تشکیل«اتاق وضعیت عفاف و حجاب» یعنی اداره کشور با سیاست «شمشیر داموکلس»؛
«مسأله حجاب» هرگز نباید پایان یابد!

سعیده علیپور
هفتههای اخیر وقتی محمدرضا باهنر، عضو مجمع تشخیص مصلحت نظام، در اظهاراتی اعلام کرد که لایحه حجاب از دستور کار شورای عالی امنیت ملی خارج شده و دیگر قابلیت پیگیری ندارد، گویی زلزلهای در فضای سیاستگذاری کشور رخ داد. این اظهارات با واکنشهای گستردهای مواجه شد؛ ابتدا تلاشهایی برای عقبنشاندن باهنر از اظهاراتش صورت گرفت، اما توبه او هم برای تندروها کافی نیفتاد.
با وجود اینکه دولت همچنان لایحه حجاب را ابلاغ نکرده است، تحرکات جدیدی در عرصه فعالیت مدافعان حجاب اجباری به وقوع پیوست؛ علاوه بر ائمه جمعه که بار دیگر به صورت هماهنگ در تریبونهای نماز جمعه از لزوم برخورد با بیحجابی گفتند، روز جمعه دبیر ستاد امر به معروف و نهی از منکر استان تهران هم از تشکیل «اتاق وضعیت عفاف و حجاب» و فعال شدن ۸۰ هزار نیروی آمر به معروف در تهران خبر داد.
این شل و سفت کردن حلقه حجاب بر مردم این پرسش را مطرح میکند که چرا حاکمیت مردم را در وضعیت «خوف و رجا»ی دائمی گذاشته و موضوعی اینچنینی مثل «نوع پوشش» را که از منظر برخی از صاحبنظران تمام شده است، مانند شمشیر داموکلس در سیاست حکمرانی خود اجرا میکند.
بازخوانی امر به معروف؛
از اصل دینی تا ابزار کنترل
علی مجتهدزاده، حقوقدان، در تحلیلی صریح در خصوص اظهارات اخیر دبیر ستاد امر به معروف تهران گفته است که: «اتاق وضعیت حجاب تلاشی است از سوی تندروها برای احیای گشت ارشاد و قانون حجاب. مشکل اصلی به قانون حمایت از آمران به معروف برمیگردد که یک اصل دینی که هدفش کنترل حاکمان و مردمی کردن حکومت بوده را تبدیل به ابزار ایجاد شکاف اجتماعی کرده است».
در آموزههای اسلامی، امر به معروف و نهی از منکر ابزار مردم برای حسابکشی از حاکم و نظارت بر عدالت و رفتار مسئولان است، نه وسیلهای برای اعمال فشار از سوی حاکمیت بر جامعه. اصل امر به معروف، در دین، به معنای حفظ تعادل قدرت و جلوگیری از فساد حاکم است؛ یعنی مردم حق دارند از حکومت مطالبه عدالت و اخلاق داشته باشند و حکومت را در چارچوب قانون و اخلاق پاسخگو نگه دارند.
اما در ایران امروز، این اصل برعکس شده است. ابزار نظارت مردمی بر حاکمیت، به چماق بالای سر مردم تبدیل شده است. «اتاق وضعیت حجاب» و «بسیج ۸۰ هزار آمر به معروف»، نمونهای از این وارونهسازی است: وظیفهای که باید بر حاکمان اعمال میشد، اکنون بر جامعه تحمیل میشود و پوشش زنان و رفتار اجتماعی شهروندان، محل تمرکز کنترل و اعمال قدرت شده است.
این تغییر نه تنها فلسفه دینی امر به معروف را نادیده میگیرد، بلکه فضای اجتماعی را به دوقطبی تبدیل میکند: حاکمیت به عنوان ناظر و مردم به عنوان مخاطب تحمیلی. نتیجه طبیعی این وضعیت، ایجاد منازعات عمومی، افزایش تنش اجتماعی و تضعیف مشروعیت حاکمیت است؛ دقیقاً همان چیزی که مجتهدزاده هشدار داده است.
تجربه ممنوعیت ماهواره نشان داد که قوانین اجباری و کنترل مستقیم، بدون پشتوانه اجتماعی و فرهنگی، بهجای حل مشکل، به یک نماد ناکارآمدی تبدیل میشوند. مردم راههای خود را برای دور زدن محدودیتها پیدا کردند و درنهایت قانون، اجرایی نشد
به بیان دیگر، مشکل بنیادین نه در ابلاغ قوانین حجاب و نه در تعداد نیروهای بسیج شده است، بلکه در بازتعریف غلط یک اصل دینی است. تا زمانی که این بازتعریف ادامه داشته باشد، هر اقدام اجرایی حتی با ظاهر فرهنگی و تربیتی، به ابزاری برای تشدید شکاف اجتماعی و سیاسی تبدیل
خواهد شد.
از سوی دیگر تشکیل «اتاق وضعیت عفاف و حجاب» و بسیج ۸۰ هزار نیروی آمر به معروف، بیش از آن که اقدامی اجرایی باشد، پرسشهای جدی درباره صلاحیت قانونی و ماهوی ستاد امر به معروف و نهی از منکر استان تهران را مطرح کرده است. این تحرکات در شرایطی انجام میشود که رئیسجمهور و سایر مقامات اجرایی کشور نه تنها واکنشی به آن نشان ندادهاند، بلکه سکوت کردهاند. این سکوت، نه تنها خلأ قانونی را پر نمیکند، بلکه عملاً به جامعه سیگنال میدهد که مرز اختیارات و مسئولیتها روشن نیست.
از سوی دیگر این نیروهای عظیم که قرار است «امر به معروف» را اجرا کنند، در شرایط فعلی کشور بیشتر شبیه عامل تشدید اختلافات و تنشهای اجتماعی عمل میکنند تا ابزاری برای بهبود وضعیت فرهنگی یا اخلاقی جامعه.
تجربه «ماهواره»؛ هشدار
به سیاستگذاران حجاب
عزتالله ضرغامی، وزیر سابق فرهنگ و ارشاد، در تحلیلی صریح گفته است که گشت ارشاد و قوانین حجاب ممکن است همان سرنوشتی را پیدا کنند که قانون ممنوعیت ماهواره پیدا کرد: «گشت ارشاد مانند قانون جمعآوری ماهواره متروک شده است».
این مقایسه، هشدار مهمی است. تجربه ممنوعیت ماهواره نشان داد که قوانین اجباری و کنترل مستقیم، بدون پشتوانه اجتماعی و فرهنگی، بهجای حل مشکل، به یک نماد ناکارآمدی تبدیل میشوند. مردم راههای خود را برای دور زدن محدودیتها پیدا کردند و درنهایت قانون، اجرایی نشد.
ضرغامی معتقد است که قانون حجاب و عفاف نیز با وجود نقاط قوت، هنوز نقاط ضعف ساختاری دارد که در اجرا با مشکلات عدیدهای مواجه خواهد شد و ازاینرو شورای عالی امنیت ملی باید اجرای آن را مسکوت نگه دارد. برخی از شخصیتها و رسانههای انقلابی نیز به دلیل پیچیدگی و طولانی بودن این قانون، اجرای آن را غیرقابل تحقق میدانند.
این شل و سفت کردن حلقه حجاب بر مردم این پرسش را مطرح میکند که چرا حاکمیت مردم را در وضعیت «خوف و رجا»ی دائمی گذاشته و موضوعی اینچنینی مثل«نوع پوشش» را که از منظر برخی از صاحبنظران تمام شده است، مانند شمشیر داموکلس در سیاست حکمرانی خود اجرا میکند؟
هشدار درباره تحریک تندروها
در این میان برخی واکنش منفی به خبر فعال شدن 80 هزار ناهی منکر را نادرست دانستند. از جمله محمد مرعشی، دبیرکل حزب سازندگی، در واکنش به تحرکات دوباره ستاد امر به معروف و نهی از منکر درباره حجاب، تأکید کرده است که «نباید به موضوعی که حل شده پرداخته شود» و پرداختن دوباره به این موضوعات، تنها باعث تحریک تندروها میشود. این اظهارنظر، نکته مهمی را برجسته میکند: هر بازگشت به موضوعات حساس، بهویژه در حوزه آزادیهای اجتماعی، میتواند جریانهای تندرو را دوباره فعال کند و جامعه را با فشار و کنترل روبهرو سازد.
اما واقعیت این است که حساسیت بر حجاب در ایران، ماهها و سالهاست که محل منازعات سیاسی و فرهنگی بوده است.
هرچند در جریان جنگ دوازده روزه با اسرائیل، همراهی مردم با نظام سیاسی و شرایط تهدید بیگانه، به تغییر لحن و رویه حاکمیت با مردم انجامید، اما همینکه سایه جنگ کم شد، ورق برگشت. فورا موضوعات داخلی، از جمله حجاب، به صدر سیاستها بازگشت و تشکیل «اتاق وضعیت عفاف و حجاب» و بسیج ۸۰ هزار آمر به معروف دوباره کلید خورد. این تغییر ناگهانی نشان میدهد که برخی لایههای تندرو در ساختار قدرت، حیات خود را در مقابله با آزادیهای اجتماعی تعریف میکنند و وقتی تهدید خارجی کاهش مییابد، بلافاصله به سراغ کنترل جامعه و اعمال فشار میروند.
واقعیت این است که برای این جریان، جامعه بدون محدودیت و آزادی اجتماعی، تهدیدی برای وجود و مشروعیتشان است. هر زمان که امکان کنترل مستقیم کاهش پیدا کند، ناگزیر فشارها را افزایش میدهند تا شکاف میان خواست مردم و سیاستهای تحمیلی خود را پر کنند. این رفتار، نه تنها به مدیریت بحران کمکی نمیکند، بلکه شکاف اجتماعی و بیاعتمادی عمومی را عمیقتر میسازد.
«خوف و رجا»ی دائمی
در«مسأله حجاب»!
در پاسخ به پرسش مطرح شده در ابتدای گزارش که چرا حاکمیت، مردم را در وضعیتی از «خوف و رجا»ی دائمی نگه میدارد؟ چرا موضوعی که از نگاه بسیاری از صاحبنظران- از جمله حسین مرعشی- «تمام شده» تلقی میشود، همچون شمشیر داموکلس بر سر جامعه نگه داشته میشود؟ باید گفت که به نظر میرسد هدف از این نوسان دائمی، چیزی فراتر از کنترل پوشش زنان است. این سازوکار، در واقع نوعی «سیاست ترس» است که کارکردش نگه داشتن جامعه در مرز اضطراب و اطاعت است. برخی از لایههای قدرت گمان دارند که اگر این تنش فروبخوابد، فضای عمومی به سمت نوعی عادیسازی اجتماعی پیش خواهد رفت؛ عادیسازیای که در آن زنان و مردان، بدون ترس از مداخله، سبک زندگی خود را انتخاب میکنند. این وضعیت برای گروهی که مشروعیتشان بر کنترل نمادین و رفتارهای جمعی بنا شده، خطرناک است.
بنابراین، «مسأله حجاب» هرگز نباید پایان یابد، چون پایان آن بهمعنای پایان یکی از آخرین ابزارهای اعمال قدرت اجتماعی است. در واقع، هرچند از نظر اجرایی گشت ارشاد متروک شده و حتی چهرههایی چون ضرغامی به ناکارآمدی آن اذعان دارند، اما از نظر گفتمانی، تندروها هنوز نیاز دارند مردم را در وضعیت «احساس گناه و مراقبت» نگاه دارد.
بهویژه گروههایی از زنان جامعه- طبقات متوسط مذهبی، کارمندان، زنان شاغل، و بخشهایی از طبقهی سنتی، هدف اصلی این سیاست هستند. بسیاری از آنها در عمل، اعتقادی عمیق به پوشش تحمیلی ندارند، اما از بیمِ برچسب بیدینی، ترس از توبیخ اداری، یا نداشتن امنیت اجتماعی، از خط قرمز تندروها عبور نمیکنند.
دیدگاه تان را بنویسید