سیاوش ارمجانی، هنرمند و معمار سرشناس ایرانی- آمریکایی درگذشت.

موزه متروپولیتن نیویورک خبر درگذشت ارمجانی را که 60 سال در زمینه پابلیک آرت یا هنر عمومی فعالیت کرده و در آمریکا به عنوان یکی از مهمترین هنرمندان این عرصه هنری شناخته می‌شود، ۷ شهریور ماه ۱۳۹۹ اعلام کرد.

سیا(سیاوش) ارمجانی، هنرمندی معمار، متفکری مبدع و سنت‌شناس بود و یکی از چهره‌های شاخص هنری ایران. به تعبیری او بزرگ‌ترین چهره هنر معاصر ایران بود. آثار او در سراسر آمریکا، اروپا و در ایران شناخته شده است. در دفتر تاریخ موزه متروپلیتن نیویورک او یکی از بنیانگذاران هنر عمومی و اینستالیشن (چیدمان) توصیف شده است.

زندگیش خواندنی و الگوساز می‌تواند بود. در ۱۳۱۸ در لاهیجان متولد شد، از نوجوانی آرام و قرار نداشت، بعد از سقوط دولت مصدق، به خواست و اصرار پدرش راهی آمریکا شد. یعنی فقط ۲۱ سال در زادگاه زیست. از اول به مینیاپولیس رفت و تا آخر همان جا ماند. اما چه جای نهان کردن است که زادگاهش در او بیشتر اثر گذاشت. نخستین اثر شناخته شده وی نشان می‌دهد که عمیقا با میراث ملی آمیخته بود. در سال ۱۹۵۸ میلادی بر پیراهنی که به پدرش تعلق داشت اشعاری از حافظ نوشته بود.

برگ برنده‌ای که سیا ارمجانی همواره در آثار خود داشت استفاده بجایش بود از هر آنچه در سال‌های کوتاه زندگی در ایران شناخته بود. همه را با خود همراه برد به این سفر طولانی. اغلب اوقات آثار او با الهام از سنت‌های ایران در کنار تاریخ هنر اروپا است. در حالی که او سال‌های زیاد بر هنر سرخ‌پوستان آمریکایی تمرکز کرد و در بسیاری از آثاری این خط پیداست اما سرانجام به ذات خود برگشت.

برای شناخت ریشه او خوب است بدانیم که یکی از آثارش با عنوان آرامگاه‌ها؛ به تصویرگری آرامگاه شاعران، فیلسوف‌ها و افرادی اختصاص دارد که بر زندگی و افکار او اثر نهاده‌اند. نزدیک به ۴۰ سال برای طراحی این مجموعه تلاش کرد. اما تمامی افرادی که در ذهن داشت بزرگان اندیشه جهانی نبودند مثلا برای نیما یوشیج مقبره‌ای با سقف شیروانی‌دار شمالی طراحی کرد. گرچه او برای هایدگر، آدورنو و حتی حافظ و در آخر خودش مقبره طراحی کرده است.

مقبره آخر با نام آخرین مقبره یا مینیاپولیس مکتوب، نمای شهری اطراف استودیوی ارمجانی است، در همان شهری که تقریبا همه زندگی‌اش را در آن جا گذراند.

در گزارشی در وبلاگ ویرگول آمده است که: این مقبره تصویری به اندازه ۵ متر مربع و نمایی از تمامی این شهر است و اشعار فارسی بسیاری در زمینه آن دیده می‌شود. او در خصوص اشعار گفته است که ذهنش پر از اشعاری است که بیشتر آن‌ها را در دوران مدرسه، حتی به اجبار حفظ کرده بود و از ذهنش به در نمی‌روند.

مینیاپولیس مکتوب به گفته خود سیا ارمجانی مقبره خودش است. طرحی از مینیاپولیسی که تمام عمر در آن زندگی کرده است و پس‌زمینه‌ای از اشعار فارسی که مدام در ذهنش تکرار می‌شود و کودکی و نوجوانی را در میان آن‌ها سپری کرده است.

موزه متروپولیتن نیویورک چند ساعت بعد از درگذشت سیا ارمجانی با افسوس از درگذشت وی یاد کرد و او را انسانی انسان و اثرگذار و تاریخ‌ساز دانست. در روزنامه صبح مینیاپولیس از مشعل المپیک تابستانی ۱۹۹۶ در آتلانتا، برج و پل جزیره Staten در نیویورک، Round Gazebo در نیس فرانسه، و پل Irene Hixon Whitney در مینیاپولیس یاد کردند. آثار او در برخی از مهم‌ترین مجموعه از موزه‌های دنیا جای گرفتند.

آثار ارمجانی بیشتر شالوده‌هایی معمارانه با مضمون اتاق مطالعه، باغ شاعر و پل‌ها هستند که اغلب از یک زبان شاعرانه با الهام از ادبیات عرفانی ایران برخوردارند و با واژگانی چون پله‌ها، سکوها، اتاق‌ها، در و پنجره‌ها تجسم می‌یابند. یکی از مشهورترین آنها پل فولادی Irene Hixon Whitney به طول ۱۱۲ متر است که باغ مجسمه مینیاپولیس را به یک پارک مرتبط می‌سازد. او بعدها پل‌های دیگری در اسپانیا، فرانسه و آمریکا ساخت که همگی علاوه بر جنبه کاربردی، یک مجسمه مفهومی در مقیاس شهری نیز محسوب می‌شوند.

از دیگر پروژه‌های مهم او برای مکان عمومی، یادمان مشعل المپیک ۱۹۹۶ آتلانتا است که طرح ارمجانی در یک مسابقه جهانی با حضور تعدادی از صاحب‌نام‌ترین معماران جهانی برگزیده شد و اثر پس از اجرا به‌طور دائمی در میدان سنتنیال این شهر نصب شد.

سیا ارمجانی نمونه بارز هنرمندی است که در کشور زادگاه خود غریبه و در دنیای غرب پرآوازه است. او در عین عشق به موطن اجدادی خود و فرهنگ بالنده آن، تصوری جهان‌وطنی برای هنرمند قائل بود و در آثارش پیوسته به طرح مضامین مرتبط با دغدغه‌های مهاجرین همچون سرگشتگی، تنهایی، خاطره و نوستالژی می‌پرداخت.