سرمای بی‌رمق در روزهای آغاز فصل زمستان، به اوج خود رسیده و خیابان‌ها را در تاریکی دم غروب خلوت‌تر از همیشه کرده است، اینجا بیمارستان شریعتی است، یکی از بیمارستان‌های تهران که بسیاری از شهرهای دیگر برای مداوا به اینجا می‌آیند و بعضا ماه‌ها در تهران درگیر درمان می‌شوند.

آن‌هم رهسپار شهری می‌شوند که نه آشنایی دارند و نه هزینه‌ها اجازه می‌دهد بتوانند سرپناهی شایسته برای خودشان بیابند.

بسیاری از همراهان بیماران شهرستانی، زیر بار هزینه‌های درمان که هر روز بیشتر سنگینی می‌کند، راهی جز این ندارند که برای سپری کردن روزها و شب‌ها، ماندن کنار خیابان را انتخاب کنند.

بیمارستان شریعتی

به گزارش خبرنگار ایلنا، در اطراف بیمارستان شریعتی از این گروه کم نیستند. راننده تاکسی یک همراه بیمار را در میان انبوه ماشین‌های پارک شده کنار خیابان‌ نشانم می‌دهد: «مثلا ایشان همراه بیماری است که از گرگان به اینجا آمده».

در پراید باز است و پارچه پهن شده روی آن نشان می‌دهد این خودرو سرپناهی موقتی است. مرد روی جدول کنار خیابان نشسته، داخل ماشین پیک نیک روشن کرده و قابلمه کوچک آب جوش را رویش گذاشته است. وقتی می‌فهمد می‌خواهم از همراهان بیمار گزارشی تهیه کنم، مشتاقانه لب می‌گشاید تا هرچه در این مدت دیده است را روایت کند: «اینجا وضع همراهان بیمار خیلی بد است. جایی نیست که بشود مثل بیمارستان امام خمینی داخلش ماند. همین ماشین‌ها را می‌بینی؟ اینها خیلی‌هایشان همراه بیمارند».

جای پارک نیست و ماشین‌های خاک گرفته پشت سر هم پارک شده‌اند. از نور موبایل می‌شود فهمید داخل بعضی‌هایشان کسی نشسته است: «این پیاده رو جلوی بیمارستان را می‌بینی؟ تا همین یکی دوماه پیش کلی از همراه‌های بیمار اینجا چادر زده بودنن. یک عده از معتادها آمدند و کنار این همراه‌های بیمار چادر زدند و شروع کردند به مواد کشیدن. حالا نمی‌دانم چه طور فیلمش پخش شده بود که یک عده جلوی بیمارستان چادر زده‌اند و مواد می‌کشند. یک سری از مردم اعتراض کردند و یک ون آمد و همه را از اینجا بیرون کرد. بیچاره همراهان بیمار در آتش کار آن‌ها سوختند». هرچند نمی‌داند آن‌ها که سرپناهی نداشتند بعد از آن، دیگر کجا رفتند.

می‌گوید داخل فک همسرش غده بوده و چون نتوانستند در شهر خودشان او را درمان کنند، برای درمان آمده‌اند اینجا. سه ماه است داخل پرایدش می‌خوابد و چون همسرش باید غذای آبکی بخورد، خودش روی گاز پیک‌نیکی آبگوشت درست می‌کند.

مرد همراه بیمار که دل پری از آنچه در این سه ماه دیده دارد، ادامه می‌دهد: «خودم اینجا دیدم یک خانم و آقا که همراه بیمار بودند، زیر باران نشسته و نایلون مشکی روی سرشان کشیده بودند. بازهم خدا پدر بعضی از خیرها را بیامرزد که به اینجا می‌آیند و به بعضی از بیماران کمک می‌کنند». گلایه می‌کند که بیمارستان شریعتی به اندازه کافی فضا دارد که ساختمانی برای اقامت همراهان بیماران در آنجا ساخته شود، چون حتی اگر آنقدر هم کسی پول داشته باشد که در هتل بماند، نمی‌تواند چندان از بیمارستان دور شود و باید برای پیگیری احتیاجات و داروهای بیمارش هر روز به بیمارستان رفت و آمد کند.

همراه بیمار دیگری، پیرمردی است که برای درمان مشکل پلاکت خون همسرش ۴۰ روز را یا در کنار خیابان مانده یا روی صندلی‌های داخل بیمارستان به صورت نشسته خوابیده است. می‌گوید: «چهل روز است راحت دراز نکشیده‌ام که بخوابم.» امکانات در شهرستانشان برای درمان بیماری همسرش کافی نبوده و حالا مدتهاست کار کشاورزی‌اش را رها کرده و به تهران آمده است.

می‌گوید: آدرس یک همراه‌سرا در خیابان دکتر قریب را به او دادند که به غیر از هزینه رفت و آمدش، متوجه شده پولی است و باید شبی ۵۰ هزار تومان بدهد که بتواند آنجا بماند. اشاره‌ی او به همراه سرای «جواد الائمه»، یکی از همراه‌سراهای بیمارستان امام خمینی است که پولی شدن و تعطیلی آن خبرساز شد. پیرمرد ادامه می‌دهد: «من همین الان که مسافرخانه نمی‌روم و از دکه به جای غذا، خوراکی می‌خرم، خرجم بالاست. باید اینجا باشم که خانمم اگر چیزی لازم داشت، تهیه کنم. نمی‌توانم اینهمه راه تا آنجا بروم و بعد در جمعیت کرونا بگیرم و یک وقت به خانمم منتقل کنم».

بیمارستان امام خمینی

در این میان بیمارستان امام خمینی هرچند این مشکلات را ندارد، اما به دلیل ازدحام همراه‌سراها، گروهی به خیابان‌ها و ماشین‌ها پناه می‌برند. مردی می‌گوید: «من سه ماه اینجا داخل ماشین بودم. همراه سرا هست، ولی چه طور می‌توانم داخل یک اتاق با جمعیت زیاد بخوابم و بعد به ملاقات پسرم بروم؟».

ماشین را برای ۱۰ روز کرایه کرده‌ایم

چند قدم آنطرف‌تر یک پیکان قدیمی پارک شده که داخل آن هم یک پیک‌نیکی روشن است. دو برادر که برای درمان سرطان بدخیم فرزند یکی‌شان به اینجا آمده‌اند. می‌گویند: «یک همراه‌سرا برای ما پیدا کردند، اما به اینجا دور بود. کلی پول کرایه مسیر می‌شد. روزی ۷۰ تومان هم باید پول شام می‌دادیم. اما همین جا روی پیک‌نیکی تخم مرغ درست می‌کنیم و می‌خوریم، خرجمان کمتر می‌شود. این پیکان را برای 10 روز کرایه کرده بودیم که ۲۰۰ هزار تومان باید بابت آن بدهیم».