امان‌الله قرایی مقدم- جامعه‌شناس

اقتصاد زیربنای جامعه است و تمام جامعه بر پایه اقتصاد می‌چرخد. اگر بخواهم اقتصاد جامعه را به چیزی تشبیه کنم، آهنربا بهترین مثال است؛ همه‌چیز به دور آهنربا می‌چرخد. گرانی، تورم، فحشا، خشونت، اعتیاد و حتی تعاملات اجتماعی سالم در یک جامعه بر اساس اقتصاد شکل می‌گیرد. در ایران اما به‌واسطه سال‌ها ندانم‌کاری و تصمیمات اشتباه مسئولان شرایط اقتصادی خوبی نداریم و به همین دلیل نمی‌توان از جامعه هم توقع داشت تا روابط سالمی برقرار کند. جامعه امروز با مشکل «برون‌گرایی» مواجه است و نمی‌تواند خودش را ثابت و پایدار نگه دارد. در این سال‌ها عرصه بر مردم تنگ‌شده و به همین دلیل با کوچک‌ترین تلنگر خارجی وضعیت جامعه به هم می‌ریزد و آشفتگی، گرانی و ترس از قحطی کشور را فرا می‌گیرد.

تصمیماتی که در این سال‌ها اتخاذ شده در جهت دور کردن مردم از یکدیگر بوده و به جرت می‌توانم بگویم مسئولان کار خود را به بهترین شکل ممکن انجام داده‌اند. این آموزش‌ها از دوران مدرسه آغاز می‌شوند و بعد از مدتی در فرهنگ جامعه شکل می‌گیرد. این فرهنگ‌سازی باعث می‌شود تا انسان‌ها به هم نوع خود احساس وابستگی نکنند و به قول جامعه‌شناسان، سرمایه اجتماعی در جامعه ضعیف می‌شود و همدلی، محبت و یک رنگی از جامعه رخت برمی‌بندد. 

جامعه‌شناسان، قرن حاضر را قرن مادیات می‌دانند. تمام فکر و ذهن شهروند امروزی به دنبال پول بیشتر و رفاه می‌گردد و طبیعی است در چنین جامعه‌ای انسانیت و محبت کمیاب شود. زمانی که در جامعه مادیات حرف اول و آخر را بزند، روابط بین شهروندان سوری و غیر معنوی می‌شود؛ افراد نسبت به هم بی‌توجه می‌شود و مانند ربات‌های دست‌ساز تنها از کنار هم گذر می‌کنند، بدون اینکه کسی رحم و دلسوزی نسبت به همنوع خود داشته باشد. در این شرایط راهی وجود ندارد تا بتوانیم فرهنگ‌سازی مجدد کنیم. راهی نیست تا محبت را به انسان‌ها تزریق کنیم و توقع داشته باشیم بعدازآن محبت دوباره بین مردم موج بزند. این فرهنگ بی‌تفاوتی 40 سال است در جان مردم ریشه کرده و تغییر آن کار یک سال و دو سال نیست، تغییر فرهنگ یک پروسه طولانی است که باید روی آن کارکرد و نباید فراموش کرد که آموزش‌وپرورش مهم‌ترین رکن برای تغییر فرهنگ است. 

سال‌های زیادی است که در ایران شایسته سالاری از بین رفته و قرار گرفتن افراد ناکارآمد در جایگاه‌های مدیریتی باعث سرخوردگی در جامعه شده و نتیجه این سرخوردگی و سرکوب شخصیتی بی‌محبتی و خیانت‌ها است چراکه شهروندان یک جامعه می‌بینند در جایگاه واقعی خود قرار ندارند و همین مسئله خشم عمومی جامعه را بالا می‌برد. عده‌ای می‌گوید باید خوب بودن و رفتار درست اجتماعی را از خودمان شروع کنیم. این حرف در این برهه از زمان مفهوم ندارد چراکه ما در رابطه با علم جامعه‌شناسی حرف می‌زنیم و از کل می‌گوییم ، در روانشناسی این حرف می‌تواند درست باشد اما در جامعه‌شناسی مصداق ندارد. خشم همگانی باعث شده تا به «نظریه ذره» برسیم. بر اساس این نظریه ما ذره‌ای هستیم که به‌تنهایی نمی‌توانیم کاری کنیم. ذره‌ها باید جمع شوند تا تشکیل یک کل را بدهند. جامعه امروز ایران مصداق بارز این نظریه است. شاید عده‌ای بتوانند در کوتاه مدت شرایط خود را خوب نگاه دارند اما اندکی بعد جامعه آن‌ها را از پا در می‌آورد. باید قبول کنیم که برای اصلاح جامعه لازم است میکرو سیستم‌ها به هم بپیوندند تا ماکرو سیستم تشکیل شود و آن‌وقت می‌توان برای بهبود جامعه به تغییر دست زد.