ایمان عبدلی

قصری که شیرین برای جلال می‌خواست بر پایه‌ صداقت و ایستادن بود. در قصر مطابق میل شیرین، فرار و ترک مسئولیت جایی نداشت، اما برای جلال لو دادن مخفیگاهش توسط شیرین عین خیانت بود. تلقی متفاوت جلال و شیرین از تصمیم‌گیری در یک بزنگاه، زندگی‌شان را به فروپاشی می‌رساند. حالا دو سال گذشته و آن زندگی سارا و علی را دارد، جلال حتی از پذیرش مسئولیت فرزندانش هم فرار می‌کند، اما جاده قرار است آدم بسازد، همان کاری که با پزشک ناامید خیلی دور خیلی نزدیک کرد.

بچه‌های فیلم می‌توانستند در حد آکسسوار و تیپ بمانند، اما درنهایتِ یک شخصیت عمیق قرار دارند. این‌ها از معجزه‌ دیالکتیکی است که میان فیلمنامه‌نویسان و کارگردان اثر برقرار بوده و قصر شیرین را به یک اثر نمونه‌ای در سینمای یک دهه‌ اخیر ایران تبدیل کرده است

قصر شیرین بازگشت رضا میرکریمی به سینمایی است که آن را بلد است و خوب اجرایش می‌کند. همان اول یادداشت تکلیف را روشن کنم. این فیلم احتمالا جزو سه فیلم باکیفیت یک سال گذشته‌ سینمای ایران است. برای اثبات این مدعا، اندازه بضاعت این متن سه دلیل عمده را فهرست می‌کنم تا اگر مخالف این دیدگاه هستید شاید تا حدی اقناع شوید.

فیلم درباره چیست؟ مواجهه با این پرسش در مورد فیلم قصر شیرین، احتمالا به این پاسخ می‌رسد؛ فیلم درباره بچه‌های طلاق است. خب موضوع تازه‌ای نیست! فیلم‌های زیادی در ایران و جهان درباره‌ طلاق ساخته شده. پس این موضوع به خودی خود یک مزیت نیست، اما وقتی قضاوت را نسبی می‌کنیم و در شرایط فعلی سینمای ایران درباره‌ آن حرف می‌زنیم باید اعتراف کنیم که توجه به چنین موضوعی یک مزیت است.

نگاهی به آمارهای رسمی هم که کنیم، خیلی راحت متوجه خواهیم شد که میزان طلاق افزایش پیدا کرده و البته این گسترش قابل‌توجه جدایی‌ها فقط مربوط به کلیشه‌هایی چون مرد تندخو و معتاد و...این‌ها نیست. مساله عمیق‌تر و بسیط‌تر از این حرف‌هاست. قصر شیرین علاوه بر این که نگاهی واقع‌گرایانه به جامعه اطرافش دارد و مساله‌ طلاق را مورد توجه قرار داده. مضاف بر آن در جزئیات هم وسواس دارد و سوژه‌ طلاق را به پای مضامینی چون اعتیاد و خشونت و خیانت تلف نکرده. همین ریزه‌کاری و همین زاویه دید باعث می‌شود که فیلم فراتر از زمان و مکان ساخت و اکرانش قرار بگیرد. می‌شود چند سال بعد و در کشوری اروپایی هم این فیلم را دید و احتمالا پسندید و یا حداقل آن را درک کرد.

فیلم داستانش را چگونه تعریف می‌کند؟ آن‌ها که کمی بیشتر اهل سینما هستند سریع و ساده پاسخ می‌دهند؛ این یک تریلر جاده‌ای است. این سبک مختصات خاص خودش را دارد. مثلا زبان نمادین در این گونه پررنگ است. یا این که اصلا خودِ جاده در چنین آثاری منشا تحول و دگردیسی کاراکترمحوری ماجراست. از لحاظ تکنیکی هم اِلِمان‌هایی چون نماهای از بالا و یا کلوزآپ‌های متعدد در چنین آثاری رایج است. 

قصر شیرین همه‌ این‌ها را درست اجرا می‌کند. اهمیت ماجرا در این است که فیلمساز از زبان مغشوش و مخدوش استفاده نکرده و با اجرایی کلاسیک در قاعده و ژانر رفتار کرده. آن‌ها که سینمای امروز ایران را دنبال می‌کنند، می‌دانند که این موهبت کمی نیست. به عبارتی در قصر شیرین میان سوژه و فرم، وحدت و همبستگی وجود دارد. تکلیف فیلسماز در ابتدا با خودش و در مرحله‌ بعد با مخاطبش مشخص است.  چند نمونه از نمادگرایی‌های فیلم را مرور کنیم؛ ماشینی که اگر خاموش شود، دیگر روشن نخواهد شد، نشانه‌ زندگی‌ای است که هر آن امکان انهدامش هست. دوگانه‌ سکوت و هیاهو، خشم درونی و ناآگاهی و بلاهت علی و سارا، دوگانه نمادگرایانه‌ای از تناقضات زندگی‌ست که از دست رفته. حضور مشاهده‌گرایانه و بعد افشاگرایانه بچه‌ها به عنوان بازتاب دهنده پلیدی و نیرنگ بزرگترها یا همان معصومیت ابزاری شده. پایان به شدت نشانه‌دار فیلم؛ این بار جلال ایستاد و مسئولیت قبول کرد. بازی‌های مضمونی و نمادین با مفهوم گذشته و متعلقاتش که در کاراکتر جلال، نمود فراوان دارد. چند نمونه از جزئیات هنرمندانه و وفادارانه فیلم به ژانرش هست.

سینما سرگرمی است، قصر شیرین سرگرم می‌کند؟ این پرسشی است که باید مقابل هر فیلم روز سینمای داخلی قرار داد. تماشاچی به سالن می‌آید و در تاریکی می‌نشیند. فیلسماز به مثابه یک قاضی او را محکوم به یکجانشینی کرده، اگر قرار بر این باشد که تماشاچی دائما چشم به ساعت باشد و پایان فیلم را انتظار بکشد، فیلم شکست مطلق خورده! 

در‌ قصر شیرین، کاشت درست عناصر دراماتیک در لحظه لحظه فیلمنامه ریتم مناسبی ایجاد کرده که تماشاچی را پایبند فیلمی می‌کند که نه اکشن خاصی دارد و نه با دیالوگ به مخاطبش باج می‌دهد. بماند که اساسا موضوع جهانشمول فیلم اجازه‌ جولان ابتذال را می‌گیرد

درباره‌ قصر شیرین اما کاشت درست عناصر دراماتیک در لحظه لحظه فیلمنامه ریتم مناسبی ایجاد کرده که تماشاچی را پایبند فیلمی می‌کند که نه اکشن خاصی دارد و نه با دیالوگ به مخاطبش باج می‌دهد. بماند که اساسا موضوع جهانشمول فیلم اجازه‌ جولان ابتذال را می‌گیرد. به هر حال ما با داستانی مواجهیم که چهار کاراکتر اصلی‌اش را در یک محیط بسته و کوچک گذاشته و عملا اجازه‌ اکت را از آن‌ها گرفته، پس جای زیادی برای سهل‌انگاری و اهمال نمی‌ماند. شخصیت‌پردازی و دیالوگ‌نویسی و مساله‌ بازی گرفتن از بازیگران، سه رکن اساسی چنین کاری است. به جرات و بی‌تعارف، فیلم در همه‌ این حوزه‌ها قدرتمند عمل می‌کند. خبری از کلیشه‌های دیالوگ‌نویسی نیست. تمام کلمات بار دراماتیک دارند، اما در عین حال لوس و ازمدافتاده نیستند. بچه‌های فیلم می‌توانستند در حد آکسسوار و تیپ بمانند، اما درنهایتِ یک شخصیت عمیق قرار دارند. این‌ها از معجزه‌ دیالکتیکی است که میان فیلمنامه‌نویسان و کارگردان اثر برقرار بوده و قصر شیرین را به یک اثر نمونه‌ای در سینمای یک دهه‌ اخیر ایران تبدیل کرده است.