محبوبه   ولی

آنهایی که برای اعتراض به خیابان آمده‌اند، خود را بی‌شمار می‌خوانند. در سوی دیگر اما آنها را اغتشاشگران و فریب‌خوردگان اقلیتی می‌دانند که «مطالبات حیوانی» دارند و چنان کم‌شمار هستند که اصلا گوشی صرف شنیدن صدایشان نخواهد شد.

در واقعیت اما معترضان چند نفر هستند؟ چه تعداد از جامعه 80 و اندی میلیونی ایران را تشکیل می‌دهند؟ گذشته از ادعای تجمع‌کنندگان در خیابان و دانشگاه و فارغ از کلیشه‌های مرسومی که از تریبون‌های رسمی اعلام می‌شود، «معترضان» چند درصد از مردم ایران هستند؟

پاسخ واقع‌بینانه و به دور از شعار و فرافکنی و البته موج‌سواری به این سوال از آن جهت حیاتی است که می‌تواند تصویر روشنی از رابطه حاکمیت و ملت بدهد و به تبع آن تعیین‌کننده تصمیمات آتی سیاستگذاران و تصمیم‌گیران کشور در سطح کلان باشد.

در خصوص تخمین تعداد معترضان از روی اعتراضات خیابانی، آن دسته از رسانه‌های داخل کشور که امکان تهیه گزارش از تجمعات فعلی را دارند، معترضان را گروه‌های 20-30 نفره عنوان می‌کنند. آمار و ارقامی که از سوی مسئولان اعلام می‌شود نیز در همین حد است. هفته گذشته نظام‌الدین موسوی، سخنگوی هیأت رئیسه مجلس گفت: «بر اساس آماری که وزیر کشور ارائه داد، در اوج درگیری‌ها و اغتشاشات در روز ۳۰ شهریور بیشتر از ۴۵ هزار نفر در تجمعات در مجموع همه شهرهای کشور حضور نداشتند.»

ایرنا، خبرگزاری رسمی دولت، این اظهارات موسوی را با تیتر «حضور ۵ صدم درصد مردم در تجمعات» منتشر کرد. احمد نادری، نماینده مجلس نیز در برنامه «شیوه» شبکه 4 تلویزیون گفت از سوی نهادهای مربوطه برآورد شده تعداد کسانی که طی این چند روز کنشگری خیابانی داشته‌اند، 100 هزار نفر است. همزمان تظاهرکنندگان در خیابان جمعیت خود را بسیار بزرگ می‌دانند.

البته که نمی‌توان در خیابان رفت و تک به تک معترضانی که به فضای باز آمده‌اند را در شهرهای مختلف سرشماری کرد؛ به ویژه که در میان آنها کسانی با اهداف و نیات دیگری غیر از اعتراض از جیب‌بری گرفته تا مقاصد ضدامنیتی نیز حضور دارند که حتی در صورت امکان شمارش، تفکیک آنها از مردمی که صرفا معترض هستند، در این شرایط کار دشواری است.

 از غیبت در انتخابات تا حضور در خیابان

این اما بدان معنا نیست که نمی‌توان تصویری نزدیک به واقعیت از میزان حقیقی اعتراض و نارضایتی در ایران به دست آورد. در واقع تعداد دقیق معترضان را شاید نتوان از روی اعتراضات خیابانی این روزها تشخیص داد، اما فکت‌های دیگری هستند که این عدد را کمابیش با وضوح بالاتری نشان می‌دهند؛ روشن‌ترین آنها نتایج دو انتخابات اخیر در کشور است.

آخرین انتخابات برگزار شده در ایران مربوط به انتخابات ریاست‌جمهوری سال 1400 است که به راهیابی ابراهیم رئیسی به پاستور منجر شد. میزان مشارکت در آن انتخابات 48 درصد بود و میزان آرای باطله 13 درصد؛ یعنی پایین‌ترین میزان مشارکت و بالاترین میزان آرای باطله در تاریخ انتخابات‌های ریاست جمهوری ایران.

انتخابات دیگر مربوط به مجلس یازدهم در زمستان 98 بود که رحمانی فضلی، وزیر کشور وقت، مشارکت مردم در آن را 42 و نیم درصد اعلام کرد. مروری بر جزئیات این آمار و ارقام ارتباط معنادار این اعتراضات با آن عدم مشارکت در انتخابات را نشان می‌دهد. مشارکت کردستان که امروز در صدر التهابات و ناآرامی‌هاست، در آخرین انتخابات ایران 37 درصد بود که البته این عدد در سنندج به عنوان مرکز استان به 26.6 درصد افت می‌کرد.

در تهران، پایتخت ایران میزان مشارکت پایین‌تر از تمام شهرها یعنی 24 درصد بود. کرج در استان البرز که این روزها به شدت صحنه اعتراض است، نیز با مشارکت 31 و نیم درصدی در انتخابات حاضر شد. مشارکت در اصفهان و اراک هم به ترتیب 34.6، 38.4 درصد بوده است. این اعداد درباره سایر شهرها و استان‌ها نیز به همین منوال قابل مطالعه است.

عباسعلی کدخدایی، سخنگوی وقت شورای نگهبان آن زمان اظهار کرد که انتخابات با میزان مشارکت پایین نیز مشروعیت دارد. بحث اما بر سر مشروعیت انتخابات نبود، موضوع اصلی آلارمی بود که غیبت درصد بالایی از مردم پای صندوق‌های رأی می‌داد و بسیاری نسبت به آن هشدار می‌دادند؛ آلارم نارضایتی و ناامیدی مردم برای مشارکت در بزرگترین رویداد سیاسی کشور.

 متغیرهایی که «فعلا» عمل می‌کنند

اعتراضاتی که حالا دیگر با فواصل کم در کشور شکل می‌گیرد، حاکی از آن است که مسئولان طراز اول کشور چندان به مسئله عدم حضور بیش از نیمی از مردم در انتخابات که حامل پیام «اعتراض» به بسیاری از مسائل و مشکلات بود، توجه نکردند.

مدیرعامل ایسپا، به عنوان یکی از مراکز افکارسنجی معتبر کشور در گفت‌وگویی با ایرنا با اشاره به اینکه «در طول کمتر از ۵ سال گذشته جدا از اعتراض‌های صنفی متعدد، سه اعتراض گسترده و فراگیر در کشور داشتیم»، گفته است: «به طور عمده به‌ دلیل بی‌توجهی به مطالبات، این خشم انباشته می‌شود و دلیل اینکه هر دفعه خشونت نسبت به دفعه پیش بیشتر میشود، همین است.»

مهدی رفیعی بهابادی با بیان اینکه شمار قابل‌توجهی از مردم عصبانی هستند و گستره نارضایتی را نباید محدود به همین تعداد شرکت‌کننده در تجمع‌های اعتراضی دانست، ادامه داده: «این‌ها درصد بسیار اندک از کل کسانی هستند که عصبانی‌اند. بسیاری اعتراض را به دلایل متعددی اثربخش نمیدانند که شرکت نمیکنند یا متغیر مهم دیگر که در پیمایش نیز جزو متغیرهای مهم تاثیرگذار بر پتانسیل اعتراض است، «ترس از هزینه‌های شرکت در اعتراض» است.»

مهاجرت گسترده پزشکان، پرستاران، متخصصان آی‌تی، دانشجویان و حتی دانش‌آموزان، در پی آن رخ می‌دهند که بخشی از جریان قدرت در کشور با ایده «هر کس ناراحت است، جمع کند و برود»، در واکنش به مطالبات و اعتراض‌ها، درِ خروج را به معترضان نشان می‌دهد و به دنبال تشکیل کشوری با مردم گزینشی است

بهابادی معتقد است: «این متغیرها اکنون عمل می‌کنند، اما قابل پیش‌بینی نیستند و ممکن است روزی عمل نکند و باعث اعتراض‌های بسیار گسترده‌تر شود.»

 معترضان و درِ خروج

فارغ از شواهدی که بررسی مشارکت در آخرین انتخابات‌ها از میزان معترضان در کشور می‌دهد، فکت دیگر در این مورد، مسئله مهاجرت است. زمستان گذشته مرکز افکارسنجی «کیو» نتیجه یک پژوهش در آذرماه را منتشر کرد که نشان می‌داد از هر 3 ایرانی، یک نفر مایل به مهاجرت است.

آمارهای رصدخانه مهاجرت نیز تصریح می‌کنند که در فاصله سال‌های 80 تا 91، 37 درصد از دارندگان مدال در المپیادهای دانش‌آموزی مهاجرت کرده‌اند که البته این عدد هر روز رو به افزایش است. این گزارش می‌افزاید که 25 درصد از مشمولان بنیاد نخبگان و 15 درصد رتبه‌های زیر هزار کنکور سراسری نیز مقیم کشورهای دیگر هستند.

مهاجرت پزشکان، پرستاران، متخصصان آی‌تی، دانشجویان و حتی دانش‌آموزان که بعضا تیتر یک اخبار می‌شوند، حالا دیگر تبدیل به یک معضل شده است. این حجم از مهاجرت‌ها اگر نشانه اعتراض و ناامیدی نیست، نشانه چیست؟

تعداد دقیق معترضان را شاید نتوان از روی اعتراضات خیابانی این روزها تشخیص داد، اما فکت‌های دیگری هستند که این عدد را کمابیش با وضوح بالاتری نشان می‌دهند؛ روشن‌ترین آنها نتایج دو انتخابات اخیر در کشور است

این مهاجرت‌ها اما در پی این رخ می‌دهند که بخشی از جریان قدرت در کشور با ایده «هر کس ناراحت است، جمع کند و برود»، در واکنش به مطالبات و اعتراض‌ها، درِ خروج را به معترضان نشان می‌دهد و به دنبال تشکیل کشوری با مردم گزینشی است؛ غافل از اینکه حکمرانی مطلوب و موفق، آن حکمرانی است که بتواند همه ایرانیان را زیر یک پرچم و مرز جغرافیایی گرد هم آورد.

 پس از این چه خواهد شد؟

علاوه بر آنچه گفته شد، اعتراضات پراکنده دیگر در طول سال، از اعتراض کشاورزان اصفهانی گرفته تا معلمان و بازنشستگان نیز حاکی از این است که گرچه آنهایی که به خیابان رفته‌اند کم‌شمار هستند، اما این به معنای کم بودن معترضان به وضع موجود و گره‌های متعدد آن نیست.

اینکه از این پس چه خواهد شد، در گرو عوامل متعددی است. ایران اکنون با مشکلات عدیده اقتصادی، سیاسی و اجتماعی آنچنانکه در چند سال اخیر نیز نشان داده، آبستن بروز مکرر اعتراضاتی مشابه دی 96، آبان 98 و شهریور 401 است.

جلوگیری از تکرار چنین وقایع تلخی که هر بار نیز خونین می‌شوند بستگی به درک واقع‌بینانه از رابطه دولت - ملت به دور از شعارهای همیشگی، انعطاف در برابر خواست‌های عمومی، رفرم و اصلاح روند‌های معیوب و آسیب‌زا دارد؛ روندهایی که چه در سطح کلان باشند مانند سیاست‌های پولی و بانکی یا معضلات بزرگ کار، مسکن و محیط زیست؛ و چه در سطح خرد باشند از جمله مسئله حجاب، فیلتر یک پلتفرم یا حتی چالش‌های حضور ورزشکاران ایرانی در مجامع بین‌المللی، همگی اکنون خود را به بالاترین سطح برای برافروختن خشم و اعتراض عمومی رسانده‌اند.

مادامی که عزمی برای اصلاح این روندها دیده نشود، با توجه به انباشت خشم و مطالبات عمومی باید نگران تکرار اعتراضاتی از این دست بود؛ اعتراضاتی که هر بار ممکن است بر تعداد افراد حاضر در آن افزوده شود!