سمیه توحیدلو، جامعه‌شناس

منشأ ثروت در نحوه رفتار سرمایه‌دارها مهم است؛ اینکه آن پول بادآورده است یا با عرق جبین به‌دست‌آمده و واجد فرهنگی است که آمیخته به فرهنگ کار است یا نه در تحلیل این نوع رفتارها درخورتوجه است. معمولاً ثروتی که در چرخه‌ کار و تولید باشد کمتر صرف شوآف یا مصرف رسانه‌ای می‌شود.

شما وقتی تاریخ این مباحث تولیدی و اقتصادی را در ایران بررسی می‌کنید، متوجه می‌شوید که افراد به چند دسته تقسیم می‌شوند، یک گروه واسطه‌گرهایی هستند که به مدد تغییر و تحولات مالی می‌توانند سرمایه‌دار شوند و یک گروه هم کسانی هستند که واقعاً کار می‌کنند؛ یعنی ثروتی دارند که نتیجه‌ کار کردن است و اتفاقاً این ثروت آن‌قدر درگیر کار می‌شود که اساساً جایی برای شوآف کردن از دل آن نمی‌ماند.

زمانی که بحث شوآف به میان می‌آید، موضوع مصرف رسانه‌ای که به‌مرور با حضور شبکه‌های اجتماعی و انواع ساحت‌هایی که بازنمایاننده‌ سبک زندگی است، به‌شدت رشد پیدا می‌کند؛ حتی آدم‌هایی که در این وادی نیستند هم خودبه‌خود بازنمایی که از خودشان می‌کنند یک بازنمایی تجملی است. مثل مدل غذایی که می‌خورند و رستورانی که می‌روند؛ اما وقتی به آمارها نگاه می‌کنید حدود کمتر از 20 درصد مردم در سبد مصرفی خود ماهانه یا حتی سالانه مصرف حضور در رستوران دارند.

در نظر بگیرید شبکه‌هایی که بازنمایی‌کننده‌ یک طبقه‌ خاص در جامعه هستند هرچند به لحاظ سیاسی خود را متوسط بدانند، خودبه‌خود این شبکه‌ها، به‌جایی برای شوآف و مصرف تبدیل می‌شوند. بخش زیادی از مصرف صرف رسانه می‌شود، یعنی طرف چیزی را می‌خرد تا عکس آن را در شبکه‌های اجتماعی که عضو است، منتشر کند و بگوید این چیز را استفاده کرده‌ام؛ حتی اگر چیز معقول و مقبولی نباشد. این آفتی است که متوجه شبکه‌های اجتماعی شده و در همه‌جای دنیا بحث می‌شود که طبقه‌های فعال در آنجا طبقه‌های بالاتر هستند؛ خودبه‌خود ذات این موضوع فضایی را می‌سازد که رقابتی در تجمل‌گرایی ایجاد شود و هرچقدر توانی که برای پیروزی در این رقابت و میدان می‌گذارید بیشتر شود، شما را بیشتر به این سمت می‌برد که فضایتان فضایی تجملی شود، حتی اگر از آن به شکل نمایشی استفاده می‌کنید و واقعاً آن حجم از تجمل در زندگی شما وجود ندارد.

حالا در این ماهیت رسانه ما، جامعه‌ای را ببینیم که در آن به لحاظ اقتصادی و اقتصاد سیاسی تولید کم‌رونق شده، کارخانه‌ها از کار افتاده‌اند، فضای اقتصادی خصوصی ما که مستقل از نهادهای عمومی و دولتی کار می‌کنند به‌شدت نحیف و لاغرتر شده‌اند، یعنی گروهی که کار برای آن‌ها از ثروت معنادارتر است، خودبه‌خود با حجم وسیعی از افرادی که پول‌های بادآورده‌ از جاهای مشخص مثل رانت و تحریم به دست آورده‌اند، روبرو می‌شویم.

این فضای اقتصاد سیاسی، ما را به سمتی برد که پولدارهای یک‌شبه داشته باشیم که اصلاً مسئله‌شان کسب‌وکار نیست، مسئله‌ آن‌ها پول است و اینکه «چه کنیم که این پول بیشتر شود؟ آیا در بانک بگذاریم؟»

ماهیت ثروت نیاز به شکل‌گیری یک فرهنگی دارد که منظور از آن، فرهنگ کار است؛ یعنی ثروتی که از کار و عرق جبین به دست آید. فضایی که به شکل کار وجود داشته است خیلی متمایز و متفاوت است با ثروتی که حتی استفاده‌کننده از ثروت نداند از کجا آمده است؛ این دو با هم فرق دارد.

ممکن است یک آقازاده‌ اقتصادی ببینید پدری یا فردی را دارد که کاملاً در فضای اقتصادی بوده، کارخانه داشته یا در بورس بوده و چم‌وخم اقتصادی را می‌داند، آن‌ها درزمینه‌ ثروت خیلی متفاوت عمل می‌کنند تا نوع دیگری که یک‌شبه ثروتی به دست آورده است. ممکن است در سبک زندگی و یکجاهایی این دو مدل با هم متفاوت نباشند اما در فضای عمومی متفاوت‌اند.