میرا قربانی‌فر 

نشست آتی شورای حکام آژانس بین‌المللی انرژی اتمی، که از بیست‌وهشتم تا سی‌ام آبان‌ماه در وین برگزار می‌شود، شاید یکی از حساس‌ترین دوره‌های سال‌های اخیر برای پرونده هسته‌ای ایران باشد.

این بار، موضوع ایران دیگر ذیل قطعنامه ۲۲۳۱ شورای امنیت سازمان ملل بررسی نمی‌شود، بلکه صرفاً در چارچوب «توافق جامع پادمان» مطرح خواهد شد. تغییری که در ظاهر فنی است، اما در عمل می‌تواند مسیر تصمیم‌های سیاسی آتی را تعیین کند. 

در چنین شرایطی، دو دیدار هم‌زمان در دو سوی دیپلماسی جهانی، فضای تازه‌ای به پرونده ایران داده است: یکی دیدار نمایندگان دائم ایران، چین و روسیه با رافائل گروسی، مدیرکل آژانس، و دیگری نشست وزرای خارجه تروئیکای اروپایی در حاشیه اجلاس گروه هفت.

دو نشستی که شاید از دو مسیر متضاد، به‌سوی یک نقطه مشترک می‌روند؛ آینده نامعلوم پرونده ایران در شورای حکام.

نشست در وین؛ هم‌زمانی دو مسیر متضاد

روز سه‌شنبه، «میخائیل اولیانوف»، نماینده روسیه در سازمان‌های بین‌المللی در وین، در پیامی در شبکه اجتماعی ایکس اعلام کرد که نمایندگان دائم ایران، چین و روسیه با «رافائل گروسی» دیدار کرده‌اند تا درباره جلسه آتی شورای حکام تبادل‌نظر کنند. 

اولیانوف بعد از این دیدار نوشت: «روسیه، چین و ایران بازیگران اصلی در برنامه هسته‌ای ایران هستند. آن‌ها تا حد زیادی در مورد چگونگی پیشرفت اوضاع تصمیم می‌گیرند. سه کشور اروپایی (بریتانیا، آلمان و فرانسه) نیز حق دارند دیدگاه خود را بیان کنند، اما توانایی آن‌ها برای ایفای نقش مثبت بسیار مورد تردید است.»

در ظاهر، این جمله به معنای اتحاد سه‌جانبه‌ای است که قرار است مقابل غرب بایستد. اما واقعیت پیچیده‌تر از یک جبهه‌بندی ساده است. این نشست زمانی برگزار شد که تنها چند ساعت پیش از آن، وزرای خارجه آلمان، فرانسه و انگلیس در حاشیه نشست گروه هفت، در مورد برنامه هسته‌ای ایران رایزنی کرده بودند.

وزارت خارجه آلمان در پیامی رسمی اعلام کرد که «یوهان واده‌فول» در گفت‌وگو با همتایان فرانسوی و انگلیسی خود گفته «پس از فعال‌سازی اسنپ‌بک، همچنان بر عهده ایران است که شفافیت واقعی درمورد برنامه هسته‌ای خود را تضمین کند.»

در نتیجه، در یک روز، دو محور متقارن، اما متضاد در برابر یکدیگر قرار گرفتند. محور شرق، متشکل از ایران، چین و روسیه که خود را «بازیگران اصلی» معرفی کردند، و محور غرب، با تروئیکای اروپایی که همچنان از موضع مطالبه‌گرانه به ایران می‌نگرد.

گروسی و بازیگران شرقی

رافائل گروسی، مدیرکل آژانس، طی ماه‌های اخیر لحن دوگانه‌ای در قبال ایران داشته است. او از یک‌سو در مصاحبه با فایننشال تایمز گفت: «ایران باید همکاری با بازرسان را به‌طور جدی بهبود بخشد تا از افزایش تنش‌ها جلوگیری شود» و از سوی دیگر، بارها تصریح کرده است که «هیچ نشانه‌ای از انحراف در برنامه هسته‌ای ایران وجود ندارد»؛ همین دوگانگی، موقعیت گروسی را در میانه فشار غرب و لابی شرقی قرار داده است. چنان که در گفت‌وگو با فایننشال تایمز، تأکید کرده بود «به مهم‌ترین تأسیسات ایران، یعنی فردو، نطنز و اصفهان، دسترسی داده نشده است» و «سرنوشت ۴۰۸ کیلوگرم اورانیوم غنی‌شده نزدیک به سطح تسلیحاتی هنوز نامشخص است»؛ با این حال گروسی افزوده که «هنوز نیازی به ارجاع ایران به شورای امنیت نیست، اما همکاری باید به‌طور جدی بهبود یابد».

این اظهارات اما دو معنا دارد؛ نخست این که آژانس به‌دنبال حفظ نقش خود به‌عنوان نهاد فنی است و تمایلی ندارد در آستانه تنش جدیدی با ایران قرار گیرد؛ دوم این که، مدیرکل آژانس در عمل به غرب پیام می‌دهد که هنوز «فرصتی برای تعامل» باقی است.

در چنین فضایی، دیدار هم‌زمان با ایران، روسیه و چین، پیامی دیپلماتیک به هر دو سو بود؛ و آن این که آژانس مایل است مسیر گفت‌وگو را باز نگه دارد.

اروپایی‌ها و مساله تهدید به  ارجاع

اما آن سوی ماجرا، اروپایی‌ها که از زمان فعال‌سازی اسنپ‌بک، عملاً از چارچوب رسمی برجام خارج شده‌اند، همچنان می‌کوشند نقش خود را در پرونده حفظ کنند.

«یوهان واده‌فول»، وزیر خارجه آلمان، در نشست سه‌جانبه با همتایان خود گفت: «پس از فعال‌سازی اسنپ‌بک، همچنان بر عهده ایران است که شفافیت واقعی در مورد برنامه هسته‌ای خود را تضمین کند.» جمله‌ای که در ظاهر دیپلماتیک است، اما معنای سیاسی مشخصی دارد؛ اروپا هنوز خود را در جایگاه مطالبه‌گر می‌بیند.

هم‌زمان، برخی تحلیلگران غربی مانند «لورنس نورمن»، خبرنگار وال‌استریت ژورنال، خبر داده‌اند که سه کشور اروپایی ممکن است تا پایان نوامبر پرونده ایران را به شورای امنیت ارجاع دهند، آن هم در صورتی که آژانس از همکاری تهران رضایت نداشته باشد.

دیدار سه‌جانبه با گروسی نشان داد تهران هنوز می‌تواند در معادلات آژانس نقش ایفا کند، اما هم‌زمان آشکار کرد که وزن روسیه و چین در تصمیمات ایران بیش از گذشته شده و این افزایش وابستگی، اگر با درک واقع‌بینانه همراه نباشد، می‌تواند به همان اندازه خطرناک باشد که فشارهای غربی

«مارک فیتزپاتریک»، معاون پیشین وزارت خارجه آمریکا در حوزه عدم اشاعه، نیز گفته بود: «تروئیکای اروپایی هنوز اهرم فشار دارد و آن، تهدید به ارسال قطعنامه عدم پایبندی ایران به شورای امنیت است.»

این تهدید گرچه فعلاً در سطح رسانه‌ای باقی مانده، اما نشان‌دهنده استراتژی اروپا برای حفظ نقش سیاسی خود است؛ آن هم در حالی که از نظر فنی، دیگر جزئی از روند برجام نیست. در واقع، اروپایی‌ها می‌خواهند مانع از آن شوند که پرونده ایران تماماً در اختیار محور شرقی (روسیه و چین) قرار گیرد.

تضاد منافع با روسیه؛ شراکت یا استفاده ابزاری؟

از سوی دیگر اما ایران در ماه‌های اخیر بیش از هر زمان دیگری به روسیه نزدیک شده؛ از همکاری‌های نظامی گرفته تا هم‌سویی در مواضع سیاسی. اما پرسش مهمی که در محافل دیپلماتیک و حتی بخشی از بدنه کارشناسی ایران مطرح می‌شود، این است که آیا این سطح از وابستگی، واقعاً به نفع تهران است؟

روسیه، همان‌طور که در اظهارات «میخائیل اولیانوف» پیداست، می‌خواهد خود را «بازیگر تعیین‌کننده» در آینده پرونده ایران بداند. او آشکارا نوشت: «سه کشور اروپایی حق دارند دیدگاه خود را بیان کنند، اما توانایی ایفای نقش مثبت ندارند.»

این گزاره، در واقع بازتاب نوعی نگرش مسکو است: کاهش نفوذ اروپا و افزایش نقش محور شرق در مدیریت پرونده تهران. اما تجربه نشان داده که مسکو در بسیاری از بزنگاه‌ها از پرونده ایران به‌عنوان ابزار چانه‌زنی در برابر غرب استفاده کرده است.

در سال‌های گذشته، هر زمان که روسیه به توافقی با غرب نزدیک شده، موضعش در قبال ایران نرم‌تر شده است؛ از پروژه‌های نیروگاه بوشهر تا همکاری‌های تسلیحاتی، همواره ردپایی از منطق معامله‌گرانه دیده می‌شود. حتی در نشست‌های گذشته شورای حکام، روسیه اغلب از صدور قطعنامه علیه ایران حمایت نکرده، اما هیچ‌گاه هم برای وتوی سیاسی جدی در برابر اجماع غربی وارد میدان نشده است.

در همین چارچوب، باید اظهارات اخیر «سرگئی لاوروف» را نیز دید که در گفت‌وگو با «عباس عراقچی»، معاون سیاسی وزارت خارجه ایران، درباره «تحولات خاورمیانه و وضعیت در شورای حکام» بحث کرده است.روس‌ها به‌خوبی می‌دانند که می‌توانند از موقعیت ایران در وین به‌عنوان ابزار فشار در مذاکرات خود با غرب، به‌ویژه درباره اوکراین، بهره ببرند. به همین دلیل، تردیدها درباره میزان «شراکت واقعی» روسیه با ایران بی‌راه نیست.

چین و سیاست ثبات در خاورمیانه

در سوی دیگر، چین نیز اگرچه در نشست وین کنار ایران و روسیه نشسته، اما انگیزه‌اش از جنس دیگری است. پکن نه به دنبال تقابل ایدئولوژیک با غرب است و نه خواهان تنش در خاورمیانه؛ آنچه برای چین اهمیت دارد، ثبات منطقه و استمرار جریان انرژی است و از همین رو، مواضع چین معمولاً محتاطانه‌تر و اقتصادی‌تر از روسیه است.

چین در سال‌های اخیر تلاش کرده میانجی‌گر بحران‌های منطقه‌ای باشد؛ از توافق تهران و ریاض گرفته تا گفت‌وگوهای چندجانبه در خلیج فارس. برای پکن اکنون نیز ایران یک بازیگر مهم است، اما نه به‌عنوان متحد استراتژیک، بلکه به‌عنوان بخشی از معادله ثبات منطقه‌ای. 

در پرونده هسته‌ای نیز چین بیش از هر چیز، خواهان جلوگیری از تشدید تنش و بازگشت تحریم‌های فراگیر است؛ تحریم‌هایی که مستقیماً بر تجارتش 

اثر می‌گذارد.

در واقع، برخلاف روسیه که از پرونده ایران استفاده ابزاری می‌کند، چین در پی کنترل وضعیت است تا تجارت خود در غرب آسیا را در معرض خطر قرار ندهد. اساسا نیز این تفاوت بنیادین میان دو شریک شرقی ایران، باید در محاسبات تهران مورد توجه قرار گیرد.

تجربه سوریه، قفقاز و حتی اوکراین نشان داده که کرملین هر جا منافعش ایجاب کند، ملاحظات ایران را نادیده می‌گیرد و از سوی دیگر، اتکا به چین نیز بدون تضمین سیاسی معنا ندارد؛ پکن سیاستی عمل‌گرایانه دارد و تنها زمانی وارد حمایت جدی از ایران می‌شود که ثبات بازارهای انرژی در خطر باشد

ایران  ایستاده در آستانه شورای حکام

اما ایران در این میان، خود را در وضعیتی می‌بیند که نه می‌تواند به‌طور کامل به شرق تکیه کند و نه امیدی به احیای نقش اروپا دارد.

«اسماعیل بقایی»، سخنگوی وزارت خارجه، در نشست مطبوعاتی اخیر خود گفت: «شخص مدیرکل تصریح کرده که برنامه هسته‌ای ایران صلح‌آمیز است و دلیلی برای انحراف وجود ندارد. ما فقط مطالبه کرده‌ایم که از اظهارات سیاسی پرهیز شود.»

او همچنین تأکید کرد: «طرفی که باید سرزنش شود، طرف اروپایی است که با سوءاستفاده از سازوکار حل اختلاف، تحریم‌ها را برگرداند و کل فرآیند همکاری با آژانس را تخریب کرد.»

با وجود این مواضع، تهران می‌داند که گزارش گروسی در نشست آتی شورای حکام، می‌تواند بر روند آینده تأثیر جدی بگذارد. اگر گروسی در گزارش خود لحن مثبتی به کار ببرد، احتمال کاهش فشارها وجود دارد؛ اما اگر گزارش شامل تردیدها و انتقادها باشد، اروپایی‌ها از آن به‌عنوان مستند ارجاع استفاده خواهند کرد.

راه دشوار تهران در میانه دو محور قدرت

در فضای کنونی، تهران باید در میانه دو محور قدرت حرکت کند: محوری که از شرق می‌آید و محوری از غرب. هر دو می‌خواهند بر روند پرونده ایران اثرگذار باشند، اما هیچ‌کدام حاضر نیستند هزینه کامل حمایت یا دشمنی را بپردازند. وابستگی بیش از اندازه به روسیه می‌تواند ایران را در موقعیتی قرار دهد که تصمیماتش تابع منافع مسکو شود. تجربه سوریه، قفقاز و حتی اوکراین نشان داده که کرملین هر جا منافعش ایجاب کند، ملاحظات ایران را نادیده می‌گیرد و از سوی دیگر، اتکا به چین نیز بدون تضمین سیاسی معنا ندارد؛ پکن سیاستی عمل‌گرایانه دارد و تنها زمانی وارد حمایت جدی از ایران می‌شود که ثبات بازارهای انرژی در خطر باشد.

در مقابل، غرب با رویکردی دوگانه در حال اعمال فشار است. اروپایی‌ها با وجود خروج از برجام، همچنان می‌خواهند نقش تنظیم‌گر داشته باشند، اما بدون آن‌که راهی برای بازگشت به میز مذاکره فراهم کرده باشند. در چنین فضایی، دیپلماسی ایران اگر بخواهد از چرخه فشار و وابستگی خارج شود، باید سیاستی مستقل‌تر اتخاذ کند؛ سیاستی که نه بر وعده‌های مسکو بنا شود و نه بر تهدیدهای بروکسل.

لحظه تصمیم سخت برای تهران

نشست آتی شورای حکام شاید صحنه‌ای برای صدور قطعنامه یا اعمال فشار تازه نباشد، اما قطعاً آزمونی برای سیاست خارجی ایران است. دیدار سه‌جانبه با گروسی نشان داد تهران هنوز می‌تواند در معادلات آژانس نقش ایفا کند، اما هم‌زمان آشکار کرد که وزن روسیه و چین در تصمیمات ایران بیش از گذشته شده و این افزایش وابستگی، اگر با درک واقع‌بینانه همراه نباشد، می‌تواند به همان اندازه خطرناک باشد که فشارهای غربی.

ایران اکنون در نقطه‌ای ایستاده که باید میان «ائتلاف‌سازی» و «استقلال تصمیم» یکی را انتخاب کند.

 اتکا به حمایت شرقی می‌تواند سپری موقت باشد، اما تضمینی برای آینده نیست. همان‌طور که یک دیپلمات سابق ایرانی به‌درستی گفته «روسیه هیچ‌گاه در دفاع از ایران هزینه نداده، فقط از ایران برای کاهش هزینه‌های خود استفاده کرده است.»

در نهایت، وین اکنون بار دیگر به صحنه‌ای برای آزمون سیاست تهران بدل شده و در روزهایی که گروسی و نمایندگان جهان درباره آینده برنامه هسته‌ای ایران گفت‌وگو می‌کنند، پرسش اصلی در تهران باقی است که آیا ایران می‌خواهد بازیگر مستقل این پرونده باشد یا همچنان در میانه دو محور قدرت، نقش مهره‌ای را بازی کند که دیگران جابه‌جایش می‌کنند؟