نیما نوربخش

برای این شماره به سراغ نقاش جوانی رفتم که در مقام نظر و عمل، جویای نام و کام است.  او که تحصیلات هنری‌اش را در بقچه کارشناسی ارشد نقاشی از دانشگاه هنر تهران پیچیده، سال‌ها است که بر بوم، نقش خیال می‌زند. اگرچه نخستین نمایشگاه انفرادی‌اش را با عنوان «بهار در پاییز» حدود ۲۰ سال پیش در کاشان برگزار کرد، اما بعدها این اقبال را داشت که در هفت، هشت نمایشگاه‌ مهم گروهی آثارش جفت به جفت بزرگانی چون نیکان‌پور و ذابحی و افجه‌ای و بنی‌اسدی و شیوا و دیگران قرار گیرد. کم کم برخی آثارش از مرزها هم گذشت و نمایشگاه‌های گروهی در هانوور و لندن و استانبول و نیویورک میزبان او بودند. در گپی مختصر پیرامون جهان‌بینی هنرش پرسیدم که گفت: «آنچه که همواره تلاش می‌کنم در آثارم خلق کنم شاید ایجاد حس یک فضای خیالی است که در ارتباطی ناخواسته با آرزوهای شخصی و تحمل دشواری‌های زندگی در  مسیر تولیدات مدرن امروزی قرار می‌گیرد».  می‌پرسم چرا و می‌گوید: «چون انسان امروزی نسبت به گذشته غیرتاریخی خود احساسی خوشایند دارد، اما طی فرآیندی ایدئولوژیک و در پیوندی عمیق با وقایع اجتماعی ماهیت این رویاها دگرگون می‌شوند و شکلی انتزاعی به خود می‌گیرند.» خوشم آمد. محمدرضا شیروانی‌زاده خوب گفت.