محمدابراهیم ترقی‌نژاد | تجمعات اعتراضی سال گذشته در ایران، هنوز آنچنان گسترش نیافته بود که رسانه‌های غربی و عربی با آب و تاب به انعکاس پرداختند و این تجمعات را برجسته کردند. پس از چند روز، نماینده آمریکا در سازمان ملل متحد خواستار تشکیل جلسه شورای امنیت برای برخورد با ایران شد، جلسه‌ای که البته همانند جلسات پیشین تبدیل به جلسه مواخذه آمریکا تبدیل شد. ابعاد بین‌المللی ناآرامی‌های سال گذشته در ایران، موضوع گفت‌وگوی «توسعه ایرانی»  با رضا نصری، عضو موسسه عالی مطالعات بین‌المللی ژنو و کارشناس ارشد مسائل حقوق بین‌المللی و سیاست خارجی است که مشروح آن در ادامه می‌آید.

   سال گذشته شاهد تجمعات اعتراضی در کشور بودیم. برخی ریشه آن را در نابسامانی‌های اقتصادی می‌دانستند و برخی آن را مبتنی بر تحریکات صورت گرفته از خارج ارزیابی می‌کردند. سوال این است که ناآرامی‌های سال پیش در ایران چقدر ریشه در خارج از کشور دارد؟

در همه جای دنیا ازجمله ایران، اعتراض عمومی از «نارضایتی» عمومی می‌آید و پدیده نارضایتی هم معمولاً دلایل و محرک‌های مختلفی دارد. در ایران همواره بخشی از نارضایتی‌ اصیل و بومی بوده و ریشه در مناسبات و سوءمدیریت‌ها و وضعیت داخلی کشور دارد. بخشی از آن هم قطعاً القائی است و ریشه در فضای تبلیغاتی گسترده‌ای دارد که سال‌هاست گریبان کشور را گرفته و به تدریج بر تحلیل‌ها و ارزیابی‌های افکار عمومی از وضعیت کلی کشور تاثیر گذاشته است. به هیچ وجه منکر مشکلات عدیده و جدی در داخل کشور نیستم اما محرک‌های خارجی را هم نمی‌شود دست‌کم گرفت. به عنوان مثال، اگر عده‌ای به‌حق معترض باشند که در ایران فلان مشکل وجود دارد، شبکه‌ وسیعی از رسانه‌های فارسی‌زبان از خارج از کشور به کار می‌افتد تا به طور سیستماتیک و با به‌کارگیری ترفند‌های رسانه‌ای به افکارعمومی این‌طور القاء کند که نه تنها این مشکل در ایران وجود دارد و نه تنها این مشکل در ایران راه‌حل مدنی و مسالمت‌آمیز ندارد، بلکه «فقط و فقط» هم این مشکل در ایران وجود دارد! طبیعتاً وقتی بخشی از جامعه به این باور برسد که ایران استنثاست، به بن‌بست رسیده و هیچ‌ کشور دیگری با مشکلات مشابه مواجه نیست یا دست به اعتراضات ساختارشکنانه می‌زند یا تلاش می‌کند مهاجرت کند یا با یک پرونده جعلی پناهندگی در دست، خود را به نزدیک‌ترین اردوگاه در میان جنگ‌زده‌های سوریه، لیبی و سودان می‌رساند!

  بروز آشوب و ناآرامی در داخل مرزهای جمهوری اسلامی از چه منظری مورد توجه برخی کشورهای منطقه قرار گرفته و پیامدهای آن چیست؟

عصر کنونی، وضعیت منطقه و موقعیت جغرافیایی ایران به گونه‌ای است که هرگاه «قدرت مرکزی» در پایتخت تضعیف شود، تمامیت ارضی کشور، امنیت و پیوستگی جامعه هم به مخاطره می‌افتد. این اتفاق الزاماً در همه کشورها رخ نمی‌دهد. به عنوان مثال، اگر دولت کنونی فرانسه یک سال دیگر هم تمام نیرو و منابع خود را معطوف به رسیدگی به درگیری‌های خیابانی در پاریس و شهر‌های بزرگ کند، احتمال اینکه گروه‌های شبه‌نظامی مسلح از مرز آلمان، بلژیک، سوئیس و اسپانیا وارد نواحی مرزی شوند و با دولت مرکزی و یکدیگر به جنگ‌های نیابتی بپردازند، قریب به صفر است! اما وضعیت ایران این‌گونه نیست. ایران محصور ده‌ها گروه شبه‌نظامی تروریستی در مرزهای غربی و شرقی خود است که گاه به نیابت از یک دولت خارجی و گاه به صورت مستقل و بدون کوچک‌ترین تعلق خاطر به عرف و قوانین بین‌المللی، وارد مناسبات منطقه‌ای شده‌اند و منتظر نشسته‌اند تا قدرت مرکزی ایران تضعیف شود. در واقع، ایران امروز نه تنها با رقبای دولتی مانند عربستان سعودی مواجه است که بعضاً حتی به صورت رسمی مدعیات ارضی نسبت به خاک کشور دارند، بلکه در عصر و منطقه بازیگران غیردولتی (Non-state actors) نیز قرار دارد و این حقیقتی است که نمی‌شود نادیده گرفت. دولت‌های متخاصم هم به این حقیقت واقف هستند و طبیعتاً در برنامه‌ریزی‌های خود آن را لحاظ می‌کنند. لازم است دولت و مردم ایران نیز نسبت به این وضعیت خاص حساسیت بیشتری داشته باشند و به تبع در حل‌وفصل مسالمت‌آمیز و مدنی مشکلات کشور تلاش مضاعف کنند.

  محمد بن سلمان مدتی قبل از بروز ناآرامی‌ها در ایران گفته بود عربستان جنگ و درگیری را به صحنه داخلی ایران منتقل می‌کند. از سوی دیگر، شاهد این بود که رسانه‌های عربی به ویژه سعودی بسیار برجسته این تحولات را تحلیل می‌کردند. آیا این صحبت می‌تواند سندی باشد که عربستان در این قضایا دست دارد و آیا ایران بر پایه آن سخنان، می‌تواند از عربستان در محاکم بین‌المللی شکایتی انجام دهد؟

عربستان سعودی سال‌هاست از طریق ایجاد لابی‌های قدرتمند در پایتخت‌های غربی، ایجاد شبکه‌های رسانه‌‌ای، حمایت مالی و لجستیکی از شخصیت‌ها و گروه‌های متخاصم، مانع‌تراشی در مذاکرات تهران و جهان و اقدامات دیگر، به صورت سیستماتیک و گسترده در امور داخلی ایران دخالت کرده است. به عبارت دیگر، شواهد و مستندات زیادی از فعالیت‌های بی‌ثبات‌کننده و مداخلات عربستان سعودی در امور ایران وجود دارد که اظهارات مشهور محمد بن‌سلمان تنها یکی از آنها است. اما اگر از منظر «حقوقی» قضیه را بررسی کنیم، در سطح بین‌المللی هیچ محکمه یا دادگاهی وجود ندارد که ایران بتواند با استناد به این شواهد از عربستان سعودی شکایت کند. این موارد قاعدتاً در شورای امنیت سازمان ملل قابل طرح است که آنجا نیز حمایت و وتوی آمریکا معمولاً مانع تلاش‌ها می‌شود. راه‌حل نهایی این است که ایران و عربستان سعودی موارد مورد اختلاف را در چارچوب مذاکرات دوجانبه حل‌وفصل کنند و احیاناً با انعقاد یک معاهده جامع و چندوجهی شرایط عادی‌تری نسبت به یکدیگر برقرار کنند که ظاهراً ریاض فعلاً تمایلی به این رویکرد ندارد.

 در همان روزهای نخست ناآرامی‌ها در ایران شاهد برگزاری نشست شورای امنیت سازمان ملل متحد به درخواست امریکا با موضوع ایران بودیم. هدفی که دولت امریکا در آن مقطع دنبال می‌کرد، چه بود و تا چه اندازه توانست اجماع بین‌المللی را علیه ایران شکل دهد؟

تلاش آمریکا این بود که یک موضوع داخلی در ایران را به یک موضوع بین‌المللی و امنیتی تبدیل کند، ضمن اینکه با ایجاد جنجال تبلیغاتی، دولت‌های اروپایی را نیز به مقابله با دولت ایران وادار کند تا روابط فی‌مابین را دچار تنش کند. از آنجا که دولت روحانی اهتمام و موفقیت زیادی در «عادی‌سازی وجهه ایران» داشته است، تلاش نماینده آمریکا برای منزوی‌سازی و فشار به ایران در شورای امنیت ناکام ماند. معتقدم اگر این اتفاق در دولت قبل که هیچ توجهی به عادی‌سازی وجهه کشور نداشت، رخ داده بود یا اگر این اتفاق پیش از برجام صورت می‌گرفت، آمریکا در ایجاد ائتلاف علیه ایران موفقیت بیشتری کسب می‌کرد.

وقتی بخشی از جامعه به این باور برسد که ایران استنثاست، به بن‌بست رسیده و هیچ‌ کشور دیگری با مشکلات مشابه مواجه نیست یا دست به اعتراضات ساختارشکنانه می‌زند یا تلاش می‌کند مهاجرت کند

 با توجه به اینکه حلقه نزدیک دونالد ترامپ را افرادی نظیر جان بولتون تشکیل می‌دهند که صریحا از براندازی نظام ایران سخن گفته‌اند، آیا می‌توانیم بگوییم که دولت ترامپ درصدد سوءاستفاده از آن تجمعات برای براندازی نظام ایران بود؟

دولت ترامپ از تجمعات استفاده کرد تا خروج از برجام و وضع مجدد تحریم‌ها را این بار با شعار «حمایت از مردم ایران» یا «شنیدن صدای مردم ایران» توجیه کند. حلقه تندروهای اطراف او هم با استناد به همین تجمعات، او را متقاعد کردند که وضعیت ایران به‌ قدری شکننده است که می‌شود با اعمال و تشدید تحریم‌ها در مدت کوتاهی تهران را به زانو درآورد. در واقع، این تجمعات دولت ترامپ را به تداوم و تشدید سیاست «فشار حداکثری» تشویق کرد و حتی موجب شد آقای پمپئو از طریق ایجاد «گروه اقدام ایران» به صورت جدی‌تری این سیاست را دنبال کند. از طرف دیگر، این تجمعات یا دست‌کم برداشتی که از این تجمعات به کرسی نشست، سرمایه‌ای شد در دست گروه‌های اپوزیسیون وابسته به عربستان سعودی و اسرائیل تا به اتکای آن،‌ خود را در محافل قدرت در واشنگتن مطرح کنند. اینها مجموع سوءاستفاده‌هایی است که دولت ترامپ و حلقه ایران‌ستیزان اطراف او انجام دادند.

 آیا مواضع حمایت‌جویانه دولت امریکا برخلاف تعهدات طرفین ازجمله پیمان مودت که در آن زمان ایالات متحده از آن خارج نشده بود و قرارداد الجزایر نبود؟

همان‌طور که اشاره کردید موضع‌گیری دولت آمریکا برخلاف عهدنامه الجزایر ۱۹۸۱ بین دو کشور است که در آن ایالات متحده به صراحت متعهد شده از مداخله سیاسی و نظامی در امور ایران پرهیز کند، موضوعی که دفتر نمایندگی ایران در سازمان ملل نیز در سال گذشته به صورت رسمی به آن اشاره کرد. علاوه بر آن، عملکرد دولت آمریکا با موازین منشور سازمان ملل و عرف حاکم بر روابط بین‌المللی نیز کاملاً مغایرت دارد.

 طی هفته‌های گذشته شاهد تجمعات خشونت‌آمیز در پاریس و دیگر شهرهای فرانسه بودیم اما مشاهده کردیم که کشورهای غربی آن واکنشی که درباره ایران داشتند را در این باره بیان نکردند و شورای امنیتی هم تشکیل جلسه نداد. آیا شورای امنیت نمی‌تواند مستقلانه درخصوص این ماجرا ورود داشته باشد؟

البته شورای امنیت در این دو موضوع برخورد دوگانه نداشت. در مورد ایران، دولت آمریکا از حق خود به عنوان یک عضو دائم شورای امنیت سوءاستفاده کرد تا تشکیل جلسه دهد اما آن جلسه نه تنها به هیچ قطعنامه یا بیانیه‌ای علیه ایران منتهی نشد بلکه در عمل به جلسه مواخذه آمریکا به خاطر این سوءاستفاده مبدل شد. در نتیجه، تلاش آمریکا برای سوق دادن شواری امنیت به برخورد دوگانه ناکام ماند.