دشنه‌های تورم بر تن اجتماع

شاید این روزها کسانی باشند که تعریف علمی و دقیق تورم را ندانند، اما بدون شک غالب مردم، کمرشان زیر بار گرانی‌ها و افزایش‌های پی‌در‌پی قیمت‌ها و بی‌ثباتی بازار خم شده و عملا درگیر آن هستند. تورم هست و باعث افزایش شمار فقرا و مشکلات عدیده اقتصادی شده، دولت نیز در مهار آن و کنترل قیمت‌ها ناتوان است. با این حال شاید کمتر درباره وجه اجتماعی آن و آسیب‌های اجتماعی ناشی از تورم و فشارهای اقتصادی صحبت شده باشد. اما این آسیب‌ها چه هستند و درباره‌شان چه می‌توان گفت؟

موسی علوی

 

    

دکتر باقر قدیری‌اصل، اقتصاددان، در یکی از مقالات خود، نکته‌های جالبی درباره وجوه اجتماعی تورم و مشکلات اقتصادی بیان کرده است. او به زبان ساده، تورم را همان افزایش پی‌در‌پی قیمت‌ها دانسته است. در ادامه مقاله‌اش نیز، سه گروه را ذکر کرده که بیشترین صدمه را از تورم می‌‌بینند: کسانی که درآمدهای ثابت دارند و نمی‌توانند همگام با رشد قیمت‌ها خود را رشد بدهند و دچار مشکل می‌شوند و ناچارند از سر و ته زندگی‌شان بزنند؛ کسانی که پس‌اندازهای غالبا خرد دارند تا به کار روزهای نداری‌شان بیاید و دست‌آخر، کسانی که در قشر متوسط قرار دارند و بعد از عمری کار سخت، می‌خواهند برای تعلیم و تربیت فرزندان‌شان، پیری خود و ...، فکری بکنند. تورم همه این‌ گروه‌ها را تحت فشار قرار می‌دهد و حتی به طبقات پایین‌تر پرت می‌کند.

این آمارهای ترسناک

ماجرای مشکلات اقتصادی ناشی از تورم به حدی روشن و شفاف است که حتی افراد کاملا وفادار به حاکمیت را هم وادار به واکنش کرده است. از جمله این‌ افراد، علی آقامحمدی، عضو مجمع تشخیص مصلحت است که دیروز گفت: «دوهزار و ۲۰ محله و ۱۹ میلیون و ۷۰۰ هزار نفر از جمعیت در سراسر ایران وجود دارد که از امکانات اولیه زندگی مانند مسکن، اشتغال، تحصیلات تا ۱۲ سال، سلامت، خوراک و پوشاک محروم هستند.»

مشکلات ناشی از تورم حتی افراد کاملا وفادار به حاکمیت را هم وادار به واکنش کرده است. از جمله این‌ افراد، علی آقامحمدی، عضو مجمع تشخیص مصلحت است که دیروز گفت: «۱۹ میلیون و ۷۰۰ هزار نفر از جمعیت در سراسر ایران وجود دارد که از امکانات اولیه زندگی مانند مسکن، اشتغال، ...، خوراک و پوشاک محروم هستند»

از بیکاری تا آسیب‌های اجتماعی

قدیری‌اصل همچنین در مقاله خود، این ایده را که تورم برای اشتغال‌زایی لازم است و برخی از اقتصاددان‌ها آن را تأیید می‌کنند، زیر سئوال برده و گفته است که وقتی تورم به رقم‌های بالاتر می‌رسد، هرگونه عملکرد موثر مکانیسم بازار و بسط تولید دچار اختلال می‌شود و در نتیجه بیکاری افزایش می‌یابد. رشد بیکاری هم که، نزد علمای آسیب‌شناسی اجتماعی، علت‌العلل آسیب‌ها قلمداد می‌شود. کسی که بیکار است، هم از نظر ذهنی و هم از نظر زمان آزادی که در اختیار دارد، محدودیتی‌ نداشته و در نتیجه می‌تواند از این ناحیه آسیب‌های فراوانی ببیند. بی‌جهت نیست که برخی روانپزشکان، معتقدند که یکی از ابتدایی‌ترین روش‌های رفع افسردگی و مشکلات روانی، کار و حتی کار فراوان است؛ چراکه اساسا ذهن و وقت آزاد آدمی را محدود می‌کند که خود، باعث و بانی عدم حرکت به سوی آسیب‌هاست.

گزارش‌های فراوان کودک‌آزاری

چندی پیش محمدرضا حیدرهایی، سرپرست دفتر امور آسیب‌دیدگان اجتماعی بهزیستی کشور، در همین مورد به نکته‌های جالبی اشاره کرد و گفت: «در میان مواردی که به سامانه ۱۲۳ بهزیستی گزارش شده است، کودک‌آزاری، همسرآزاری و سالمندآزاری از مهمترین موضوعات مورد تماس با مرکز اورژانس اجتماعی بوده». البته نکته جالب‌تری که به آن اشاره کرده است، تفاوت همسرآزاری و کودک‌آزاری با ذهنیتی است که شاید بیشتر  ما داشته باشیم. از نگاه او، کودک‌آزاری می‌تواند به معنای غفلت و سهل‌انگاری در مراقبت از کودکان نیز قلمداد شود؛ که بسیار رایج شده است.

مهمترین آسیب اجتماعی ناشی از تورم‌های شدید و بی‌‌ثباتی اقتصادی را، می‌توان در شیوع افسردگی و رخوت و ... مشاهده کرد. افسردگی به نوعی، یعنی رشد قدرت عدم کنترل بر خود و رفتار خود. به تعبیری، می‌توان رشد افسردگی عمومی در جامعه را، ناشی از نااطمینانی به آینده نیز قلمداد کرد

پدران، چطور کودک‌آزار شدند؟

حیدرهایی در توضیح بیشتر این موارد، اشاره کرده بود که:«به عنوان مثال در یک خانواده پدر و مادر هر دو کارمند هستند و ناچارند برای شرایط کاری خود، کودکشان را در یک زمانی در منزل تنها بگذارند. تنها بودن فرزندان به مدت طولانی یکی از مصادیق کودک‌آزاری است... در بسیاری از تماس‌ها آزار جسمی یا آزار جنسی روی نمی‌دهد، اما باز هم کودک‌آزاری است.». این مقام مسئول، شیوع پاندمی کرونا را باعث و بانی بیشتر این اتفاقات قلمداد کرده بود، چرا که:«شیوع پاندمی کرونا موجب شد تا بسیاری از مشاغل از دست برود و برخی پدرها شغل‌شان را از دست بدهند؛ از همین رو حضور دائم برخی پدران در خانه، آمار خشونت خانگی و هم کودک‌آزاری را افزایش داده است». از دیگر آسیب‌های اجتماعی در این حوزه، بحث عدم استفاده فراگیر ایرانیان از مهد کودک و سپردن فرزندان به اقوام یا تنها نگه داشتن آن‌ها در منزل دانسته شده است.

کار زیاد و دوری از آشنایان

از دیگر آسیب‌های اقتصادی و تورم، که جنبه اجتماعی پیدا می‌کند، دوری خانواده‌ها از هم و نیز مشکلات حادی است که در آن‌ها اتفاق می‌افتد. والدین و سرپرستان خانوارها چون ناچارند که شیفت‌ها و ساعت‌های بیشتری را کار کنند، در نتیجه فرصت کمتری برای دید و بازدید دارند. نتیجه؟ آن‌ها اندک‌اندک احساس حمایت اجتماعی را از دست می‌‌دهند. سیما فردوسی، روانشناس و مشاور خانواده، در این باره معتقد است: «حضور در جمع‌های خانوادگی، احساس حمایت اجتماعی را در ما به وجود می‌آورد. یکی از مهم‌ترین مفاهیمی که در پژوهش‌های روانشناسی تأکید زیادی بر آن شده، مفهوم حمایت اجتماعی است. حمایت اجتماعی بر اساس ارتباط فرد با اعضای مهم زندگی، مانند خانواده، فامیل، دوستان، همکاران و... تعریف می‌شود. نیاز به تعلق داشتن، محبوب بودن، حمایت شدن، دوست داشته شدن، درک شدن و همراهی، از مهم‌ترین نیازهای روحی انسان هستند. ما برای اینکه این نیازها را تأمین کنیم، به حلقه‌ای امن از روابط انسانی نیاز داریم. هر چقدر این ارتباط و شبکه حمایت اجتماعی سالم‌تر باشد، نیازهای ما هم بهتر پاسخ داده می‌شود. در کنار این نیازها، حمایت اجتماعی یک عامل پیشگیری کننده از اختلالات روانی مثل افسردگی و اختلالات اضطرابی است. حمایت اجتماعی عاملی برای کاهش اثر استرس‌هاست و به افراد کمک می‌کند، راحت‌تر و موثرتر با مشکلات و استرس‌های زندگی مواجه شوند. برقراری روابط خانوادگی باعث می‌شود افراد خود را در شبکه وسیعی از حمایت اجتماعی ببینند و عواطف خود را نسبت به هم اظهار کنند.»

دوری از کار و تلاش

البته صحبت از وجوه اجتماعی تورم و مشکلات اقتصادی تنها به این مواردی که گفتیم، محدود نمی‌شود. از بدیهی‌ترین وقایع تلخ این تورم‌های شدید، آن است که رفتار عمومی مردم، از سمت پس‌اندازهای نقدی که به نوعی قدرت اقتصادی هر کشوری محسوب می‌شوند، به سمت تبدیل آن‌ها به طلا و ارز و ... می‌رود؛ تا بی‌ارزش نشوند. چنین اتفاقی فضای عمومی کار و تلاش در جامعه را از بین می‌برد و اساسا با مردمی روبه‌رو هستیم که در هر فرصتی، دنبال نوعی واسطه‌گری و دلالی هستند؛ امری که ابدا منجر به توسعه کشور نخواهد شد. رشد طلاق به واسطه مشکلات خانوادگی نیز از دیگر آسیب‌های اجتماعی تورم است. به این قضیه می‌توانید بازگشت زوج‌های جوان به خانه‌های پدری را اضافه کنید؛ امری که به علت این‌که نتوانسته‌اند از پس هزینه‌ها بر آیند، اتفاق افتاده است. طلاق‌‌های زیاد شده، به قول ویدا ساعی، روانشناس و روان‌درمانگر،‌ از اتفاقات تلخ و بزرگی است که می‌تواند بنیان‌های فکری و وضعیت روحی افراد را به شدت تحت تأثیر خودش قرار دهد. به این موضوع، بحث ترک تحصیل‌های ناشی از مشکلات اقتصادی و کودکان کار و ... را هم باید اضافه کرد؛ که به راحتی از کنار آن‌ها نمی‌توان گذشت.

از تورم تا مهاجران

در روزهای اخیر، خبرهای متأثرکننده‌ای از اجاره مشترک منازل مسکونی توسط چند خانواده به چشم می‌خورد؛ که به دلیل رشد اجاره‌بها و کاهش قدرت اقتصادی خانوارها بوده. موج حرکت مستأجرها از شمال به مرکز شهر و از مرکز به جنوب و از جنوب و مرکز شهر به شهرک‌های اطراف نیز، عملا باعث شده تا مدیریت اجتماعی و فرهنگی محلات، با مشکل روبه‌رو شود. شیوع خرید اقساطی که در برخی موارد به اقلامی چون نان و برنج و ... هم رسیده، عملا انسجام اجتماعی و امید به آینده را به شدت مورد حمله قرار داده است؛ که ناشی از تورم و مشکلات اقتصادی است. گسترش جرائمی چون زورگیری و سرقت به عنف و ... را هم به این موارد باید افزود.

افسردگی‌های تورمی

اما مهمترین آسیب اجتماعی ناشی از تورم‌های شدید و بی‌‌ثباتی اقتصادی را، می‌توان در شیوع افسردگی و رخوت و ... مشاهده کرد. افسردگی به نوعی، یعنی رشد قدرت عدم کنترل بر خود و رفتار خود. به تعبیری، می‌توان رشد افسردگی عمومی در جامعه را، ناشی از نااطمینانی به آینده نیز قلمداد کرد؛ چرا که چیز ثابتی وجود ندارد که با تکیه بر آن، بتوان برنامه‌ریزی کرد. در نتیجه در حوزه روان‌شناختی با مواردی چون پرخاشگری منفعل و افسردگی و ... و در حوزه‌های معنوی‌تر، با مواردی چون شیوع روش‌های خاص‌تری از تفسیر جهان در قالب رویکردهایی چون عرفان‌های نوظهور و نجوم و ... روبه‌رو خواهیم بود.