سعیده علیپور

در روزهایی که به بهانه روز جهانی «مبارزه با خشونت علیه زنان»، حرف و حدیث از این مقوله بسیار است،آمارها از ایران می‌گوید که وضعیت خشونت علیه زنان بدتر از گذشته شده است. هر چند این موضوع زیر سایه سنگین شیوع کرونا تنها در چهار دیواری ایران رخ نمی‌دهد، اما فقر روزافزون و نبود سیاست‌های حمایتی برای اشتغال و زنان در کشور، موضوعی است که می‌تواند سرعت این تهدید را در کشور، بیش از پیش کند.

دو سال از شروع ویروس کرونا می‌گذرد و جامعه همچنان درگیر‌ودار آسیب‌های جدی اقتصادی، اجتماعی و خانوادگی است؛ هر چند تغییر سبک زندگی و حضور اجباری در منزل، از پیامدهای کرونا و بکب از موجبات افزایش آمار خشونت خانگی شده است، اما آنچه در این میان کمتر مورد توجه بوده، مشکلات اقتصادی خانواده‌ها و به تبع آن ناتوانی اقتصادی زنانی است که احتمالا در سایه کم درآمدتر شدن همسرانشان، شرایط ناگوارتری را نسبت به قبل تحمل می‌کنند.

مطابق آمار منتشر شده از سوی مرکز آمار ایران، طی چهار سال اخیر همواره بالغ بر ۹۴ درصد معاینات مربوط به مدعیان «همسر آزاری جسمی» پزشکی قانونی معطوف به زنان بوده و از سوی دیگر در رابطه با مدعیان همسرآزاری روانی نیز این آمار در همین بازه زمانی یعنی طی چهار سال اخیر، بین ۵۵ تا ۹۰ درصد برای زنان در نوسان بوده و حتی در مقاطعی نظیر سال گذشته به ۹۴ درصد نیز رسیده است. هر چند افزایش این آمارها دلایل مختلفی دارد، اما سویه‌ای از این دلایل که عدم حضور زنان در بازار اشتغال و ناکامی در کسب درآمد باز‌می‌گردد موضوع این گزارش است.

وضعیت شغلی زنان در ایران

شاید این گلایه را از مادران یا مادربزرگان‌مان شنیده باشیم که گرفتاری زنان را در وابستگی مالی به شوهرانشان توصیف می‌کردند. سودایی که شاید عاملی شد تا نسل زنان امروز ایران، به طمع ورود به بازار کار، بیشتر به ادامه تحصیل و ورود به دانشگاه رغبت داشته باشند و راه سخت ورود به بازار کار در ایران را هموار‌تر کنند.

این در حالی است که با توجه به شرایط اقتصادی کشور بیکاری هر روز پررنگ‌تر و در این میان زنان نسبت به مردان موقعیتی به مراتب بدتر دارند و به‌رغم افزایش چشمگیر ورود زنان به دوره‌های تحصیلات عالی، نقش زنان در اقتصاد کشور بسیار پایین است. به طوری که سهم آن‌ها در کل اشتغال ایران کمتر از ۲۰ درصد برآورد می‌شود. گفته می‌شود شیوع کرونا نیز وضعیت اشتغال زنان در جامعه را به مراتب بدتر کرده و آمارها نشان می‌دهد که درصد افت تعداد زنان شاغل در ایران از پاییز ۱۳۹۸ تا پاییز ۱۳۹۹، یعنی در طول یک سال اول همه‌گیری کووید-۱۹، تقریباً ۱۴ برابر مردان بوده است. در این مدت تقریباً از هر شش زن شاغل، یکی شغلش را از دست داده است. در مقابل تنها از هر ۷۸ مرد شاغل، یک نفرشان دیگر کار نمی‌کند.

طبق برآوردهای مرکز آمار ایران، پاییز پارسال چهار میلیون و ۴۶۸ هزار زن در ایران شاغل بوده‌اند. این رقم تا پاییز امسال با ۷۷۷ هزار نفر کاهش به سه میلیون و ۶۹۱ هزار نفر رسیده است.

در مقایسه، شمار مردان شاغل در همین مدت ۲۵۶ هزار نفر کم شده و از ۱۹ میلیون و ۹۷۸ هزار نفر به ۱۹ میلیون و ۷۲۲ هزار نفر رسیده است.

به عبارت دیگر، نه تنها شمار زنانی که در طول همه‌گیری شغلشان را از دست داده‌اند، سه برابر مردان بوده، بلکه با توجه به تعداد کمتر زنان شاغل، احتمال بیکار شدن آن‌ها بسیار بیشتر از مردان بوده است.

خشونت اقتصادی چیست؟

طبق تعریف صاحبنظران، خشونت اقتصادی یکی از قدرتمندترین شیوه‌های نگه داشتن فرد قربانی در یک رابطه خشونت‌آمیز است. همچنین خشونت اقتصادی یکی از روش‌های رایج در به‌دست آوردن قدرت و اعمال کنترل در یک رابطه است. در واقع می‌توان گفت که نوعی از سوءاستفاده مالی از شریک زندگی به شمار می‌رود که به کاهش ظرفیت قربانی برای حمایت از خود و وابسته شدن او به شریک دیگر منجر می‌شود. این نوع خشونت می‌تواند آشکار یا پنهان باشد. با این حال این نوع خشونت به محدود کردن شریک زندگی در دسترسی به منابع مالی یا اطلاعات درباره چگونگی کسب و خرج درآمد مالی خانواده منجر می‌شود.

طبق تعریف صاحبنظران، نیازمندی اقتصادی یکی از قدرتمندترین شیوه‌های نگه داشتن فرد قربانی در یک رابطه خشونت‌آمیز است. همچنین خشونت اقتصادی یکی از روش‌های رایج در به‌دست آوردن قدرت و اعمال کنترل در یک رابطه است

بر اساس پژوهش‌های انجام شده در اکثر نقاط دنیا استقلال اقتصادی زنان مساوی است با خشونت کم‌تر علیه آنها. به اعتقاد صاحبنطران شاید نتوان به راحتی گفت رابطه علت و معلولی بین این دو موضوع وجود دارد، اما در هر کشوری که زنان سهم بیشتری از اشتغال و استقلال اقتصادی دارند و یک هویت اقتصادی مستقل برای خودشان تعریف کرده‌اند خشونت علیه آنها کمتر است. یعنی یکی از متغیرهای اصلی تأثیرگذار در کاهش خشونت علیه زنان استقلال اقتصادی است.

خشونت علیه بدون‌درآمدها شدیدتر است

در حالی که برخی از شاخص‌های اجتماعی بر میزان و نوع خشونت علیه زنان تاثیرگذار است، اما در این میان میزان تحصیلات و پایگاه اقتصادی اجتماعی به خصوص میزان درآمد نقش مهمی در خشونت خانگی دارد. تهمینه شاوردی، عضو هیات مدیره انجمن ایرانی مطالعات زنان در خصوص آخرین آمارهای آن در ایران به ایسنا می‌گوید: «در خانواده‌هایی که از نظر وضعیت اقتصادی و اجتماعی در سطح پایینی هستند زنان و دختران بیشتر قربانی خشونت خانگی می‌شوند. به عبارتی پایین بودن سطح وضعیت اقتصادی و اجتماعی می‌تواند این خشونت علیه زنان را در این خانواده‌ها چهار برابر افزایش دهد».

فشار اقتصادی به مردان

اما واقعیت این است در ماجرای خشونت علیه زنان، بر خلاف تصورات مردان هم قربانی نابرابر هستند که شاید در مقاطعی خود بر طبل آن کوفته‌اند. در حالی که اشتغال زنان در خانواده می‌تواند نیمی از بار مالی اقتصادی را از دوش مرد برداشته و او را کمتر در معرض آسیب‌های اقتصادی و روحی قرار دهد، گرفتن این امکان از زنان مردان را هم متاثر می‌کند. نگاهی به آمار شاید موید این ادعا باشد. به گفته عضو هیات مدیره انجمن ایرانی مطالعات زنان «میزان درآمد مردان نیز با میزان خشونت آنها علیه زنان مرتبط است. هر چقدر میزان در آمد مردان پایین‌تر باشد خشونت بیشتری نسبت به همسر خود نشان می‌دهند. در واقع مردان برای حفظ تسلط خود بر خانه و موقعیت برتر خود دست به خشونت می‌زنند».

خشونتی که برخی هم عامل آن را مشکلات روانی ناشی از بار زندگی می‌دانند. در این میان نتایج برخی تحقیقات هم نشان می‌دهد که با فراهم کردن امکان اشتغال برای زنان، پدیده طلاق کاهش می‌یابد.

در کشوری که زنان سهم بیشتری از اشتغال و استقلال اقتصادی دارند و یک هویت اقتصادی مستقل برای خودشان تعریف کرده‌اند خشونت علیه آنها کمتر است

 خشونت در انتظار زنان سالمند

جامعه ایران درحالی با شیب تندتری به سمت سالمندی در حرکت است که گفته می‌شود، جمعیت زنان سالمند چهار برابر مردان خواهد شد. آماری که اگر آن را در کنار اشتغال اندک زنان و کاهش نرخ ازدواج آنها بگذاریم، شاید تصویر خوبی از آینده زنان سالمند ارائه ندهد.

در حالی که نگاهی به وضعیت فعلی زنان سالمند نشان می‌دهد این قشر با مشکلات عدیده‌ای روبرو هستند اما با توجه به حرکت الگوی سالمندی کشور به سمت زنان تنها می‌توان پیش‌بینی کرد که وضعیت از آنچه هست نیز بدتر شود. در همین باره چندی پیش محسن شتی، رئیس اداره سلامت سالمندان وزارت بهداشت، درمان و آموزش پزشکی گفت: «جمعیت سالمند کشور به سمت الگوی زنانه حرکت می‌کند و حتی برخی استان‌ها ‌اکنون دارای جمعیت سالخورده زنانه شده‌اند که درصدی از آنها به علت فوت همسر و درصد کمتری از آنها نیز به خاطر طلاق تنها زندگی می‌کنند. این افراد به واسطه تنهایی، کمتر حمایت می‌شوند و درصدی از آنها منبع درآمدی ندارند؛ بنابراین لازم است که سیستم بهداشتی و رفاهی کشور به این زنان توجه داشته باشد».

اما چرا زنان سالمند، آسیب‌پذیرترین گروه سالمندان هستند و به نسبت مردان سالمند، نیاز به توجه بیشتری دارند؟ شاید پاسخ این پرسش را بتوان در وضعیت دوران جوانی و میانسالی آنها جستجو کرد. بر اساس آنچه آمار می‌گوید؛ زنان سالمندان همسردار نسبت به زنان سالمند تنها از پوشش بیمه‌ای پایه و تکمیلی بهتری برخوردار هستند. این بدان معناست که با توجه به درصد کم اشتغال؛ زنان از نظر اقتصادی وابستگی زیادی به همسران و خانواده خود دارند و این موضوع آنها را در دوران سالمندی آسیب‌پذیرتر می‌کند.

در چنین شرایطی است که شاید بتوان پیش‌بینی کرد که رنج و آسیب‌های جسمانی در دوران سالمندی برای زنان همراه با آسیب‌های روحی متأثر از طردشدگی اجتماعی دوچندان خواهد بود. آسیب‌های روحی و عاطفی زنان سالمند در عرصه خصوصی از یک طرف و  وابستگی‌های اقتصادی به فرزندان و اطرافیان‌شان از طرف دیگر، سبب خواهد شد که ‌حتی در آینده نیز نتوان دورنمایی عاری از خشونت برای زنان سالمند تصور کرد.