از خیال» در گالری اعتماد 2 ،در رویکردی متفاوت از مجموعه‌هایی که پیش از این اشاره شد، اساساً در ماهیتی مفهوم محور و مفهوم ساز  و نه هنر مفهومی- به مخاطب ارائه می‌شود. هنرمند در اینجا بیش از همه بر تمامیت حجمی مجسمه‌هایش متمرکز است و در بخشی از ساختار این مجموعه، مجسمه را به عنوان مابه ازایی از تصویر واقعی بازنمایی می‌کند. پیکره اسب و نیم تنه انسانی در اینجا هم به عنوان موجودیت‌های مرکزی این آثار کماکان در ساختار مجسمه‌ها برجسته و مؤکد به نظر می‌آیند؛ هر چند افزونه‌ها و عناصر دیگری هم به آن‌ها الحاق شده یا بخشی از موجودیت آثار را شکل داده است. جنبه‌های مفهوم سازی آثار حسین آزادی در این مجموعه از همین ساختار دوگانه می‌آید. به این ترتیب هنرمند در عین آنکه حجم‌های کامل و پرداخته شده ای را در مرکز اثر بازنمایی می‌کند، نوعی از ناتمامی را هم در کلیت آثارش را هم نشانه گذاری می‌کند که نشان دهندۀ نوعی عدم قطعیت فرمی و چندگانگی ماهیت آثار اوست. در یکی از این آثار که پیکر اسبی با وضوح و بازنمایی واقع گرایانه در مرکز آن نشانده شده، هنرمند اسکلت بندی فرم دیگری را بر آن سوار کرده که قرار بوده پیکر سوارکار را بر روی اسب شکل دهد، اما هرگز به مرحله نهایی پدیدار شدن نرسیده است. این ویژگی در آثار دیگر هنرمند نیز به شکل‌های مختلف ظاهر شده است؛ مجسمه پرتره یک مرد و جمجمه ای در کنار آن در حالی که آرماتورها و نگه دارنده‌ها آن‌ها را محاط کرده‌اند، همچنان به نوعی تمام ناشدگی و عدم قطعیت تصویر نهایی اشاره دارند. علاوه بر این‌ها ارجاع مشخص هنرمند به جنبه‌ها و ابعادی از ماهیت هنر مجسمه سازی که ابعاد تصویری و تکنیکی پروسه شکل گرفتن اثر حجمی را به عنوان یک موجودیت مستقل به میان می‌کشند، خصلت‌های بصری ویژه ای را به آثار او بخشیده است.