اظهارات عراقچی در مسکو؛ نشانهای آشکار از چرخش پرهزینهتر تهران بهسوی روسیه
خط زدن بر آژانس و اروپا از کرملین!
نهال فرخی
پرونده هستهای ایران بار دیگر به نقطهای رسیده که نه میتوان آن را صرفاً یک اختلاف فنی با آژانس بینالمللی انرژی اتمی دانست و نه میتوان تبعات سیاسی و امنیتی آن را محدود به وین و شورای حکام تصور کرد. مجموعهای از اظهارات تند مقامهای ایرانی، هشدارهای کمسابقه مدیرکل آژانس و همزمانی این تحولات با سفر عباس عراقچی به مسکو، تصویری پیچیده و نگرانکننده از وضعیت کنونی دیپلماسی ایران ترسیم کرده است؛ وضعیتی که در آن، تقابل با آژانس شدت گرفته و در مقابل، وزن روسیه در معادلات تهران بیش از پیش افزایش یافته و این همزمانی تصادفی نیست.
درست در روزهایی که تهران به طور رسمی از «تجدیدنظر در نحوه همکاری با آژانس» سخن میگوید و توافق قاهره را فاقد کارآیی میداند، وزیر امور خارجه ایران در مسکو از «مواضع مشترک»، «حمایت متقابل» و ضرورت «مشورت درباره آینده تحولات حمله آمریکا و اسرائیل به ایران» سخن میگوید. این دو خط موازی، اگرچه در ظاهر جدا از هم به نظر میرسند، اما درواقع بخشی از یک راهبرد واحدند؛ راهبردی که تبعات آن، فراتر از یک دوره تنش دیپلماتیک
خواهد بود.
از توافق قاهره تا توقف همکاری
و تغییر لحن تهران در برابر آژانس
اظهارات اخیر عباس عراقچی را میتوان نقطه عطفی در ادبیات رسمی ایران درباره آژانس دانست. او صریح و بیپرده گفته است: «اقدام سه کشور اروپایی در شورای امنیت برای بازگرداندن تحریمها، ضربهای جدی به دیپلماسی ایران بود و روند حلوفصل مسائل را پیچیدهتر کرد.»
عراقچی در ادامه، بهطور مستقیم به پیامدهای حمله به تأسیسات هستهای ایران اشاره کرده و گفته است: «بعد از این عملیات، ناچار شدیم همکاری خود را با آژانس متوقف کنیم تا چارچوب جدیدی برای بازرسیها طراحی شود.»
این سخنان، تنها یک اعتراض سیاسی نیست؛ اعلام رسمی پایان یک دوره از همکاری با آژانس است. توافق قاهره که پیشتر بهعنوان نشانهای از حسن نیت تهران و تلاشی برای مدیریت اختلافات معرفی میشد، حالا از نگاه وزیر امور خارجه «دیگر کارآیی لازم را ندارد». عراقچی تأکید کرده که این توافق، قربانی اقدام اروپا و آمریکا در شورای امنیت و عملاً بیاثر شده است.
در همین مسیر، محمد اسلامی نیز با لحنی حتی تندتر وارد میدان شده و گفته آژانس «حق بازرسی از تأسیسات آسیبدیده را بدون دستورالعمل مشخص ندارد» و باید در قبال عملکرد خود پاسخگو باشد.
این موضعگیریها نشان میدهد که تهران نهتنها از روند فعلی همکاری ناراضی است، بلکه اساساً مشروعیت برخی مطالبات آژانس را زیر سؤال میبرد.
همزمانی تقابل شدید با آژانس و نزدیکی پررنگ به روسیه، تصویری از دیپلماسی ایران ارائه میدهد که در آن، موازنهگری جای خود را به انتخابهای پرریسک داده است. تقابل کامل با آژانس میتواند ایران را در معرض فشارهای تازه قرار دهد و اعتماد بیش از حد به روسیه نیز خطر تکرار تجربههای پرهزینه گذشته را به همراه دارد
هشدار از وین و حکایت
شمشیر داموکلس از نگاه گروسی
در برابر این مواضع، رافائل گروسی تلاش کرده تصویری هشدارآمیز، اما همچنان دیپلماتیک ارائه دهد.
مدیرکل آژانس بینالمللی انرژی اتمی گفته: «بدون یک توافق پایدار و عملی با ایران، همیشه این تهدید مانند شمشیر داموکلس بالای سر باقی خواهد ماند و هر لحظه ممکن است دوباره مشکل ایجاد شود.»
گروسی با اشاره به وضعیت ذخایر اورانیوم ایران تأکید کرده که حتی اگر زیرساختهای فیزیکی آسیب دیده باشند، مواد هستهای همچنان وجود دارند. او بهصراحت گفته «حدود ۴۰۰ کیلوگرم اورانیوم با غنای ۶۰ درصد همچنان در اختیار ایران است.»
این سخنان، پیامی دوگانه دارد؛ از یکسو هشدار به جامعه بینالمللی درباره تداوم ریسک پرونده ایران و از سوی دیگر، یادآوری این نکته به تهران که صرف آسیب دیدن تأسیسات، مسئله را حل نمیکند. گروسی در عین حال از ادامه تماسهای محرمانه با ایران سخن گفته و تأکید کرده که بازگرداندن همکاری کامل «ضروری و اجتنابناپذیر» است؛ عبارتی که نشان میدهد آژانس نیز از تشدید تقابل نگران است.
خطرات تقابل کامل و هزینههای سیاسی و امنیتی یک مسیر پرتنش
تقابل شدید با آژانس، اگرچه در کوتاهمدت میتواند پیام قدرت و نارضایتی تهران را منتقل کند، اما در بلندمدت هزینههایی دارد که نمیتوان نادیده گرفت. آژانس، تنها یک نهاد فنی نیست؛ گزارشهای آن مبنای تصمیمگیری شورای حکام، شورای امنیت و حتی مواضع کشورهای منطقه قرار میگیرد. هرچه فاصله ایران با آژانس بیشتر شود، روایتهای رقیب درباره برنامه هستهای ایران مجال بیشتری برای غالب شدن پیدا میکنند.
هشدار گروسی درباره «هر لحظه ممکن است مشکل ایجاد شود» دقیقاً به همین نقطه اشاره دارد. در شرایطی که اعتماد بهشدت آسیب دیده، کوچکترین اختلاف فنی میتواند به بحرانی سیاسی تبدیل شود. این همان چرخهای است که ایران پیشتر نیز هزینه آن را پرداخته است؛ چرخهای که از قطع همکاری آغاز میشود و به اجماعسازی علیه تهران ختم میشود.
گره زدن بخش بزرگی از دیپلماسی ایران به روسیه، موضوع تازهای نیست، ولی شدت و انحصار این مسیر، بیش از هر زمان دیگری محل نقد است. روسیه در سالهای گذشته بارها نشان داده که در بزنگاههای حساس، منافع خود را بر هر نوع شراکت سیاسی ترجیح میدهد؛ از رفتارهایش در شورای امنیت گرفته تا نوع تعاملش در مذاکرات هستهای
مسکو؛ شریک یا تکیهگاه انحصاری؟
در چنین فضایی، سفر عراقچی به مسکو اهمیت ویژهای پیدا میکند. او در دیدار با سرگئی لاوروف گفته: «ما همواره از هم حمایت کردهایم و روابط ما هر روز نزدیکتر و پیوستهتر میشود.»
او همچنین از موضع روسیه در محکومیت حمله آمریکا و اسرائیل به ایران استقبال و تأکید کرده: «لازم است که در خصوص آینده این تحولات با هم مشورت کنیم.»
این جملات، نشاندهنده تلاش تهران برای همتراز کردن مواضع خود با کرملین است؛ بهویژه در شرایطی که کانالهای ارتباطی با غرب تضعیف شدهاند. دیدار عراقچی با نمایندگان دومای روسیه و همچنین «دانشمندان و تحلیلگران روسی» نیز در همین چارچوب قابل تحلیل است.
با این حال، ابهام درباره ماهیت این دیدارها پرسشبرانگیز است. آیا این دانشمندان صرفاً تحلیلگران سیاسی بودهاند یا متخصصان حوزههای راهبردی، از جمله انرژی هستهای؟ دستگاه دیپلماسی توضیح شفافی در اینباره ارائه نکرده و همین ابهام، دست رسانههای خارجی را برای گمانهزنی باز گذاشته است.
سیاست خارجی ایران
گروگان جنگی در اروپا
از سوی دیگر باید توجه داشت که نزدیکی پررنگ ایران به روسیه در مقطعی که مسکو درگیر یک جنگ تمامعیار با اوکراین، یعنی یک کشور اروپایی است، ناگزیر پیامدهایی فراتر از مناسبات دوجانبه تهران- مسکو دارد.
اروپا این همزمانی را صرفاً یک انتخاب تاکتیکی از سوی ایران نمیبیند، بلکه آن را نشانهای از صفبندی سیاسی تهران در یکی از مناقشهبرانگیزترین شکافهای ژئوپلیتیکی سالهای اخیر تلقی میکند.
حضور عراقچی در مسکو و اعلام صریح این موضع که «سه کشور اروپایی دیگر هیچ ظرفیتی برای مذاکره ندارند»، آن هم در کنار سرگئی لاوروف، از نگاه پایتختهای اروپایی بهمعنای بسته شدن آخرین روزنههای دیپلماسی با ایران تعبیر خواهد شد.
این پیام، حتی اگر از منظر تهران واکنشی به رفتار اروپا در فعالسازی مکانیسم ماشه باشد، در عمل اروپا را به این جمعبندی میرساند که ایران نهتنها در حال فاصله گرفتن از کانالهای مذاکرهای است، بلکه آگاهانه در حال نزدیکتر شدن به بلوکی است که مستقیماً با امنیت اروپا در تقابل قرار دارد.
تقابل شدید با آژانس، اگرچه در کوتاهمدت میتواند پیام قدرت و نارضایتی تهران را منتقل کند، اما در بلندمدت هزینههایی دارد که نمیتوان نادیده گرفت. آژانس، تنها یک نهاد فنی نیست؛ و هرچه فاصله ایران با این نهاد بیشتر شود، روایتهای رقیب درباره برنامه هستهای ایران مجال بیشتری برای غالب شدن پیدا میکنند
اظهارات عراقچی مبنی بر این که تروئیکای اروپایی «با فعالسازی غیرقانونی اسنپبک، آخرین ابزار مذاکراتی خود را از دست دادهاند» و این که «هیچ موضوع و دلیلی برای گفتوگو با طرف اروپایی وجود ندارد»، عملاً مهر تأییدی بر این برداشت است که تهران دیگر اروپا را نه میانجی، بلکه بخشی از جبهه فشار میداند.
این در حالی است که اروپا، برخلاف آمریکا، همواره یکی از معدود بازیگرانی بود که تلاش میکرد میان فشار و دیپلماسی تعادلی نسبی ایجاد کند. قطع این کانال، آن هم همزمان با برجسته شدن نقش روسیه در دیپلماسی ایران، خطر همراستاسازی ناخواسته پرونده هستهای ایران با جنگ اوکراین را به همراه دارد؛ وضعیتی که میتواند ایران را از یک بازیگر مسالهدار اما قابل مذاکره، به بخشی از یک چالش امنیتی گستردهتر برای اروپا تبدیل کند.
در چنین فضایی، بیاعتمادی غرب و بهویژه اروپا نسبت به نیتهای ایران تشدید خواهد شد؛ بیاعتمادیای که صرفاً به پرونده هستهای محدود نمیماند و میتواند به حوزههای سیاسی، امنیتی و حتی اقتصادی سرایت کند.
وقتی ایران همزمان توافق قاهره را ملغی میداند، همکاری با آژانس را به بازنگری اساسی مشروط میکند و کانال گفتوگو با سه کشور اروپایی را عملاً میبندد، تصویر غالب در غرب، تصویری از کشوری خواهد بود که در حال ترک زمین دیپلماسی و حرکت به سمت یک صفبندی سخت ژئوپلیتیکی است. این مسیر، هرچند ممکن است در کوتاهمدت برای تهران حامل پیام مقاومت و استقلال باشد، اما در بلندمدت میتواند هزینههایی به همراه داشته باشد که خروج از آن، بهمراتب دشوارتر از ورود به آن خواهد بود.
اعتماد بیش از حد و تجربهای تکرارشونده
اما در این میان گره زدن بخش بزرگی از دیپلماسی ایران به روسیه، موضوع تازهای نیست، ولی شدت و انحصار این مسیر، بیش از هر زمان دیگری محل نقد است. روسیه در سالهای گذشته بارها نشان داده که در بزنگاههای حساس، منافع خود را بر هر نوع شراکت سیاسی ترجیح میدهد؛ از رفتارهایش در شورای امنیت گرفته تا نوع تعاملش در مذاکرات هستهای.
با این حال، سفیر ایران در مسکو، کاظم جلالی، اخیراً گفته «معاهده جامع ایران و روسیه میتواند منافع هر دو ملت را تضمین کند» و این خوشبینی دیپلماتیک، با نگاه منتقدان همخوان نیست. منتقدان میپرسند تضمین منافع، در عمل چگونه و در چه شرایطی؟ آیا در صورت معامله بزرگتر مسکو با غرب، ایران همچنان در اولویت خواهد ماند؟ تجربههای گذشته، پاسخ روشنی به این پرسشها دادهاند.
آن چه در تقابل با آژانس و نزدیکی به روسیه دیده میشود، حاصل تنگ شدن دایره گزینههاست و ایران در موقعیتی قرار گرفته که باید با محاسبات پیچیده شرکای غیرغربی کنار بیاید و مساله اصلی این است که آیا این مسیر میتواند به توافقی پایدار و متوازن منجر شود یا صرفاً تعلیق و بیاعتمادی را عمیقتر میکند
صفبندیهای تازه و انزوای تدریجی
از سوی دیگر در این بین رسانههای غربی، سفر عراقچی به مسکو را نشانهای از تعمیق شکاف ایران با غرب دانستهاند. چنان که رویترز نوشت این سفر در زمانی انجام میشود که روابط ایران و غرب در پایینترین سطح خود قرار دارد.
بلومبرگ نیز تأکید کرده که حضور عراقچی، با توجه به سابقه او در مذاکرات هستهای، میتواند نشانهای از هماهنگیهای پشتپرده با روسیه درباره آینده این پرونده باشد.
در مقابل، رسانههای روسی بر «اشتراک منافع در مقابله با فشارهای غرب» تأکید کردهاند. اما حتی در این روایتها نیز، روسیه بیشتر بهعنوان بازیگری عملگرا دیده میشود تا متحدی راهبردی.
دیپلماسی در تنگنای انتخاب
آن چه امروز در تقابل با آژانس و نزدیکی به روسیه دیده میشود، بیش از آن که نتیجه یک انتخاب ایدهآل باشد، حاصل تنگ شدن دایره گزینههاست. ایران در موقعیتی قرار گرفته که همزمان باید با فشارهای فزاینده غرب، هشدارهای آژانس و محاسبات پیچیده شرکای غیرغربی کنار بیاید.
مساله اصلی این است که آیا این مسیر میتواند به توافقی پایدار و متوازن منجر شود یا صرفاً تعلیق و بیاعتمادی را عمیقتر میکند. هشدار گروسی درباره «شمشیر داموکلس» و تأکید عراقچی بر بازنگری اساسی در همکاریها، دو سوی یک واقعیتاند؛ واقعیتی که نشان میدهد پرونده هستهای ایران بار دیگر به نقطه تصمیم نزدیک شده است.
تصمیمی که هزینهاش
فراتر از امروز است
همزمانی تقابل شدید با آژانس و نزدیکی پررنگ به روسیه، تصویری از دیپلماسی ایران ارائه میدهد که در آن، موازنهگری جای خود را به انتخابهای پرریسک داده است. تقابل کامل با آژانس میتواند ایران را در معرض فشارهای تازه قرار دهد و اعتماد بیش از حد به روسیه نیز خطر تکرار تجربههای پرهزینه گذشته را به همراه دارد.
آنچه امروز بیش از هر چیز به چشم میآید، فقدان یک مسیر میانی روشن است؛ مسیری که هم مانع انزوای بیشتر شود و هم اجازه ندهد منافع ملی ایران در سایه شراکتهای نامتوازن تعریف شود.
پاسخ نهایی به این معادله، نه در مسکو و نه در وین، بلکه در تصمیمهایی نهفته است که تهران در ماههای پیشرو خواهد گرفت؛ تصمیمهایی که اثرشان بسیار فراتر از یک پرونده فنی یا یک سفر دیپلماتیک خواهد بود.
دیدگاه تان را بنویسید