کیا مقدم

خاورمیانه دیگر آن خاورمیانه پیش از هفتم اکتبر ۲۰۲۳ نیست، بلکه توازن قوای منطقه‌ای را به شکلی بی‌سابقه دگرگون ساخت. اکنون، در میانه آتش‌بسی شکننده در غزه و در آستانه ورود به فصلی جدید از روابط بین‌الملل، ایران در شرایطی خطیر قرار گرفته است که بسیاری از تحلیلگران معتقدند نیازمند بازنگری عمیق در سیاست خارجی و اتخاذ مواضعی جدید و هوشمندانه است. پیام‌های متناقض از پایتخت‌های جهانی، از مسکو تا واشنگتن، و تحولات میدانی، چشم‌اندازی مبهم اما پر از فرصت و تهدید را پیش روی تهران قرار داده است.

 نظم نوین در حال شکل‌گیری

واقعه هفتم اکتبر روند عادی‌سازی روابط کشورهای عربی با اسرائیل در چارچوب توافقات ابراهیم را متوقف ساخت. اقدامات اسرائیل در منطقه، بدبینی عمیقی را در کشورهای عربی نسبت به آن ایجاد کرده و مسئله فلسطین، که پیش از این در حال فراموشی بود، بار دیگر به کانون توجهات بین‌المللی بازگشته است. رأی بیش از ۱۴۰ کشور عضو سازمان ملل به تشکیل کشور مستقل فلسطینی، نشان از جدی‌تر شدن این مسئله و تقویت تلاش‌ها برای تحقق آن دارد.

در این میان، محور مقاومت نیز آسیب‌های جدی متحمل شده و مشخص نیست که آیا ایران بتواند اهرم‌های قدرت خود را مانند گذشته بازسازی کند یا خیر؟ شاید مهم‌ترین پیامد این جنگ، شکسته‌شدن تابوی نبرد مستقیم نظامی میان ایران و اسرائیل و همچنین ایران و آمریکا بود؛ جنگی ۱۲ روزه که یک درگیری چند دهه‌ای در سایه را به رویارویی علنی تبدیل کرد. این واقعیت جدید، موازنه قدرت را به شکلی بنیادین تغییر داده و منطقه را وارد فاز شکنندگی بی‌سابقه‌ای کرده است. اکنون هراس از اسرائیل به عنوان عامل اصلی ناامنی در منطقه شناخته می‌شود و کشورهای منطقه دریافته‌اند که ایران، تا پیش از این واقعه، سعی در تقابل با توسعه‌طلبی اسرائیل داشت و اسرائیل قصد دارد با تضعیف آن تمامی موانع را برای تبدیل شدن به قدرت هژمونیک منطقه‌ای از بین ببرد. بر اساس این تصور برخی ادعا می‌کنند که اسرائیل پس از حل و فصل موضوع غزه به سراغ ایران خواهد آمد و یا درگیری جدیدی در منطقه ایجاد خواهد کرد اما در مقابل اخباری مبنی بر جست‌وجو برای رسیدن به صلحی فراگیر با حضور ایران در منطقه به گوش می‌رسد.

پوتین، ترامپ و معمای

 سیاست خارجی ایران

در این فضای پرابهام، اظهارات مقامات بین‌المللی درباره پرونده هسته‌ای ایران و چشم‌انداز توافقات، همچنان با تناقضات فراوانی همراه است. ولادیمیر پوتین، رئیس‌جمهور روسیه، در سخنان اخیر خود از عدم علاقه اسرائیلی‌ها به ادامه جنگ با ایران خبر داده و همزمان علاقه‌مندی خود را به یافتن راه‌حل‌های دیپلماتیک در قالب مذاکرات درباره موضوع هسته‌ای ایران ابراز داشته است. وی پس از دیدار با رافائل گروسی، مدیرکل آژانس بین‌المللی انرژی اتمی، به تعهد طرف ایرانی برای حل همه مسائل اشاره و تصریح کرد: «تنها از راه دیپلماسی و مذاکره می‌توان وضعیت پیرامون برنامه هسته‌ای ایران را حل کرد؛ هیچ جایگزین معقولی وجود ندارد.» پوتین همچنین از تماس نزدیک با شرکای ایرانی و تعهد آنها برای یافتن راه‌حل‌هایی که برای طرفین قابل قبول باشد سخن گفت.

در این فضای پرابهام جهانی، اظهارات متناقض مقامات بین‌المللی، از پوتین که بر دیپلماسی تاکید دارد تا ترامپ که از سازندگی در ایران سخن می‌گوید، بر پیچیدگی اوضاع می‌افزاید. تحلیلگران داخلی نیز بر لزوم تغییر رویکرد سیاست خارجی ایران و اتخاذ استراتژی بلندمدت، فارغ از انتظار برای تغییر دولت‌ها در آمریکا، سخن می‌گویند

در مقابل این رویکرد دیپلماتیک، دونالد ترامپ، رئیس‌جمهور آمریکا، در اظهاراتی پیش از سفر خود به خاورمیانه، ادعا کرد که ایران از توافق صلح غزه حمایت می‌کند. او با اشاره به تحریم‌های گسترده علیه ایران، افزود: «ما مایل هستیم ایران بتواند کشور خود را بازسازی کند، اما نمی‌تواند سلاح هسته‌ای داشته باشد.» این اظهارات ترامپ در حالی مطرح می‌شود که سید عباس عراقچی، وزیر امور خارجه ایران، پیش‌تر ادعای روزنامه کویتی مبنی بر دیدار با استیو ویتکاف را تکذیب کرده بود و هیچ نشانه‌ای برای ازسرگیری گفت‌وگوها دیده نمی‌شود. با این حال، عراقچی در اظهارات اخیر خود اذعان داشت که باب دیپلماسی بسته نیست و این خود می‌تواند پالس‌های مثبتی برای ازسرگیری گفت‌وگوها با غرب باشد. 

رافائل گروسی نیز در اظهاراتی بر لزوم «یک راه‌حل پایدار» برای مشکل هسته‌ای ایران تأکید کرد و گفت: «این راه‌حل نمی‌تواند نظامی باشد، زیرا نابودی کامل پتانسیل چنین کشورغیرممکن است.» سخنگوی سازمان ملل متحد نیز همچنان نسبت به پتانسیل دیپلماسی در مورد برجام خوش‌بین است و تأکید دارد که «باب دیپلماسی با ایران هرگز بسته نمی‌شود.» با این حال، وزیر امور خارجه روسیه، غرب را متهم می‌کند که عمداً تمام تلاش خود را به‌کارمی‌گیرد تا از این مذاکرات با ایالات متحده جلوگیری کند و مانع ازسرگیری همکاری عادی ایران با آژانس بین‌المللی انرژی اتمی شود. در چنین شرایط همچنان فضای ابهام‌آلود دیپلماسی پابرجاست و نمی‌توان با قطعیت گفت طرفین به دنبال راه‌حل‌های دمکراتیک هستند.

ندای تغییر از درون

در چنین شرایط پیچیده‌ای، صاحب‌نظران داخلی، لزوم تغییر در رویکرد سیاست خارجی ایران را بیش از پیش گوشزد می‌کنند. محمدجواد ظریف، وزیر خارجه پیشین ایران، معتقد است که جهان دیگر به صورت قطب‌های سنتی قابل تعریف نیست و ساختارهای قدرت به شدت درهم‌تنیده‌اند. او رفتار کنونی آمریکا را قلدری می‌داند تا هژمونی کلاسیک، و این افول نسبی قدرت آمریکا را ناشی از تغییرات ساختاری در نظام بین‌الملل می‌داند. ظریف تأکید می‌کند که در چنین جهانی، نباید انتظار حمایت بی‌قید و شرط از یک قطب خاص را داشت و کمک خارجی تضمین‌شده نیست. ظریف دیپلماتی است که به شرق‌ستیزی معروف است و مخالفانش او را به رفاقت با غرب متهم می‌کنند، اما به غیر از او تحلیلگران دیگری نیز از عدم اعتماد به شرق صحبت کرده‌اند و باور دارند که نباید برای یافتن راه حل در موضوعات و چالش‌های سیاست خارجی ایران تنها به روسیه و چین تکیه کرد. سخنان اخیر پوتین که به نوعی بیانگر میانجیگری برای حل مشکلات فی ما بین ایران با اسرائیل و آمریکاست و می‌تواند یک گزینه برای رسیدن به راه دیپلماتیک باشد؛ اما همه ماجرا نیست.

برخی دیگر از تحلیلگران از بی‌عملی ایران شکایت دارند و معتقدند ایران باید خود نگاه استراتژیک و دکترین مشخص برای پیشبرد اهدافش داشته باشد و تصور این باشد که نمی‌شود با دولت فعلی آمریکا به نتیجه رسید محاسبه‌ی غلطی در شرایط حال حاضر است. در همین راستا کوروش احمدی، دیپلمات بازنشسته ایرانی می‌گوید: « این تصور که باید دوره ترامپ بگذرد بسیار اشتباه است.» احمدی هشدار می‌دهد که ما نمی‌توانیم سه سال و خرده‌ای صبر کنیم که آیا یک رئیس‌جمهور میانه‌رو مانند بایدن یا اوباما روی کار بیایند یا نه. 

منطقه اکنون در وضعیت «نه جنگ، نه صلح» به سر می‌برد؛ وضعیتی که سیالیت و شکنندگی بی‌سابقه‌ای را رقم زده است. در این برزخ، ایران باید راهبرد خود را نه بر اساس انتظار برای تغییر در سیاست‌های دیگر کشورها، بلکه بر مبنای درک عمیق از تحولات منطقه‌ای و جهانی و با اتخاذ رویکردی مستقل و آینده‌نگرانه تنظیم کند

مهدی سنایی، مشاور سیاسی رئیس‌جمهور، نیز به این پرسش پرداخت که آیا ایران تا پایان دولت فعلی آمریکا صبر خواهد کرد یا رویکرد جدیدی در پیش خواهد گرفت. وی رویکرد ایران را میانه توصیف کرد که هم بر اصول خود ایستاده و هم مسیر گفت‌وگو را پیگیری کرده است. سنایی فرصت‌های جدیدی را نیز برای ایران برشمرد، از جمله شکاف بی‌سابقه در شورای امنیت سازمان ملل و لزوم بهره‌گیری ایران از ظرفیت‌های محور شرق پس از تحریم‌ها، از جمله عضویت در سازمان همکاری شانگهای، تقویت سیاست همسایگی که جملگی می‌توانند به عنوان ابزارهای دیپلماتیک ایران به شمارآیند. 

چالش‌های داخلی و موانع 

سیاست خارجی کارآمد

اما تنها چالش‌های خارجی نیستند که سیاست خارجی ایران را تحت تأثیر قرار می‌دهند. آذر منصوری، رئیس جبهه اصلاحات ایران، تندروها را اقلیت پرسروصدایی می‌داند که به مانعی اصلی برای حل مشکلات کشور تبدیل شده‌اند. تندروها همواره رویکردهای سلبی را برای مقابله با مشکلات انتخاب می‌کنند. طرح خروج از ان‌پی‌تی یا قطع ارتباط کامل و نگاه به شرق، گزینه‌هایی هستند که دست ایران را برای چانه‌زنی خالی می‌کنند و بهانه به دست غرب می‌دهند تا بر فشار حداکثری تمایل بیشتری نشان دهد و مهم‌تر از همه که اکثر فعالان سیاسی بر آن تاکید دارند، ارسال پیام عدم توانایی ایران در اتخاذ تصمیمی منسجم به جهان خارج است، در حقیقت منتقدان بر این باورند که این مسائل داخلی، توانایی کشور را برای اتخاذ یک سیاست خارجی کارآمد تضعیف می‌کند. نمونه‌ای از این اقدامات، سخنان اخیر مجتبی ذوالنوری، نماینده قم در مجلس است که با اشاره به معلق ماندن موضوع سی.اف.تی در مجلس و طرح سه‌فوریتی برای جلوگیری از اجرای آن، این اقدام را «انداختن طناب به گردن خودمان» در شرایط تحریم‌ها دانست که نشان‌دهنده موانع داخلی بر سر راه تعاملات بین‌المللی است.

 ضرورت نگاه راهبردی بلندمدت

ایران در میانه وضعیتی از صحنه جهانی قرار دارد که با توجه به جنگ اوکران و هفتم اکتبر، اسیر بی‌نظمی بین‌المللی شده است. در این شرایط، ریسک‌های امنیتی را برای تمامی بازیگران به شکل قابل‌توجهی افزایش می‌دهد. تحلیلگران بر این باورند که به جای اینکه مرتب نسبت به تحولات تغییر رویه دهیم، به دنبال نگرش استراتژیک و بلندمدت نسبت به تحولات باشیم. تغییرات روز را در درون یک استراتژی بلندمدت تحلیل و سعی کنیم درک همه‌جانبه‌ای نسبت به این موضوعات داشته باشیم. اینکه بگوییم آمریکا دنبال این است که تمام مشکلاتش را حل کند و بعد به حساب ایران برسد، مسائل ما را حل نمی‌کند. 

خاورمیانه چندین دهه است که دچار مشکلات جدی است و هر دفعه به شکلی شاهد تحولاتی بوده‌ایم که از قبل هرگز متصور نبود. ایران، به عنوان یک بازیگر کلیدی، باید با درک عمیق از این تحولات و توازن‌های شکننده، راهبردهای خود را تنظیم کند تا از پیامدهای ناخواسته درامان بماند و از فرصت‌ها برای تقویت موقعیت خود بهره گیرد. آینده منطقه، همچنان در گرو این سیالیت و مدیریت هوشمندانه بحران‌هاست. علی اکبر ولایتی نیز در واکنش به آتش‌بس غزه در شبکه اجتماعی ایکس نوشت: «آغاز آتش‌بس در غزه ممکن است پشت صحنه پایان آتش‌بس در جای دیگری باشد.» اگر چه برای ایران خوش‌آیند نیست اما همچنان باید واقعیت را بپذیریم که در یک شرایط نه جنگ و نه صلح هستیم و باید از تمام ابزارهای موجود استفاده کنیم و نگاه صرف به شرق درمان این مرض بدخیم نخواهد بود.