ریحانه جولایی

مهاجرت همیشه آخرین راه نیست، اما می‌تواند آسان‌ترین راه پیش پای مردم سیستان و بلوچستان باشد. مردمی که خسته از سال‌ها نبرد با خشکسالی، به دنبال طبیعتی مهربان‌تر برای زندگی، حتی تا کیلومترها آن‌سوتر از زادگاهشان، داروندارشان را جمع می‌‌کنند و می‌برند. مهاجرت از سیستان در این سال‌ها چنان گسترده بوده که گاهی مسئولان غافل از ریشه‌هایش حتی با جلوگیری از خروج کامیون‌های باری مردم از مرزهای استان سعی کرده‌اند در مقابلش بایستند درحالی‌که این ایستادن‌ها هیچ نتیجه‌ای نداشته است و حالا بسیاری از روستاهای مرزی کشورمان از سکنه خالی ‌شده‌اند. 

راهی جز مهاجرت نمانده 

به گفته یکی از نمایندگان سیستان و بلوچستان، در 2دهه اخیر 25 تا 30 درصد جمعیت منطقه سیستان مهاجرت کرده‌اند اما با گذری به تالاب هامون و سر زدن به روستاهای مخروبه و خالی از سکنه می‌توان دریافت که درصد مهاجران می‌تواند بیش‌ از این باشد.

نزدیک به 18سال است که کوچ اجباری مسیر زندگی خیلی از مردم این منطقه را تغییر داده است؛ کشاورزان، دامداران و صیادان بسیاری که بدون آب زندگی دیگر برایشان معنایی نداشت. اما همه مهاجران سرنوشت یکسانی نداشتند؛ ساکنان سرزمینی که روزگاری انبار غله ایران بود یا توان مالی این را داشتند که در جایی دیگر دوباره کشاورز و دامدار و صیاد شوند یا نداشتند و کارگران زمین‌های استان‌های مجاور شدند.

 روند مهاجرت‌ها در منطقه سیستان همچنان ادامه دارد و مرکز آمار ایران اعلام کرده است که در فاصله سال‌های ١٣٨٥ تا ١٣٩٠ بیش از 9 هزار نفر از مرزنشینان شمال استان سیستان و بلوچستان به استان‌های دیگر مهاجر کرده‌اند. همچنین از آغاز دوره طولانی خشک‌سالی (1379) تاکنون بیش از ٧٠ هزار بهره‌بردار بخش کشاورزی و 3 هزار صیاد ساکن در تالاب هامون بیکار شده‌اند.

مهاجرت گسترده نه‌تنها روستاها را خالی از سکنه کرده است، بلکه به گفته مردم قیمت مسکن در شهر زابل به‌عنوان قلب این منطقه هم در این چند سال تا 50 درصد کاهش ‌یافته است و افرادی هستند که منازل مسکونی و ملک‌های تجاری خود را مدت‌هاست برای فروش گذاشته‌اند و همچنان موفق به فروش آن‌ها نشده‌اند. اطلاعاتی که از ساکنان و مهاجران این استان پهناور به دست رسیده حاکی از این است که از اواخر دهه70 که خشک‌سالی آغاز شد بسیاری از مردم تن به مهاجرت دادند. به گفته آن‌ها یک مهاجرت گسترده هم در زمان خشک‌سالی دهه50 رخ‌داده بود. در آن سال بسیاری از مردم سیستان و بلوچستان به استان گلستان مهاجرت کردند و خیلی‌هایشان به‌سختی توانستند آنجا کار و زندگی فراهم کنند. در این دوره از خشک‌سالی هم خیلی از ساکنان سیستان و بلوچستان از سرزمینشان مهاجرت کردند و هنوز هم در حال رفتن هستند. آن‌ها که توان مالی داشتند در شهرهای دیگر زمین و خانه خریدند اما بسیاری از کشاورزان و دامداران با خشک شدن زمین‌ها و مرگ دام‌هایشان، برای کارگری به شهرهای اطراف رفتند. آن‌هایی هم که در روستاها مانده‌اند یا توان رفتن ندارند یا امید دارند خشک‌سالی تمام شود و آب و آبادانی به روستاهایشان برگردد.

تأثیر خشک‌سالی فراتر از زلزله است

هرمزگان، سیستان و بلوچستان و کرمان در صدر ۲۱ استان ایران هستند که بارندگی منفی دارند. چند وقت پیش نماینده زابل عمق خشک‌سالی سیستان و بلوچستان را فراتر از یک زلزله خوانده و هلال‌احمر کمپین نذر آب در سیستان به راه انداخته است.

طبق آخرین ارزیابی از وضعیت منابع آبی ایران، هرمزگان با منفی ۷۵درصد، کم‌بارش‌ترین استان در سال آبی جاری است. پس‌ازآن، سیستان و بلوچستان با ۷۵درصد، کرمان با ۶۹درصد، فارس با ۶۶درصد و بوشهر با ۶۱درصد، کم بارش‌ترین مناطق ایران معرفی‌شده‌اند.

نماینده زابل و عضو فراکسیون مناطق کمتر توسعه‌یافته مجلس هشدار داده است که مرزهای شرقی ایران به سمت استان‌های قم و سمنان در حال انتقال است و دلیل آن مهاجرت‌های گسترده و قابل‌توجه مردم است

آمارها ناامیدکننده‌اند؛ میزان متوسط بارندگی ایران طی ۵۰ سال گذشته از ۲۵۰ میلی‌متر به ۲۰۵ میلی‌متر کاهش‌یافته، به‌موازات این، متوسط دمای هوا در ۱۵ سال گذشته ۱/۱درجه بالاتر رفته است. در ۵۰ سال گذشته، میزان آب‌های تجدیدپذیر ایران از ۱۳۲ میلیارد مترمکعب به ۱۱۶ میلیارد مترمکعب کاهش‌یافته و در پنج سال گذشته، میزان آب تجدیدپذیر به زیر ۱۰۰ میلیارد مترمکعب رسیده؛ رقمی که زنگ خطر وضعیت نامساعد آبی است.

از ۶۰۹ دشت ایران، حدود ۳۸۱ دشت در مرحله ممنوعه و قرمز هستند و دیگر قابلیت برداشت آب ندارند. آذربایجان غربی با بیش از ۳۰ هزار حلقه، تهران با ۲۰ هزار حلقه و اصفهان با بیش از ۱۶ هزار حلقه، در صدر استان‌هایی قرار دارند که چاه غیرمجاز دارند.

در استان سیستان و بلوچستان وضع حادتر است. در دشت سیستان گودال‌هایی طبیعی به عمق متوسط ۱۲ متر وجود دارند که با عملیات اندک ساختمانی، به‌صورت مخازن آب‌های سیلابی درآمده‌اند. این گودال‌ها که «چاه‌نیمه» نام دارند، منبع آب آشامیدنی مردم منطقه به شمار می‌روند.

اتابک جعفری، مدیرعامل آب منطقه‌ای سیستان و بلوچستان، می‌گوید از مجموع ۳۲۰میلیون مترمکعب آب باقی‌مانده در چاه نیمه‌ها در شمال استان، ۲۵۰میلیون مترمکعب آن آب مرده و غیرقابل استفاده است: «در سال آبی ۹۷، رودخانه هیرمند تنها ۳۲میلیون مترمکعب آورد داشته که در مقایسه با پارسال ۹۳ درصد کمتر است.»

اگر قبلاً تأمین آب کشاورزی در سیستان و بلوچستان مشکل بود، اینک تأمین آب آشامیدنی مردم شهرستان‌های زابل، هیرمند، زهک، هامون، نیمروز و زاهدان نیز دشوار شده است. عمده‌ترین دلیل این وضع، خشک شدن رودخانه هیرمند از ۱۸ سال قبل است. در سال ۱۳۵۱ پیمانی بین دولت‌های وقت ایران و افغانستان امضا شد که سهمیه‌ای معادل ۸۲۰ میلیون مترمکعب آب از ذخیره‌گاه سد «کجکی» برای ایران در نظر می‌گرفت. اما کارشناسان می‌گویند که حدود ۳۵۰میلیون مترمکعب از این آب به خاطر گرمای شدید تبخیر می‌شود. پس از قطع آب رودخانه هیرمند، تالاب هامون هم از سال ۷۸ دچار خشک‌سالی شد و بیکاری هم مزید بر علت شد تا با مهاجرت گسترده مردم به شهرهای دیگر مواجه شویم.

روستاها هر روز خالی‌تر می‌شوند

حالا عضو مجمع نمایندگان استان سیستان و بلوچستان با بیان اینکه درصد زیادی از مردم سیستان کوچ کرده‌اند و پیوسته در حال کوچ هستند، از خالی شدن 100 درصدی برخی روستاها خبر می‌دهد.

حبیب‌الله دهمرده در این مورد هشدار داده بود که مرزهای شرقی ایران به سمت استان‌های قم و سمنان در حال انتقال است و دلیل آن مهاجرت‌های گسترده و قابل‌توجه مردم است. به گفته او اگر نتوانیم سیستان را نگه‌داریم و مردم سیستان کوچ کنند عملاً دیگر جمعیتی در آن منطقه وجود نخواهد داشت و مرز ما با افغانستان و پاکستان به قم و سمنان و... می‌رسد. او همچنین به این نکته اشاره کرد که مرز خالی از سکنه هیچ معنایی ندارد و برای نگه‌داشتن مردم در مناطق مرزی باید تلاش کنیم. او در ادامه بیان می‌کند: تخلیه جمعیت سیستان و بلوچستان آثار امنیتی دارد: «کجای دنیا با نیروی انتظامی یا نیروهای مسلح توانسته‌اند مرزهای خود را حفظ کنند؟ مرزهای یک کشور توسط مردم مناطق مرزی حفظ می‌شود. وقتی جمعیت تخلیه می‌شود و از لحاظ جغرافیایی به کویر می‌رسیم عملاً مرز به قم و سمنان می‌رسد و این ‌یک فاجعه خواهد بود.»

به گزارش ایلنا، نماینده زابل و عضو فراکسیون مناطق کمتر توسعه‌یافته، از سیل مهاجرت جوانان سیستانی به اطراف تهران و یزد هم خبر داد و گفت: درصدی از حاشیه‌نشینی تهران و جاهای دیگر به مردم سیستان مربوط می‌شود؛ چراکه درآمدی ندارند. 

دهمرده، همچنین عنوان کرد که منطقه سیستان برای کشاورزی و دام‌پروری همواره به رود هیرمند وابسته بوده و تغییرات ناشی از ایجاد سد و بند روی هیرمند، باعث کوچ بسیاری از مردم شده است: «هیرمند در طول سال سه ماه آب دارد. دریاچه هامون هم خشک است. با این وضعیت کشاورزی برای مردم وجود ندارد. صنعتی هم برایشان پیش‌بینی‌نشده و آن مرزی هم که از طریق آن تردد و دادوستد می‌کردند بسته‌شده است.» او اضافه کرد که با این وضع، زندگی مردم تأمین نمی‌شود و منبع درآمد اکثرشان عضویت در کمیته امداد و دریافت یارانه است.

دهمرده که پیش‌تر از این استاندار سیستان و بلوچستان بوده، از کوچ 100 درصدی در برخی روستاهای سیستان و استمرار مهاجرت در مناطق دیگر خبر داد و پرسید چرا در سیستان کارخانه یا زیرساخت‌های اقتصادی وجود ندارد: «ظرفیت بالایی در استان سیستان و بلوچستان وجود دارد... باید منطقه را به راه‌آهن سراسری متصل کنیم. باید به فرودگاه‌‌های منطقه توجه کرد که وضعشان روزبه‌روز بدتر می‌شود.»

هرمزگان، سیستان و بلوچستان و کرمان در صدر ۲۱ استان ایران هستند که بارندگی منفی دارند. نماینده زابل عمق خشک‌سالی سیستان و بلوچستان را فراتر از یک زلزله خوانده است

دیگر دل‌خوشی نمانده 

در آخر اینکه مشکل ساکنان سیستان و بلوچستان زیاد است و کسی از بین مسئولان انگار گوش شنوایی برای شنیدن دردهای آن‌ها ندارد. از خشک‌سالی تا طوفان‌های شن، از بیکاری تا نبود امنیت، از کمبود امکانات پزشکی تا دسترسی سخت به مدرسه و خدمات آموزشی همه این موارد آن‌ها را به‌سوی مهاجرت و ترک کردن سرزمینشان می‌کشاند و دل و روح مردم را به‌مرور می‌کشد. علاوه بر این، جای خالی فضاهای شهری مثل پارک، سینما، اماکن تفریحی و جاهایی که مردم کمی از وقت خود را در آن‌ها بگذرانند به‌شدت احساس می‌شود. باوجوداین مسائل مردم نیز انگار دیگر به محیط پیرامون خود احساس تعلقی ندارند. این منطقه باوجود قدمتی طولانی هرروز ازلحاظ بصری و شرایط زیست با وضعیتی بدتر روبه‌رو می‌شود و ساکنانش دیگر دل‌خوشی‌ای برای ماندن ندارند.