هفته گذشته به پیشنهاد نام‌‌گذاری روز موسیقی به تاریخ تولد استاد شجریان که در حرکتی پوپولیستی و خودنمایانه از سوی خانه موسیقی اعلام‌شده پرداختیم و آن را در بوته نقد قرار دادیم. در تماسی که شهرام صارمی، نوازنده کمانچه و مدیر خوش‌نام حوزه موسیقی در سازمان فرهنگی هنری شهرداری تهران با نگارنده داشت، به بیان نمونه و خاطره‌ای از این دست پرداخت که انعکاس آن خالی از لطف نیست:

«سال 94 بزرگداشتی برای استاد پایور در فرهنگسرای ارسباران ترتیب داده بودیم. این برنامه به‌خوبی پیش رفت و دراثنای آن که اکنون در خاطر ندارم که چه کسی گفت اما پیشنهادی برای نام‌گذاری سالن ارسباران به نام استاد پایور مطرح شد. بسیاری در این مراسم از این پیشنهاد برای نام‌گذاری استقبال کردند و آن را گام  کوچکی از جانب اهالی موسیقی در راستای بزرگداشت استاد فقید پایور عنوان کردند.

برای این هدف مکاتباتی با هرجایی که مربوط شد صورت گرفت با شهرداری، شورای شهر، فرمانداری و هرجایی که لازم شد و در یک چرخه عریض و طویل بروکراسی و کسب اجازه برای تغییر نام سالن داخلی فرهنگسرای ارسباران، که هر طوری بود آن را بعد از بیشتر از یک سال پشت سر گذاشتیم که بالاخره هم این مهم ممکن نشد و مورد موافقت قرار نگرفت؛ اما کسی از آن‌همه جمعیت موزیسین حاضر در جلسه بزرگداشت استاد پایور بعداً پیگیر نشد که چرا نام پیشنهادی برای سالن ارسباران ممکن نشد. کسی دیگر اصلاً یادش نبود که قرار بوده نام پایور بر این سالن بنشیند که بخواهد بپرسد. می‌خواهم بگویم چنین مواردی در روزهای داغ اولیه شاید معنایی بیابد اما بعداً خود اهالی موسیقی نیز فراموش می‌کنند که قرار بود چه بشود. این مساله در همه‌چیز همین‌گونه صادق است.»

راست می‌گفت شهرام صارمی چراکه همیشه اهالی موسیقی ما اسیر جوزدگی‌ها و موج‌های گذرانی هستند که دیگران ساخته‌اند تا بر گرده مرتفع آن سوار شده و از دیگران منتفع شوند اما بعد از فروکش کردن تب‌ها و جو زدگی‌ها دیگر سراغی از آن نمی‌گیرند. نمونه دیگر آن، همین جو عمومی که در شهرها و شوراهای شهری به راه افتاده و انگار در مسابقه‌ای به سر می‌بریم که خیابانی به نام شجریان در هر شهری نام‌گذاری شود. آن‌هم در روزگاری که استاد شجریان در زمان حیاتش نیز به‌طور شایسته قدر ندید.