زیبایی‌های سوادکوه

ارفع‌ده؛ روستایی در بالادست جاده

آرزو احمدزاده ، راهنمای طبیعت‌گردی 

از تهران سه جاده، مسافران را به مازندران می‌رساند. قدیمی‌ترین آن جاده چالوس، بعدی جاده هراز و سومین جاده ارتباطی تهران به استان مازندران جاده بین‌المللی فیروزکوه است که به محور سوادکوه نیز معروف است. این ‌هفته مقصدمان یکی از جاذبه‌های واقع در همین جاده است. پنجشنبه عصر با دوستانی که از قبل هماهنگ کرده بودیم به سمت فیروزکوه راهی شدیم. زمستان است و هوا سرد اما دریغ از کمی برف که در گردنه گدوک ببینیم. ناامیدانه مسیر را ادامه دادیم. بعد از گذر از ورسک و ایستگاه قطار سرخ آباد، سمت چپ جاده پایگاه هلال احمر واقع شده ‌است و جاده ارفع‌ده از کنار همین پایگاه می‌گذرد، کمی جلوتر دوربرگردان است و دور زدیم و به سمت جاده فرعی ارفع ده راه افتادیم. پس از گذر از جاده باریک و پر پیچ و خم بالاخره به روستا رسیدیم. همان ابتدای روستا امامزاده سام و لام واقع شده ‌است که مکان مناسبی برای اتراق شبانه‌مان بود. در امامزاده باز بود و شماره تلفن خادم امامزاده روی برگه‌ای نوشته شده و بر در امامزاده چسبانده شده بود، ما نیز تماس گرفتیم و او با روی باز احوالپرسی کرد و اجازه خواستیم تا در اتاق کناری امامزاده شب را به صبح برسانیم و او با مهربانی به درخواست‌مان پاسخ مثبت داد و پس از دقایقی خودش نیز آمد. مرد خوشرو و خوش صحبتی بود، همان طور که در حال تعریف کردن از زیبایی‌های منطقه بود در کمد را باز کرد و یک بخاری و چند پتو نیز به ما داد. در آن سرما هیچ چیزی با ارزش‌تر از آن بخاری نبود. پس از کلی کلنجار رفتن و پتوها را جا به جا کردن بالاخره با دو صندلی موجود در اتاق و بخاری و پتوها یک کرسی برپا کردیم تا شب را گرمتر به صبح برسانیم. شام را خوردیم و نهار فردا را آماده کردیم و خوابیدیم. 

صبح زود با صدای اذان از خواب بیدار شدیم. از پنجره امامزاده به روستا نگاه کردم، براستی که ارفع‌ده بهترین نامی است که برازنده اینجاست: روستایی در بالادست جاده. با آب چشمه‌ای که در حیاط امازاده بود دست و صورت‌مان را شستیم و بعد صبحانه خوردیم. خادم مهربان امامزاده نزدمان آمد و جویای احوالمان شد، بخاری و پتوها را تحویلش دادیم و از امامزاده بیرون آمدیم. همانطور که گفتم امامزاده در ابتدای روستا واقع است و صبح‌های جمعه شخصی از طرف دهیاری اینجا منتظر گردشگران ایستاده تا قبض ورودی به روستا را تقدیمشان کند، آدرس دقیق مسیر جنگل و چشمه پراو را از او گرفتیم و طبق راهنمایی او از کنار زمین فوتبال روستا رد شدیم، به دوراهی که رسیدیم سمت راست رفتیم تا به انتهای جاده آسفالت رسیدیم. مسیر سمت چپ دو راهی به سمت قله ارفع‌کوه می‌رفت. این قله که نامش برگرفته از نام روستا است در شرق البرز مرکزی واقع شده است و 2730 متر ارتفاع دارد. ماشین را در انتهای جاده آسفالت پارک کردیم و پا بر جنگل برهنه زمستانی گذاشتیم. برخی درختان کم و بیش حال و هوای پاییزی داشتند و هنوز رنگ زرد از تنشان رخت بر نبسته بود. اینجا هنوز دست نخورده باقی مانده ‌است. در ارفع‌ده بجز درخت و زیبایی چیز دیگری دیده نمی‌شود. هر چه بالاتر می‌رفتیم هوا سردتر و زمستانی‌تر می‌شد و در قسمت‌هایی زمین با برف پوشانده شده بود. بعد از 3 ساعت پیاده‌روی در جنگل به چشمه پرآب پراو رسیدیم. کنار چشمه آتشی برپا کردیم، گرم شدیم و جانی دوباره گرفتیم. نهار را کنار چشمه خوردیم و به سمت روستا بازگشتیم. هوا مه آلود شده بود و سکوت جنگل وهم‌انگیز. به خودمان قول دادیم که بهار حتما به اینجا سری بزنیم، این جنگل بهار زیبایی خواهد داشت.