محبوبه  ولی

یکی از کسانی که علاقه بسیاری به ایرانیان خارج از کشور داشت، محمود احمدی‌نژاد بود. او بهار 88، کمی پیش آنکه انتخابات ریاست جمهوری آن سال به یک بلوا و آشوب بزرگ در تاریخ ایران تبدیل شود و موجی از مهاجرت را راه بیندازد، پس از یک نشست پرشور با ایرانیان خارج از کشور، خبر داد که ایجاد «مجتمع ایرانیان خارج از کشور» در دستور کار دولت اوست.

روزنامه دولتی ایران، آن زمان نوشت که بسیاری از ایرانیان مقیم خارج در هنگام ورود و خروج احمدی‌نژاد تلاش می‌کردند تا با وی دست داده، روبوسی کنند و با او عکس یادگاری بگیرند.

زمان گذشت. دولت دوم او نیز سپری شد و رویای جذب ایرانیان خارج از کشور کماکان تعبیر نشده باقی ماند. پس از او، دولت حسن روحانی برای این منظور تلاش کرد. به ویژه با امضای برجام، روحانی نیز در جمع ایرانیان مقیم آمریکا حضور یافت و با اشاره به آماده بودن طرح‌های 200 میلیارد دلاری در حوزه انرژی و 70 میلیارد دلاری در بخش پتروشیمی برای سرمایه‌گذاری، از ایرانیان خارج از کشور دعوت کرد.

با بلایی که بر سر برجام آمد اما باز هم این رویا، تعبیر نشد. اسفند پارسال، ابراهیم رئیسی به میان ایرانیان مقیم قطر رفت و گفت: «ایرانیان خارج از کشور، سرمایه‌های ایران اسلامی هستند.» چند ماه قبل از آن نیز در جمع دیگری از ایرانیان مقیم خارج در تاجیکستان، گفته بود: «ایرانیان عزیز خارج از کشور همواره تلاش کرده‌اند، میهن شان را در حوزه‌های اقتصادی، علمی، فنی و مهندسی از داشته‌ها و توانمندی‌هایشان بهره‌مند کنند.»

 ثروتی معادل 4 برابر کل درآمدهای نفتی در صد سال

اساسا در هر دوره‌ای از ایرانیان خارج از کشور همواره به عنوان «سرمایه» یاد شده است. پاییز پارسال سایت اکوایران گزارشی از دپارتمان اقتصادی سازمان ملل منتشر کرد که در آن ثروت ایرانیان مقیم خارج در سال 1386 را هزار و 300 میلیارد دلار و ثروت ایرانیان مقیم آمریکا به تنهایی را بالغ بر 900 میلیارد دلار برآورد می‌کرد.  بنا بر آن گزارش این ثروت در سال 1394 به سه تا چهار هزار میلیارد دلار رسیده بود که 10 برابر تولید ناخالص داخلی ایران و نزدیک به 4 برابر کل درآمدهای نفتی ایران در طول 100 سال گذشته بود.

گزارش می‌افزود که فقط در سال 1390، ایرانیان ساکن آمریکا حدود 400 میلیارد دلار در خارج از ایران سرمایه‌گذاری کرده‌اند که تقریبا معادل تولید ناخالص داخلی ایران است. با مهاجران 10 سال اخیر و ارزی که با خود برده‌اند، این ثروت امروز قطعا عددی بسیار بزرگتر را نشان می‌دهد.

 سرآمد در اقتصاد، سیاست  و دانش

با این ثروت هنگفت، جذب ایرانیان خارج از کشور همیشه برای دولت‌ها وسوسه‌برانگیز بوده است. گذشته از این، آنها سرمایه‌های ارزشمندی برای ارتباط با جهان خارج نیز بوده‌اند. بسیاری از آنان، مردان اول هلدینگ‌ها و شرکت‌های بزرگ اقتصادی و تجاری در جهان هستند. بسیاری دیگر به هسته‌های اصلی قدرت‌های سیاسی در کشورهای مختلفی که در آنها پراکنده شده‌اند، نزدیک هستند و می‌توانند لابی‌گران خوبی برای سیاست خارجی ایران باشند.

همین چند روز پیش وزیر شدن دو زن ایرانی در کابینه سوئد به شدت در شبکه‌های اجتماعی واکنش‌برانگیز شد. یکی از آنها وزیر اقلیم و محیط زیست و دیگری سکاندار وزارت فرهنگ در سوئد شد. جالب آنکه یکی از این وزرای ایرانی‌تبار متولد «اشنویه» در ایران است.

این دست موقعیت‌های سیاسی برای ایرانیان خارج از کشور، موضوع تازه‌ای نیست. سال گذشته پارلمان آلمان در تعداد نمایندگان دوتابعیتی رکوردشکنی کرد و در این میان ایرانیان مقیم آلمان با شش نماینده بیشترین سهم را داشتند. در میان آن شش نماینده نیز، برخی در ایران متولد شده و سپس مهاجرت کرده بودند.

علاوه بر اینها، دسته بزرگی از ایرانیان مهاجر، سرمایه علمی هستند. مدال‌آوران المپیادهای علمی و رتبه‌های برتر کنکور که مهاجرت کرده‌اند، در انواع پروژه‌های بزرگ تحقیقاتی و اکتشافی از پروژه‌های فضایی ناسا گرفته تا ساخت واکسن کرونا نه تنها مشارکت دارند، بلکه بعضا در صدر هستند. آنها فی‌نفسه می‌توانند منشا ورود دانش روز جهان به کشور مبدأ خود باشند.

در پی وقایع چند هفته اخیر، موج تازه دیگری از مهاجران را خواهیم داشت که «خشم» را با خود به بیرون از ایران خواهند بُرد. با رفتن این گروه جدید بر تعداد ایرانیان خارج از کشوری که دیگر آن سرمایه مدنظر روسای‌جمهور نخواهند بود، افزوده خواهد شد!

 پُر کردن دست غرب

این روزها اما بیش از آنکه از ایرانیان خارج از کشور به عنوان «سرمایه» یاد شود، از دردسر‌هایی که این گروه از ایرانیان برای نظام حاکم در ایران ایجاد می‌کنند، خبر می‌رسد. فارغ از تجمعات، راهپیمایی‌ها و فراخوان‌هایی که از سوی ایرانیان مقیم خارج صورت می‌گیرد، طی یک ماه گذشته، چندین سفارتخانه و کنسولگری ایران در کشورهای مختلف و نهادهای دیگری چون مراکز اسلامی ایران در کشورهای اروپایی مورد تعرض و خشونت ایرانیان مهاجر قرار گرفته است.

آنها کارزاری برای فشار به دول اروپایی و آمریکایی به راه انداخته‌اند تا تحریم بیشتری بر حکومت ایران وارد کرده، سفرای آن را اخراج کنند، به روابط دیپلماتیک خود پایان دهند و حتی تیم ملی فوتبال ایران را از جام جهانی حذف کنند!

هرچند که دول مذکور برای اتخاذ سیاست‌های خود نه مطالبات ایرانیان مهاجر، بلکه منافع و اهداف سیاسی خود را مد نظر قرار می‌دهند اما این وضعیت دست آنها را در قبال ایران پُر کرده است. در واقع ایرانیان خارج از کشور که با نفوذ و لابی‌های خود می‌توانستند گره‌های پیش روی سیاست خارجی ایران را باز کنند، خود در نقش یک اهرم فشار بر ایران ظاهر شده‌اند.

 علیه «صیانت»

دایره اقدام ایرانیان خارج از کشور حتی به طرح پر سر و صدای «صیانت» هم رسیده است! پس از آن همه جنجال بر سر طرح صیانت فضای مجازی، محدودیت بیش از یکماهه اخیر در اینترنت و فیلتر پلتفرم‌های خارجی، اینترنت ماهواره‌ای استارلینک در حال تهدید برنامه‌ریزی‌ها برای فیلتر و محدودیت اینترنت در ایران است.  در این میان، دو روز پیش سید حسن هاشمی، رئیس نظام رایانه‌ای کشور در توئیتی در همین ارتباط نوشت: «حتی در پروژه استارلینک هم نام نخبگان ایرانی به چشم می‌خورد. یکی فارغ‌التحصیل دانشگاه خواجه نصیر و دیگری فارغ‌التحصیل دانشگاه امیرکبیر. به این نخبگان افتخار می‌کنیم اما خدا نبخشد کسانی را که انگیزه مهاجرت نخبه را تقویت و امید به بازگشتش به وطن را ناامید می‌کنند.»

با انتشار نام دو ایرانی در پروژه استارلینک باید گفت ایرانیان مهاجر حتی برای برنامه حصر مجازی ایران نیز نه به عنوان سرمایه، بلکه به عنوان تهدید ظاهر شده‌اند. اما چه شد که چنین شد؟ چه شد که آن سرمایه، تبدیل به تهدید شد؟

بدین ترتیب ایرانیان مهاجر حتی برای برنامه حصر مجازی ایران نیز نه به عنوان سرمایه، بلکه به عنوان تهدید ظاهر شده‌اند. اما چه شد که چنین شد؟ چه شد که آن سرمایه، تبدیل به تهدید شد؟

 فراخوانی برای «ناراضی‌ها»

کمتر از سه سال پیش وقتی یک زن روی آنتن زنده تلویزیون آنهایی که شبیه او فکر نمی‌کردند را دعوت کرد که «جمع کنند و بروند»، به خیلی‌ها برخورد. حتی خیلی از همفکران او توصیه کردند که بهتر است از تمایل شدید خود به «انگیزیسیون» اینگونه بی‌پروا پرده برندارد.  عمق فاجعه و جهالت نهفته پشت آن اظهارات را اما امروز بیش از هر زمان دیگری می‌توان دید. امروز پیداست که آن رویکرد اتفاقا در حال دشمن‌تراشی برای ایدئولوژی متبوعش و در حال صادرات نارضایتی به بیرون از مرزهای ایران بود؛ جایی که دیگر دستی برای کنترلش نیست.

جالب‌تر آنکه آن رویکرد کماکان تداوم نیز دارد؛ روز گذشته توئیت علیرضا قزوه، شاعر و مدیر دفتر شعر و موسیقی و سرود سازمان صداوسیما در همین خصوص بازتاب بسیاری پیدا کرد. او در توئیتر فیلترشده درباره ایرانیان خارج از کشور نوشت: «هیچ کس به ماشین حمل زباله گل نمی‌زند تا با آن عروس را به خانه بخت ببرد. زباله‌های خارج‌نشین ایضا زباله‌اند و جایشان سطل خاکروبه است و سرشار از میکروب واگیرند.»

 ترانزیت «خشم»!

روسای جمهور بر اساس همان وسوسه‌برانگیزی ثروت و موقعیت ایرانیان خارج از کشور، همواره کوشیده‌اند آنها را تشویق به بازگشت کنند و به آنها اطمینان دهند که در صورت بازگشت، آغوش وطن به روی آنها باز است.

اظهاراتی از نوع آنچه قزوه گفته اما هرچه روسای‌جمهور رشته‌اند را پنبه می‌کند. بماند که دلایل ایرانیان خارج از کشور برای بازنگشتن بسیار فراتر از اینهاست اما نکته اصلی این است.

نکته اصلی دیگر در این میان این است که با اتفاقات رخ داده در چند هفته اخیر کشور، موج تازه دیگری از مهاجران را خواهیم داشت که «خشم» را با خود به بیرون از ایران خواهند بُرد؛ آنچنانکه سال 88 خیلی‌ها با خشم رفتند.

با رفتن این گروه جدید نیز باید گفت بر تعداد ایرانیان خارج از کشوری که دیگر آن سرمایه مدنظر روسای‌جمهور نخواهند بود، افزوده خواهد شد!