نگاهی انتقادی به سریال دوم تینا پاکروان در نمایش خانگی
درباره «تاسیان» و مسیر رو به افولی که پیمود

محمد تقیزاده
تاسیان دومین سریال تینا پاکروان بعد از خاتون است که از بهمن 1403 شروع شده و در حال حاضر بخشهای میانی خود را سپری میکند.
سریالی که در آغاز با ایرادات گاه و بیگاه برخی فعالان مجازی و رسانههای منتسب به جریانات تندروی سیاسی همراه شد و تا توقیف پیش رفت. ایراداتی که اغلب به تصویرسازی از ایران قبل از انقلاب، نداشتن حجاب بازیگران و نابازیگران و شمایلسازی همراهکننده از ساواک مربوط میشد، اما اشکالات مطرح شده قسمتهای ابتدایی سریال، بیشتر شبیه نوعی بهانهجویی، تسویهحساب سیاسی و حتی انتقامجویی بود. مشکل این طیف بیشتر شخص تینا پاکروان بود و حمایتی که در سال 1401 از معترضین کرده بود و بقیه اشکالات مطرح شده از جمله شرب خمر و بیحجابی مواردی بود که کمتر در نظر مخاطبان سریال و همچنین منتقدان در نظر گرفته میشد.
اما روند سریال بخوبی قسمتهای آغازین پیش نرفت تا مشخص شود اصولا پاکروان فیلمسازی است که در شروع خوب عمل میکند و تواناییهای جذب مخاطب را دارد؛ اما در ادامه به دلایلی که گفته میشود توان همراهکنندگی مخاطب تا انتها را از دست میدهد. سریال نمایش خانگی خاتون دیگر مجموعه نمایشی پاکروان در مقام نویسنده و کارگردان نیز از چنین الگویی پیروی میکرد و با وجود شروع خوب، ادامه خوبی پیدا نکرد به نحوی که برخی از مخاطبان خود را از دست داد. حالا این الگو گویی در تاسیان نیز تکرار
شده است:
1- درام و قصهپردازی: تاسیان از قسمت هشتم تا دوازدهم وارد مسیر افول و سقوط شد. مسیری که شاید قبلتر هم نشانههایی از آن مشخص شده بود و در این بخشهای میانی شاهد حجم زیاد اتفاقات بیخط و ربط، سهلانگاری در روایت و نامشخص بودن مسیر روایی داستان هستیم به نحوی که عدم تماشای بخشهای مختلف این قسمتها نه تنها به کلیت قصه ضربه نمیزند بلکه باعث از دست ندادن بخش زیادی از وقت و انرژی مخاطب نیز خواهد شد. امیر با بازی هوتن شکیبا به یکباره تصمیم میگیرد در کارخانه نجات اعلامیه پخش کند و جمشید نجات به زندان میافتد و همین زمینه نزدیکی ارتباط امیر و شیرین یا خسرو و شیرین را فراهم میکند؛ اما کدام ارتباط؟ کدام عشق؟
2- عشق در تصنعیترین شکل: تاسیان قرار بود سریالی عاشقانه باشد که درونمایههای ایران و وطنپرستی نیز در آن تعبیه و طراحی شده است. جشمید نجات به عنوان یک ایرانی وطنپرست نمونه و نماد این ایراندوستی است که زندگی و کار خود را فدای وطن خود کرده است. از سوی دیگر، رابطه امیر و شیرین که به خاطر عاشقانهتر شدن موقعیت امیر خود را با اسم مستعار خسرو معرفی میکند به سطحیترین و تصنعیترین شکل ممکن به وجود آمده و ادامه پیدا میکند. مشخص نمیشود که چرا و چگونه امیر به شیرین علاقهمند میشود و الگوی عشق پسر فقیر به دختر ثروتمند در سریال به کلیشهایترین شکل ممکن اجرا میشود. نه تنها عشق امیر به شیرین مشخص نمیشود و عمق پیدا نمیکند، عشق متقابل شیرین به امیر نیز بدون هیچ نشانه و اثری به مخاطب القا میشود و اصلا مخاطب سریال متوجه نمیشود که چرا و چه زمان شیرین به امیر علاقهمند شده و آیا معرفت و همراهی او در دانشگاه و بازجویی در اتاق ساواک به شکلی ساده و عاشقانه! باعث نزدیکی دختر به امیر شده است؟ نقش شهرام به عنوان ضلع سوم این مثلث عاشقانه نیز در نوع خود حائز اهمیت است که منفعل و بیخاصیتترین مثلث عشقی را پدید آورده است. از سوی دیگر باید به موسیقی سروش انتظامی در این رابطه عاشقانه اشاره کرد.
3- موسیقی پرحجم انتظامی: موسیقی سریال تاسیان ساخته سروش انتظامی، فرزند مجید انتظامی بزرگ است و سروش در نخستین سریال نمایشی خود انصافا لحظات موثر و موسیقی گوشنوازی را طرحی و اجرا کرده است؛ اما مساله مهم سوءاستفادهای است که پاکروان در مقام فیلمساز از این موسیقی داشته است. پاکروان به جای قصه و شخصیتهای همراهکننده و طراحی یک عشق موثر و عمیق در روایتگری خود از موسیقی انتظامی برای پر کردن حفرهها و پوشاندن ضعفهای سریال استفاده کرده است به نحوی که حجم زیادی از موسیقی را در قسمتهای میانی سریال شاهد هستیم به نحوی که بدون هیچ پردازش عاشقانه، قرار است موسیقی جور این خلأ عاشقانه را پر کند. به این ضعف و اشکالات، کلیپ چند دقیقهای را که در یکی از قسمتهای دهم یا یازدهم پخش شد و به مرور وضعیت شخصیتهای سریال پرداخت را باید اضافه کرد که با موسیقی سروش انتظامی تزئین ولی یکی از بیکارکردترین بخشهای سریال در این 12 قسمت بوده است.
4- شخصیتپردازی ضعیف: درباره شخصیتپردازی ضعیف سریال میتوان بررسی نمونهای شخصیت امیر با بازی هوتن شکیبا را مثال زد که با وجود توانمندی بازیگر آن، نتوانسته شخصیتی باورپذیر ارائه دهد. امیر از سویی کارگر چاپخانه است که در مواقعی لاتبازی درمیآورد و به دلیل عدمسازش با پدر و خانوادهاش، در چاپخانه است و بعدتر خانه مجردی گرفته است و شمایلی خیابانی و ناسازگار از خود ارائه میدهد. در عین حال و در مواجهه با شیرین و احتمالا به جهت باورپذیری بیشتر عشق این دو، امیر شخصیتی کتابخوان، فیلمبین و اهل فلسفه و هنر معرفی میشود که خیلی شیک لباس میپوشد و گاهی شمایل یک مرد متشخص را ارائه میدهد. این میزان نوسان و ناهمگونی در شخصیت امیر به عنوان اصلیترین و کلیدیترین شخصیت سریال تاسیان به طور قطع به ساختار دراماتیک و باورپذیری شخصیتها ضرر زیادی خواهد زد که بدونشک ماحصل ضعف در فیلمنامه و سهلانگاری سازندگان در شخصیتپردازی شخصیتها بوده است.
5- بازی و بازیگری: این عدم تعادل و نوسانات فراوان در شخصیتپردازی در بازی بازیگران نیز مشاهده میشود بهطوریکه گویا برخی بازیگران از خودشان و نه فیلمنامه و شخصیتپردازی سریال، برای باورپذیری کارآکتر خود استفاده کردند. جشمید نجات با بازی بابک حمیدیان از بهترین نقشهای تاسیان است که از سوی بسیاری از مخاطبان آن مورد تمجید و تحسین قرار گرفت. مهسا حجازی تاسیان را پله پرتاب خود کرد و احتمالا بعد از این شمار زیاد نقشها در نمایش خانگی به او پیشنهاد خواهد شد. نازنین بیانی در نقش دختر جوان و شوخ و شنگ سریال، خوش میدرخشد و درکمال تعجب انفعال مادرش در فیلم یعنی هما نجات با بازی پانتهآ پناهیها را جبران میکند. خیلی هنر میخواهد که بتوانی از بازیگر خوبی به نام پناهیها چنین بازی معمولی، کلیشهای و تکراری را بگیرید و این ماحصل شخصیتپردازی ضعیف پاکروان در قصه است که جایی برای ظهور و بروز به بازیگران نداده است. مهران مدیری هم که همانند شمار زیادی از کارهای سینمایی و تلویزیونی خود تنها در یک ژست مخوف، مرموز و درونگرا فرو رفته، بدون اینکه اکت خاصی داشته باشد و احتمالا منفعل و بیخاصیت بودن بخشی از کاراکتر مرموز و درونگرای حامد رجبزاده عنوان خواهد شد.
دیدگاه تان را بنویسید