احسان زیورعالم

پس از قطعی شدن وجود کرونا و سرایت و ابتلای آن در ایران، رایزنی‌ها برای مقابله با بیماری در قالب ستاد مبارزه با کرونا آغاز شد و در همان گام‌های نخست تصمیم بر آن شد فضاهای فرهنگی تعطیل شود، زودتر و پیشتر از هر فضای دیگری و این موجب قطع منابع مالی بسیاری از هنرمندان، به‌خصوص هنرمندان تئاتر شد. اجرای زنده و کسب درآمد در صورت اجرا، موجب شد شرایط زیستی هنرمندان به خطر افتد. این وضعیت زمانی بغرنج‌تر شد که دولت شیوه قطره‌چکانی برای تعطیلی فرهنگ در نظر گرفت. تا پایان اسفندماه تعطیلات به‌صورت هفتگی اعلام می‌شد و سالن‌داران و کارگردانان هیچ چشم‌اندازی از امکان بازگشایی و اجرای مجدد نداشتند. کار به جایی کشیده شد تا درنهایت دولت از عبارت «تا اطلاع ثانوی» واژه «تعطیلی» را در برابر فرهنگ و به‌خصوص تئاتر قرار دهد. وضعیتی که تا ابتدای تیرماه ادامه یافت و با تدوین پروتکل‌های بهداشتی مخصوص و اما و اگرها تئاترها بازگشایی شوند. بازگشایی هرچند با استقبال گرم مخاطب روبه‌رو نشد؛ اما روند جلب مخاطب رو به فزونی بود. به هر حال بخشی از جامعه پس از کش و قوس‌های مختلف تئاتر را به‌عنوان محل رهایی از شرایط بد اجتماعی انتخاب کرده بود. برخی نمایش‌ها حتی به وضعیت مصطلح «Sold Out» نیز نائل آمده بودند. رونقی نه‌چندان چون گذشته در حال شکل‌گیری بود؛ اما در پی موج سوم کرونا دولت تصمیم به تعطیلی مجدد می‌گیرد و این تعطیلی صرفاً در فضای فرهنگ رقم می‌خورد.

این روزها تنها فرهنگ است که گویی ممنوع از فعالیت شده است. هرچند می‌توان درک کرد که حضور در فضای سرپوشیده می‌تواند آسیب‌زا باشد؛ اما حتی برنامه‌های فضای باز نیز مشمول قوانین دولت شده‌اند. از جمله نمایش اخیر امیررضا کوهستانی که با نامه تند مدیر تولید «در انتظار گودو» روبه‌رو می‌شود. محمدرضا حسین‌زاده در صفحه شخصی خود در اینستاگرام خطاب به حسن روحانی، رئیس‌جمهوری که فعلاً ایده‌ای برای مشکل و معضل فرهنگ ندارد، می‌نویسد «به اصرار دوستان هنرمند، نمایشی برپا کردیم تا هم ما و هم تماشاگر مشتاق تئاتر ساعاتی کوتاه فارغ شویم از این روزهای سخت و دل به هنر بدهیم. در فضای باز برپایش کردیم تا هم ما و تماشاگرانمان کمتر در خطر کرونا باشیم و هم راهی پیدا کنیم تا این هنر را زنده نگه داریم. هر چند می‌دانستیم بودن یا نبودنش چندان مسئله شما و مجموعه تحت مدیریت شما نیست. کرونا بد است، رعایت بهداشت جمعی مهم است و رعایت پروتکل‌ها مهم‌تر؛ اما نه فقط برای شما که هرجا خواستید جلساتتان را لغو کنید تا سالم بمانید و به عنوان بالاترین مقام اجرایی حقوقتان هم پابرجا باشد.»

اعتراض این هنرمند به نقطه‌ای می‌رسد که چرا باید از کل فعالیت‌های شهری فرهنگ مشمول تعطیلی می‌شود؛ در حالی‌که متروهای شلوغ و پاساژهای آکنده از انسان کماکان بازند. البته دولت پاسخی به این پرسش‌های آقای حسین‌زاده نمی‌دهد؛ اما چندی پیش وزیر ارشاد در حالی اعلام می‌کند در حوزه فرهنگ 1200 میلیارد برای ۷۵هزار عضو صندوق هنر برای جبران خسارت کرونا در نظر گرفته شده است که تا ابتدای مهر ماه، یعنی صرفاً شش ماه نخست سال، حداقل بین ۶۰ تا ۸۰ درصد خسارت نسبت به سال گذشته از لحاظ میزان کار، فروش و درآمدهای حوزه فرهنگ رقم خورده است. دقت داشته باشید که وزیر از لفظ حداقل یاد کرده است و این احتمال وجود دارد که خسارت وارد شده به‌مراتب بیشتر از این رقم باشد.

روزنامه اعتماد در همین راستا گزارشی ترتیب داده است و با گفتگوهایی با لیلی رشیدی و مهین صدری، از بازیگران نمایش «در انتظار گودو» این پرسش را مطرح می‌کند چرا فضاهای مسقفی چون کافه‌ها و رستوران‌ها کماکان بازند. با این حال برخی منتقدان بر این مسأله انگشت می‌گذارند که تئاتر اولویت جامعه امروز ایران نیست و در حالی‌که بخش مهمی درگیر فقیر شدن و فقیر ماندن است، تئاتر کارایی بورژوازی دارد. هرچند این نقد می‌تواند در جای خود درست باشد؛ اما پرسش مهم آن است جامعه هنری که درآمدش از مسیر اجراگری می‌گذرد باید در این وانفسا چه کند؟ آیا دولت برای آنان برنامه جامعی دارد؟ آیا حتی برای بهره‌گیری از ظرفیت آنان در شرایط کرونایی اقدامی شده است؟

پاسخ بدون‌شک خیر است. به گفته سیدعباس صالحی، طبق سامانه کارا «اصحاب فرهنگ و هنر نزدیک به ۷۰۰ میلیارد تومان خسارت دیده‌اند.» رقمی که باز به نقل از وزیر ارشاد تنها 200 میلیاردش تأمین اعتبار شده است و تا به امروز هم خبر مشخصی از تزریق آن نشده است. به عبارتی این هنر مختص بورژوازی از دل جامعه بورژوا بیرون نمی‌آید. بخش مهمی از اجراهای کنسل‌شده متعلق به گروه‌های جوان و دانشجویی است. کسانی که در تلاش بودند در فضای کم‌ترافیک اکنون بتوانند وارد بازار کار شوند. مرتضی جلیل‌دوست، کارگردان نمایش «دریم‌لند» پس از تعویق اجرایش در تماشاخانه ایرانشهر با یادداشتی باعنوان «این یک عذرخواهی است» می‌نویسد «ما قول دادیم هر آن چه از ما برمی‌آید انجام دهیم تا امنیت سلامت تا حد ممکن برقرار شود. ظرفیت‌ها نصف شد، ماسک ها از صورت‌ها برداشته نشد و بر رعایت پروتکل‌ها نظارت شد... ما که بود و نبودمان برای آقایان تفاوتی نداشت و عمومشان هرگز پا در هیچ سالن تئاتری هم نگذاشته بودند؛ اما گویا اگر بشود نباشیم برایشان بهتر است. ما هستیم. در خانه مانده‌ایم و منتظر روزهای بهتریم. نگرانیم و مثل همه محتاجیم به شغلمان. اگرچه که شغل ما از نظر‌شان شغل هم نیست.»

نمایش‌های آماده برای اجرا می‌توانستند در این تعطیلی مستمر بدل به تله‌تئاتر شوند تا هم دامنه مخاطب تئاتر را افزایش دهند و هم بخش مهمی از بدنه هنر را از خطر ورشکستگی رهایی بخشند؛ اما به‌‌نظر می‌رسد سیستم نیز خود دچار کرونا شده است

اشاره آقای جلیل‌دوست به شعل ندانستن مشاغل هنری، یکی از معضلاتی است که سال‌های سال گریبان اهالی هنر را گرفته است. با گذشت سال‌های بسیار، اواخر زمستان 98 بود که وزارت کار و ارشاد به یک توافق جامعه برای رسیدن به یک راه‌حل برای تشکیلات صنفی در حوزه هنر می‌رسند؛ اما کرونا و عواقبش این توافق را به نقطه نامعلومی رهنمون می‌کنند. درگیری کرونا شرایط را برای امور صنفی متوقف می‌کند و تازه اول ماجرایی است که نشان می‌دهد فقدان صنف چگونه به بدنه فرهنگ و هنر آسیب می‌رساند. بیکاری وسیع هنرمندانی چون مرتضی جلیل‌دوست نتیجه تعلل دولت‌ها از ابتدای انقلاب تاکنون بوده است. جایی‌که دولت مجبور می‌شود برای جبران خسارت بیمه‌ای از بودجه خود هزینه کند و در تمام این سال‌ها تلاشی برای استقلال مالی هنرمندان در پیش نگرفته بوده است.

گروه نمایش «پینوکیو» دیگر معترضان شرایط حاکم بوده‌اند. آنان در یک نامه دسته‌جمعی از تماشاگران خود عذرخواهی می‌کنند و می‌نویسند «به‌عنوان یک گروه فرهنگی، امنیت یک‌یک برادران و خواهران سرزمینمان برایمان اهمیت دارد؛ اما آیا آن مسئول که دستور صادر می‌کند، امنیت شغلی یک گروه برایش مهم است؟!!» هنوز وزیر ارشاد یا مسئولان متولی پاسخی در این باره نداده‌اند و این پاسخ ندادن فضا را حتی خشم‌آلود کرده است. کهبد تاراج، کارگردانی که قرار بود از 12 مهر در تئاتر شهر «یاماها» را روی صحنه برد در صفحه شخصی اینستاگرامیش می‌نویسد «ما هنوز نمی‌دانیم به صحنه می‌رویم یا نه! ما هنوز نمی‌دانیم تمرین کنیم یا نه! ما هنوز نمی‌دانیم اگر اجرا شروع شود کسی برای دیدن ما می آید! ما هنوز نمی‌دانیم چه اتفاقی قرار است بیفتد! من و ما هیچ بیانیه‌ای نداریم، جز یک نمایش به نام یاماها.»

خشم کهبد تاراج به وضعیتی است که از آن به‌عنوان اطلاعیه‌های قطره‌چکانی یاد می‌شود. دولت در آخرین اقدام خود، در آخرین لحظات ممکن یک هفته دیگر تئاترها را تعطیل کرد؛ درحالی‌که سامانه‌های بلیت‌فروشی تا روز جمعه هفته گذشته برای فروش بلیت فعال بوده‌اند و اعلام دولت در وقت اضافه چیزی جز ضرر به گروه‌های نمایشی وارد نکرده است. این ضرر منهای تجمیع هزینه‌های تعلیق اجرا، در حوزه تبلیغات رقم می‌خورد. گروه‌های نمایشی برای جذب مخاطب و در سایه عدم‌حمایت تلویزیون و رسانه‌های دولتی، مجبور به تولید بسته‌های تبلیغاتی و پخش گسترده آن در فضای مجازیند و این مهم هزینه بسیاری روی دستشان می‌گذارد.

نگین ضیایی، کارگردان جوان تئاتر که قرار بود از 18 مهرماه نمایش «مرفی» را در تئاتر شهر روی صحنه برد می‌گوید «بیش از 80درصد هزینه تولید نمایش من صرف تبلیغات شده است و هر آنچه تاکنون تبلیغ کرده‌ایم عملاً پودر شده است.» این کارگران اشاره می‌کند این درحالی است که هنوز گروهش دستمزدی دریافت نکرده است و بعد از چندین ماه تمرین مداوم، تبلیغات هم دیگر کارایی برای گروهش ندارد.

به گفته ضیایی انجمن هنرهای نمایشی که قرار بوده کمک‌هزینه‌هایی در حمایت تولید تئاتر در دوره کرونا اختصاص دهد، بدون اجرایی نمی‌تواند کمک‌هزینه‌ای هم پرداخت کند. او می‌گوید «اکنون بدون اجرا نمی‌دانیم تکلیف جشنواره تئاتر فجر چه می‌َشود. نمی‌دانیم در بخش مرور چه اتفاقی رخ خواهد داد.»

چندی پیش تلویزیون در چند برنامه به بررسی ابعاد پخش تله‌تئاتر می‌پردازد و کارشناسان برنامه‌ «شب هنر» متفق‌القول از نیاز به احیای تله‌تئاتر می‌گویند. قادر آشنا، مدیرکل هنرهای نمایشی نیز در این ماه‌ها مدام از نیاز به احیای تله‌تئاتر گفته است؛ اما هنوز نه کنشی از سوی دولت شاهد بوده‌ایم و نه رفتار مثبتی از سوی تلویزیون. به نظر می‌رسد همه چیز به یک شعار خلاصه شده است و وعده‌ای است که قرار نیست عملی شود؛ وگرنه تمام نمایش‌های آماده برای اجرا می‌توانستند حداقل در این تعطیلی مستمر و در سایه اطلاعیه‌های قطره‌چکانی بدل به تله‌تئاتر شوند تا هم دامنه مخاطب تئاتر را افزایش دهند و هم بخش مهمی از بدنه هنر را از خطر ورشکستگی رهایی بخشند؛ اما به‌‌نظر می‌رسد سیستم نیز خود دچار کرونا شده است.