پایان قطعنامه ۲۲۳۱ در سایه بازگشت محدودیتهای شورای امنیت و اختلافات حقوقی با اروپا
رهایی روی کاغذ؛ تنگنای تحریم در میدان

میرا قربانیفر
شنبه، ۲۶ مهر ۱۴۰۴. تهران صبحی متفاوت را تجربه کرد. وزارت خارجه جمهوری اسلامی ایران در بیانیهای رسمی اعلام کرد که «دوره زمانی 10 ساله تعیینشده طبق قطعنامه ۲۲۳۱ شورای امنیت سازمان ملل متحد به پایان رسیده و از این تاریخ، همه مفاد آن خاتمهیافته تلقی میشوند».این جمله، ساده به نظر میرسد، اما معنایش سنگین است: تهران اعلام کرده که دیگر خود را پایبند به قطعنامهای نمیداند که از سال ۲۰۱۵ چارچوب اصلی روابط هستهای ایران و جهان بود.
در ظاهر، این روز همان وعدهای است که برجام برایش برنامهریزی کرده بود. روزی که ایران، پس از 10 سال محدودیت در غنیسازی، تحقیق و توسعه و فروش تسلیحات، از قید این بندها رها میشود. اما واقعیت سیاسی و حقوقی پشت این بیانیه، بهمراتب پیچیدهتر از آن است که در چند جمله خلاصه شود.
از برجام تا امروز؛
مسیر 10 سالة امید و ابهام
تابستان ۱۳۹۴، پس از سالها مذاکرات فرسایشی، ایران و شش قدرت جهانی به توافقی تاریخی رسیدند: برجام. توافقی که قرار بود هم نگرانیهای غرب درباره برنامه هستهای ایران را برطرف کند و هم تحریمهای سازمان ملل و غرب را از دوش اقتصاد ایران بردارد.
قطعنامه ۲۲۳۱ شورای امنیت، در تیر همان سال، بهعنوان پشتوانه حقوقی برجام تصویب شد. این قطعنامه مقرر میکرد که پس از گذشت 10 سال، یعنی در ۱۸ اکتبر ۲۰۲۵، تمامی محدودیتهای هستهای و نظارتی بر ایران خاتمه یابد و پرونده ایران از دستور کار شورای امنیت خارج شود، مگر آنکه شورا تصمیم تازهای بگیرد.
برجام اما از همان ابتدا روی آبراهی لغزنده حرکت میکرد. با خروج دولت دونالد ترامپ از توافق در سال ۲۰۱۸ و بازگشت تحریمهای یکجانبه آمریکا، ستونهای این توافق لرزید. در نهایت، توافقی که قرار بود 10 سال «صلح هستهای» را تضمین کند، به میدان جدیدی از مناقشه و تفسیرهای متضاد تبدیل شد.
روز پایان یا آغاز مناقشهای تازه؟
اکنون که 10 سال از تصویب برجام میگذرد، ایران میگوید همهچیز تمام شده است. وزارت خارجه در بیانیه خود تأکید کرده «موضوع هستهای ایران که تحت عنوان منع اشاعه در دستور کار شورای امنیت قرار داشته است باید از فهرست موضوعات مورد بررسی شورا خارج شود.»
اما طرف مقابل، یعنی کشورهای اروپایی و آمریکا، روایت دیگری دارند. از نظر آنها، برجام عملاً پیش از رسیدن به «روز پایان» فروپاشیده بود. سه کشور اروپایی عضو برجام، بریتانیا، فرانسه و آلمان مکانیسم موسوم به «ماشه» را فعال کردند؛ سازوکاری که در صورت نقض تعهدات از سوی ایران، تحریمهای پیشین شورای امنیت را دوباره برقرار میکند.
دو روایت از یک پایان
در تهران اما مقامات وزارت خارجه اصرار دارند که اروپا و آمریکا هیچگونه مبنای حقوقی برای فعالسازی ماشه ندارند. حمید قنبری، معاون دیپلماسی اقتصادی وزارت خارجه، گفته است: «اقدامی که سه کشور اروپایی انجام دادند شبیه همان کاری است که آمریکا در زمان ترامپ انجام داد. آن زمان هم جامعه بینالمللی این اقدام را غیرقانونی دانست، حالا هم تفاوتی ندارد.»
اما در پایتختهای اروپایی نگاه متفاوتی حاکم است. آنها میگویند ایران با گسترش غنیسازی، محدود کردن دسترسی بازرسان آژانس و افزایش ذخایر اورانیوم غنیشده، برجام را نقض کرده است و بنابراین حق فعالسازی ماشه محفوظ است.
در میانه این مناقشه، اظهارات عباس عراقچی، وزیر خارجه ایران، نیز بازتاب گستردهای یافت. او در شبکه اجتماعی «ایکس» نوشت که ایران از این پس تنها به تعهدات خود در چارچوب پیمان منع گسترش سلاحهای هستهای پایبند است و همکاری با آژانس بینالمللی انرژی اتمی صرفاً در چارچوب توافق پادمان انجام خواهد شد.
عراقچی تأکید کرد: «با پایان قطعنامه ۲۲۳۱، پرونده ایران از دستور کار شورای امنیت خارج میشود و تمامی محدودیتهای سازمان ملل لغو شده است.»
این سخنان از دید تحلیلگران غربی، به معنای فاصلهگیری ایران از چارچوب نظارتی برجام و از نگاه تهران، نوعی بازتعریف وضعیت حقوقی کشور است: ایران میخواهد مانند هر عضو دیگر NPT تلقی شود و دیگر به عنوان «پرونده ویژه» زیر ذرهبین شورا باقی نماند.
اختلافی فراتر از حقوق بینالملل
در ظاهر این اختلاف، بحثی صرفاً حقوقی است که آیا مهلت 10 ساله قطعنامه به پایان رسیده و همه مفاد منقضی شدهاند یا آنکه با فعال شدن ماشه، این مهلت متوقف شده است؟ اما در عمق ماجرا، تقابل دو برداشت سیاسی از مفهوم «تعهد» نهفته است.
ایران بر زمانبندی و متن توافق تکیه دارد، در حالی که غرب بر «رفتار» ایران و اجرای واقعی تعهدات. در حقوق بینالملل، قطعنامههای شورای امنیت الزامآورند و لغو آنها تنها با تصمیم همان شورا ممکن است. از همین رو، اگرچه برجام در بند «روز پایان» از انقضای خودکار سخن میگوید، اما فعال شدن مکانیزم ماشه پیش از آن، عملاً مانع از اجرای خودکار این بند میشود.
اکنون که 10 سال از تصویب برجام میگذرد، ایران میگوید همهچیز تمام شده و وزارت خارجه در بیانیه خود تأکید کرد«موضوع هستهای ایران که تحت عنوان منع اشاعه در دستور کار شورای امنیت قرار داشته است باید از فهرست موضوعات مورد بررسی شورا خارج شود» اما طرف مقابل، یعنی کشورهای اروپایی و آمریکا، روایت دیگری دارند
تهران اما میگوید که این تفسیر، تحریف آشکار روح برجام است. از نگاه ایران، اروپا و آمریکا با سوءاستفاده از مفاد برجام در پی حفظ تحریمها هستند، در حالی که خودشان به تعهداتشان پایبند نماندهاند.
واقعیت سختِ تحریمها
در مقابل و همزمان با بیانیه تهران، شورای اتحادیه اروپا اعلام کرد که تمام تحریمهای مرتبط با برنامه هستهای ایران را مجدداً برقرار کرده است. محدودیت فروش نفت و گاز، انسداد داراییهای بانک مرکزی، ممنوعیت صادرات فناوریهای حساس و حتی محدودیت سفر مقامات ایرانی، همگی دوباره فعال شدهاند.
اتحادیه اروپا در بیانیهای تصریح کرده بود که با توجه به «عدم پایبندی ایران به تعهدات هستهای خود»، دیگر دلیلی برای حفظ تعلیق تحریمها وجود ندارد. در سطحی گستردهتر نیز، ایالات متحده تحریمهای ثانویه خود را علیه شرکتها و کشورهایی که با ایران همکاری میکنند گسترش داده است. در چنین شرایطی، پرسش این است که آیا پافشاری بر اختلاف حقوقی در حالی که واقعیت اقتصادی چیز دیگری میگوید، فایدهای دارد؟
دیپلماسی در تنگنای واقعیت
درون وزارت خارجه ایران، تلاش آشکاری برای نمایش یک پیروزی حقوقی دیده میشود. بیانیه روز شنبه با عباراتی حسابشده تنظیم شده تا هم جنبه نمادین «پایان محدودیتها» را برجسته کند و هم همچنان «تعهد به دیپلماسی» را یادآور شود.
اما منتقدان میگویند این نوع بیانیهها، بیش از آنکه در سیاست جهانی اثرگذار باشند، مصرف داخلی دارند و در عین حال، برخی کارشناسان معتقدند همین موضعگیری میتواند در آینده برای ایران یک برگ چانهزنی باشد. به بیان دیگر، بیانیه اخیر نه یک انکار دیپلماسی، بلکه مقدمهای برای بازتعریف آن است. اما این بازتعریف اگر بدون پشتوانهی اقتصادی و سیاسی باشد، در نهایت میتواند به انزوای بیشتر تهران منجر شود.
دیپلماسی میان آرمان و واقعیت
از نگاه درونسیستمی در ایران، اعلام پایان قطعنامه ۲۲۳۱ یک پیروزی نمادین است. مقامات میخواهند نشان دهند که «دوران فشار و تحریم» به پایان رسیده است. اما در سطح بینالملل، تبعات این موضع بسیار سنگینتر است. وقتی ایران میگوید تنها به تعهدات NPT پایبند است، در واقع خود را از زیر چتر توافقی بیرون میکشد که تا همین اواخر، مبنای کاهش تحریمها بود. این یعنی گام نهادن در فضایی مبهم که میتواند هم فرصت باشد، هم خطر!
وزارت خارجه در چنین فضایی باید میان دو مسیر یکی را برگزیند؛ یا با تکیه بر «پایان حقوقی» محدودیتها، دیپلماسی تازهای را آغاز کند تا از بنبست خارج شود، یا با تداوم لحن تقابلی، به سمت تشدید تحریمها و انزوای بیشتر برود.
قطعنامه ۲۲۳۱ شاید روی کاغذ به پایان رسیده باشد، اما آزمون سیاست خارجی ایران تازه آغاز شده است.اینکه آیا تهران میتواند از دل این پیچ حقوقی و سیاسی، مسیری تازه برای کاهش فشارها بیابد، یا در چرخه تکراری تحریم و مقاومت گرفتار میشود، به تصمیمهای امروز بستگی دارد و ایران میگوید به دیپلماسی پایبند است
پافشاری ایران بر این که «مفاد قطعنامه خاتمه یافتهاند»، از یک منظر قابل درک است: تهران میخواهد نشان دهد که نظام بینالملل نمیتواند تا ابد پروندهای علیه آن باز نگه دارد. اما مشکل آنجاست که در نظم جهانی کنونی، مشروعیت حقوقی بدون پذیرش سیاسی معنا ندارد.
اروپا و آمریکا در عمل تصمیم گرفتهاند تحریمها را بازگردانند و حتی کشورهای غیرعضو اتحادیه اروپا نیز با آن همراه شدهاند. بنابراین، اعلام «پایان محدودیتها» تنها در صورتی معنا خواهد داشت که تهران بتواند در عرصه عمل نیز تغییری ایجاد کند؛ مثلاً با آغاز مذاکرات جدید، یا ارائه طرحی برای احیای بخشی از همکاریهای فنی با آژانس.
راههای ممکن پیشرو
در چنین وضعیتی، گزینههای دولت و دستگاه دیپلماسی ایران محدود اما تعیینکنندهاند. نخستین گام، شفافسازی است. ایران باید برای افکار عمومی جهانی روشن کند که اعلام پایان قطعنامه ۲۲۳۱ به معنای خروج از NPT یا ترک همکاری با آژانس نیست. این توضیح میتواند مانع از شکلگیری سوءبرداشتهایی شود که در گذشته زمینهساز اجماع جهانی علیه ایران بوده است.
گام دوم بازنگری در راهبرد اقتصادی و منطقهای است. اکنون که تحریمها بازگشتهاند، ایران باید مسیرهای تازهای برای تعامل اقتصادی پیدا کند؛ از گسترش روابط با کشورهای همسایه تا جذب سرمایه از بلوکهای شرقی و منطقهای.
گام سوم نیز حفظ کانالهای دیپلماسی با اروپا و آمریکا است. تأکید بر دیپلماسی در بیانیه وزارت خارجه اگر صرفاً جنبه تزئینی نداشته باشد، میتواند نقطه شروعی برای گفتوگوهای جدید باشد. شاید نه درباره خود برجام، بلکه درباره ترتیبات امنیتی و منطقهای جدید و در نهایت، دولت باید میان «افزایش ظرفیت هستهای» و «حفظ ثبات اقتصادی» تعادل برقرار کند. تجربه نشان داده هر گامی که ایران در مسیر توسعه فنی بدون همراهی سیاسی برداشته، بلافاصله با موج تازهای از تحریم و فشار روبهرو شده و بدون حسابگری دقیق، هر موفقیت فنی میتواند هزینهای سیاسی داشته باشد.
دیپلماسی در بزنگاه تصمیم
10 سال پیش، امضای برجام با جشن و امید همراه بود. بسیاری تصور میکردند پرونده هستهای ایران برای همیشه بسته شده و اقتصاد کشور به مسیر عادی بازخواهد گشت.
امروز، همان پرونده دوباره بر میز شورای امنیت است، با همان واژهها و همان اختلافها- فقط بازیگرانش کمی تغییر کردهاند. ایران میگوید دوران محدودیت تمام شده است. غرب میگوید محدودیتها بازگشتهاند. در این میان، آنچه پابرجا مانده، اقتصادِ تحریمزده، شبکه بانکی منزوی و روابط تجاری شکننده است.
در چنین بزنگاهی، سیاست خارجی ایران بیش از هر زمان دیگری نیازمند تصمیمی روشن است. اگر هدف، خروج از بنبست است، باید زبان دیپلماسی بر زبان شعار غلبه کند. ایران میتواند از موضع «پایان 10ساله» بهعنوان فرصت استفاده کند تا نظم جدیدی در تعامل خود با جهان تعریف کند؛ نظمی که در آن هم حق غنیسازی محفوظ بماند، هم روابط اقتصادی از محاصره خارج شود. اما اگر این فرصت با لجاجت سیاسی تلف شود، تجربه نشان داده که تنها نتیجهاش، تشدید فشار، کاهش صادرات نفت، فرار سرمایه و انزوای بیشتر دیپلماتیک خواهد بود. وزارت خارجه ایران امروز در موقعیتی قرار دارد که هر واژهاش پیامد دارد. اعلام «پایان محدودیتها» اگر با عقلانیت، شفافیت و استراتژی اقتصادی همراه نشود، میتواند به معنای ورود به مرحلهای تازه از تقابل باشد، نه آزادی.
پایان یک قطعنامه، آغاز یک آزمون
قطعنامه ۲۲۳۱ شاید روی کاغذ به پایان رسیده باشد، اما آزمون سیاست خارجی ایران تازه آغاز شده است. اینکه آیا تهران میتواند از دل این پیچ حقوقی و سیاسی، مسیری تازه برای کاهش فشارها بیابد، یا در چرخهی تکراری تحریم و مقاومت گرفتار میشود، به تصمیمهای امروز بستگی دارد و ایران میگوید به دیپلماسی پایبند است. اگر این جمله تنها یک عبارت تشریفاتی نباشد، میتواند معنای نجاتبخشی داشته باشد. اما اگر تنها به عنوان شعار برای مصرف داخلی باقی بماند، آنگاه «روز پایان» قطعنامه ۲۲۳۱ نه روز رهایی، که روز ورود به بنبستی تازه خواهد بود.
10 سال پیش، جهان برای لحظهای به صلح با ایران امیدوار شد. 10 سال بعد، همان پرونده با چهرهای تازه بازگشته است. اکنون پرسش ساده اما سرنوشتسازی پیش روی سیاست خارجی ایران است که میخواهد در تاریخ به عنوان کشوری ثبت شود که از پیچ تاریخی عبور کرد، یا به عنوان کشوری که در تکرار بیپایان مناقشهها گرفتار ماند؟
دیدگاه تان را بنویسید