افسانه فرقدان- روزنامه نگار

محمدعلی جمالزاده در سال 1270 در شهر اصفهان چشم به جهان گشود تا آغازگر یکی از حوادث بزرگ تاریخ ادبیات معاصر ایران باشد. جمالزاده تنها 16 سال از 105 سال عمر خود را در شهر اصفهان سپری کرد، اما به‌رغم دوری از این شهر و به‌طورکلی دوری از ایران، اصفهان بستر خلق بسیاری از داستان‌های او بود. سال 1300، فقط آغاز قرن خورشیدی نبود، بلکه «یکی بود، یکی نبود» یعنی سنگ بنای داستان مدرن و «افسانه» نخستین شعر نو فارسی نیز متولد شدند. محمدعلی جمالزاده یکی از نویسندگان فارسی‌زبان است که نامزد دریافت جایزه نوبل شده است. تأثیر جمالزاده در فرم و ساختار و بیش از آن، محتوای ادبیات داستانی و منحصراً داستان کوتاه که پیشینه طولانی‌ در ادبیات فارسی ندارد، به انکار و حذف او از ادبیات معاصر مجال نمی‌دهد. اما گذر از کنار نام و آثار جمالزاده، نه تنها از طرف نهادها، بلکه قشر عظیمی از خوانندگان حرفه‌ای و نویسندگان دنباله‌روی هدایت، حادثه خوشایندی در پرونده جامعه ادبی ایران نیست. اکنون تولد نخستین داستان مدرن در آستانه صد سالگی است و جمالزاده 22 سال است که به سایه طولانی صد و پنج ساله‌اش بر سر داستان معاصر فارسی پایان داده است و پس از 22 سال از درگذشت جمالزاده، نخستین دوره جایزه داستانی با نام «جمالزاده» در اصفهان و با حمایت شهرداری این شهر برگزار شد که در سه بخش داستان کوتاه، داستان‌هایی با محوریت شهر اصفهان و ناداستان درباره سفر به اصفهان؛ به بررسی داستان‌های ارسالی پرداخت و در 29 بهمن ماه طی مراسمی از سوی شهرداری اصفهان در تالار هنر برندگان خود را معرفی کرد.

زبان و سبک جمالزاده یا عناصر شهری اصفهان؟

رویکرد سیاست‌گذاری این جایزه برای پذیرش داستان‌ها، وجود عناصری مرتبط با اصفهان بود و علاوه‌بر آن داستان‌نویس‌ها باید از ویژگی‌های شهری، زیارتی و چیزهایی مشابه این‌ها و همچنین سبک زندگی مردم اصفهان استفاده داستانی می‌کردند. در بخش زندگی‌نگاره‌های اصفهان، باید از روایت‌های واقعی تجربه زندگی در اصفهان یا سفر به این شهر در قالب ناداستان استفاده می‌شد و در بخش آزاد، خلاقیت نویسندگان، معیار قرار گرفته است. نکته مهم در چارچوب‌بندی برای پذیرش داستان‌های ارسالی این است که اگر قرار بوده نوع رویکرد و نگاه در این جایزه، خود جمالزاده و دیدگاه او نسبت به داستان به‌عنوان پدر داستان معاصر باشد، محوریت اصفهان و فضاهای شهری و زیارتی و سفر به اصفهان در بخش ناداستان چه معنایی می‌تواند داشته باشد؟ آیا جمالزاده داستان نوشته است تا شهر زادگاهش را محور قرار دهد و عناصر هنری آن را برجسته کند؟ آیا هدف پایه‌گذار داستان کوتاه، به‌عنوان هنری‌ترین گونه شناخته شده هنر معاصر به‌زعم برخی منتقدان غربی، شناساندن اصفهان و فضاهای شهری اصفهان بوده است؟ به‌واقع استاندارد چنین رویکردی چه بوده و از سوی چه کسانی تعیین شده است؟ آیا داوران نخستین دوره جایزه جمالزاده به حد کفایت به تمام جنبه‌های داستانی آثار جمالزاده مسلط بوده‌اند؟ آیا پیش از برگزاری چنین جایزه‌ای، بانیان برگزاری آن، تمام آثار جمالزاده را خوانده و آن‌ها را واکاوی کرده‌‌اند؟ آن‌چه از فحوای معیار پذیرش داستان‌ها برمی‌آید، پاسخ به این پرسش‌ها را تا حدود زیادی روشن می‌کند؛ خیر.

جایزه ادبی و هدف شناخت آثار بزرگان 

آن‌چه گفتن آن ضرورت دارد این است که برگزاری جایزه‌ای با محوریت عناصر شهری و هنری اصفهان، به‌عنوان یک اثر هنری تمام‌عیار و همچنان کشف‌نشده، می‌تواند اتفاقی میمون برای پیوند هنر معماری شهری و ادبیات و داستان باشد و آثاری با خلاقیت و منحصر به فرد همچون خود اصفهان خلق کند، اما نامش مشخصا «جایزه اصفهان» خواهد بود، نه «جایزه جمالزاده». نوع رویکرد برگزارکنندگان و داوران این دوره به محتوای داستان‌ها نشان می‌دهد که آن‌ها درک عمیقی از داستان‌های جمالزاده نداشته‌اند و فحوای تلاش او را برای تغییر فرم و ساختار و نوع به‌کارگیری زبان در داستان‌ها درنیافته‌اند. جمالزاده به‌عنوان پدر داستان کوتاه شناخته می‌شود، اما هرگز نگاه و نقدی جدی به آثار او صورت نگرفته است و حتی می‌توان به جرأت گفت که آثار او به‌طور کامل خوانده نشده‌اند. از دل چنین فضای حاکمی بر آثار اوست که جایزه‌ای با نام جمالزاده برگزار می‌شود که کوچک‌ترین توجهی به سبک جمالزاده و زبان و محتوای داستان‌های او برای دادن سرنخ به شرکت‌کنندگان در مسابقه ندارد تا بتوانند با دستکاری یا استفاده از ژانر او، دست به خلق آثاری تازه در حدود همان سبک و سیاق بزنند. مگر نه این است که برگزاری یک جایزه، برای نشر هنر و اندیشه آن شخص است تا تلاش سالیانش پاس داشته شود؟ مگر نه این‌که جایزه‌ای با نام یکی از بزرگان ادب و هنر برای این است که شرکت‌کنندگان را ترغیب کنیم تا آثار او را بخوانند و فضایی برای آشنایی بیشتر با او ایجاد کنیم؟ 

رقابت در اصفهان و دیگر هیچ

پیشگام شدن شهرداری اصفهان برای برگزاری این جایزه، قابل‌تحسین است و می‌تواند الگویی برای دیگر نهادهای دولتی باشد، اما شهرداری اصفهان در واقع جایزه‌ای برای پرداختن به اصفهان و معرفی این شهر برگزار کرده است، نه معرفی جمالزاده و آثارش. مضاف بر آن‌که معیار قرار دادن عناصری از شهر اصفهان، بخش زیادی از این جایزه را به جایزه‌ای بومی و مختص به شهروندان اصفهانی تبدیل می‌کند و در نتیجه این جایزه نه‌تنها نمی‌تواند در سطح بین‌المللی جایی داشته باشد، بلکه حتی در ابعاد ملی نیز نقص دارد و امکان شرکت برابر برای تمام استعدادهای داستان‌نویسی از سراسر ایران را پایین می‌آورد یا از بین می‌‌برد و برگزاری آن را به داخل شهر اصفهان و نه حتی استان اصفهان محدود می‌کند، این در حالی است که جمالزاده با نوشتن داستان کوتاه به‌نوعی به شکستن مرزهای ادبیات سنتی ایران اعتقاد داشت. 

پیشگام شدن شهرداری اصفهان برای برگزاری جایزه جمالزاده، قابل‌تحسین است و می‌تواند الگویی برای دیگر نهادهای دولتی باشد، اما شهرداری اصفهان در واقع جایزه‌ای برای پرداختن به اصفهان و معرفی این شهر برگزار کرده است، نه معرفی جمالزاده و آثارش

غایبان بزرگ جایزه جمالزاده

اما قصه نخستین دوره جمالزاده به همین جا خاتمه نمی‌یابد؛ چند ماه پیش از اعلام فراخوان برای برگزاری نخستین دوره جایزه ادبی، با همت گروه فرهنگی-هنری سونره به سرپرستی افروز هوشنگ و مجله بخارا با مدیر مسئولی علی دهباشی که بانی و ویراستار هیأت امنای چاپ آثار جمالزاده در ایران نیز هست و همچنین همراهی تحریریه فصلنامه تزرو در شهر اصفهان مراسمی با عنوان «شب جمالزاده» برگزار شد و افروز هوشنگ راه‌اندازی جایزه‌ای با نام جمالزاده را پیشنهاد کرد تا سرآغاز اتفاقی خجسته برای پاسداشت محمدعلی جمالزاده به‌عنوان نویسنده‌ای از شهر اصفهان باشد. اما طرفه آن‌که در جریان برگزاری نخستین دوره این جایزه ادبی، بانیان برگزاری شب جمالزاده و به‌ویژه علی دهباشی که بیش هر کسی به چند و چون آثار جمالزاده اشراف دارد، در جریان برنامه‌های آن قرار نگرفتند. جایزه محمدعلی جمالزاده در حالی برگزار شد که وارثان بحق او در جریان برگزاری یا در مراسم حضور نداشتند؛ صندلی‌هایی که خالی نبودند، اما جای محمود دولت‌آبادی، جمال میرصادقی و علی دهباشی در این مراسم خالی بود؛ کسانی که حضور جمالزاده را درک کرده بودند، بی‌واسطه شاگردان او محسوب می‌شدند و داستان مدرن را از او آموخته بودند و آثارش را می‌شناختند غایبان بزرگ این جایزه ادبی بودند. این‌گونه است که کنار گذاشتن کسانی که دغدغه ادبی دارند و به حاشیه راندن آن‌ها، جایزه‌ای ادبی را به سمت برگزاری یکی از جشنواره‌های معمول شهرداری‌ها سوق می‌‌دهد تا محمدعلی جمالزاده که در متن ادبیات معاصر بود و اما در حاشیه باقی ماند؛ بدون آن‌که به اندازه کافی خوانده شود، در جایزه‌ای به نام خودش نیز همچنان در حاشیه بماند. سخنرانان جایزه نیز از شهر اصفهان بگویند نه پدر داستان کوتاه. پوستر سال بعد، یعنی دومین دوره جایزه جمالزاده را نیز کسانی رونمایی کنند که در دورترین نقطه از جمالزاده ایستاده‌اند.

یکی از اهداف برگزاری جایزه‌ای با نام یکی از بزرگان ادب و هنر، برای این است که شرکت‌کنندگان را ترغیب کنیم که آثار او را بخوانند و فضایی برای آشنایی بیشتر با او ایجاد کنیم

فهرست برگزیدگان

اما برگزیدگان بخش‌های گوناگون نخستین دوره جایزه جمالزاده چنین اعلام شد:

-برگزیدگان بخش داستان آزاد:

نفر اول: ناهید عصمتی با داستان «پشت بام نجمه»

نفر دوم: مجتبی شول افشارزاده با داستان «سفرهای گلی»

نفر سوم: زهرا نی‌چین با داستان «پنجه‌های بابا»

-برگزیدگان بخش داستان اصفهان:

نفر اول: مریم منوچهری با داستان «شب خاموش نقش جهان»

نفر دوم:هما جاسبی با داستان «آختامار»

نفر سوم: نسیبه فضل‌اللهی با داستان «اتللوی تابستانی»

-برگزیدگان بخش زندگی نگاره:

نفر اول: مکرمه شوشتری با اثر «پولاروید»

نفر دوم: محسن رهنما با اثر «مردی مقابل رژه»

نفر سوم: محمدرضا عبداللهی با اثر «جایی که توپ‌های هفت سنگ می‌روند و در آن‌جا گم می‌شوند»