نادر صدیقی، پژوهشگر سیاسی و اجتماعی

اتخاذ یک سیاست و موضعگیری باید مبتنی بر دیدن همه جنبه‌های وقایع باشد. در ارتباط با حوادث اشغال اوکراین دو دیدگاه دیده می‌شود؛ دیدگاهی که درس‌ها و عبرت‌های تاریخ ملهم آن است:

خیاطی جواد خیاط در محله ما در مروی دهه 40 و50 در روبروی مدرسه سپهسالار قدیم رادیوی بزرگی داشت که گاه به پاتوق دیداریِ مباحث سیاسی اهل محل تبدیل می‌شد. وقتی هوا خوب بود خیاط ما صندلی و کار خود را به زیر درخت توت در محوطه بیرونی مسجد منتقل می‌کرد و در حال سوزن زدن خاطره می‌گفت. سال‌های شهریور 20 تبریز را به خاطر می‌آورد که جماعتی از جوانان به تحریک حزب توده علیه نخست‌وزیر وقت ساعد مراغه‌ای به خیابان‌های شهر ریخته بودند و شعار می‌دادند:

«نفت ایشینی بیلمه ساده جناب ساعد-یوخسا گدر مقامین باده جناب ساعد»

(کار نفت را ساده مپندار جناب ساعد-وگرنه مقامت به باد خواهد رفت جناب ساعد)

بابک امیرخسروی جوان پرشور آن روزگار اکنون پیرانه‌سر درنهایت شرمندگی از آن تظاهرات یاد می‌کند:

«روز ۵ آبان (1323)، اعضای حزب توده ایران همگام با شورای متحده کارگران، به راهپیمایی و ‌میتینگ دست زدند. حضور کامیون‌های مملو از سربازان ارتش سرخ، که بدون آگاهیِ رهبری ‌حزب پشت سر راه‌پیمایان در حرکت بودند، به تظاهرات علیه سیاست‌های دولت ساعد ‌از جمله در مساله نفت، ابعاد دیگری بخشید.»‌

شرمنده‌تر از او مرحوم محمد سپانلو بود که در واپسین سال‌های حیات خود گفت: «یادم می‌آید وقتی شوروی به چکسلواکی حمله کرد و تانک‌های مسکو نهضت مردمی چک را له کردند؛ ما در یک مهمانی بودیم منزل مدیر «جهان نو» حسین حجازی آن جا بود که مصطفی رحیمی حین صحبت‌هایش گفت روس‌ها اشتباه کردند چون نهضت چکسلواکی مردمی بود. من برافروخته شدم و گفتم نخیر خوب کاری کردند و جلوی ارتجاع را گرفتند. بابت آن نظرم امروز شرمنده‌ام» (شهروند امروز، شهریور 90،ص 31 )

باید به خاطر داشت که همه آن رخدادهای فاجعه‌بار و آن توجیه‌های شرم‌آور در دوران ماقبل انقلاب فناوری ارتباطی و اطلاعاتی صورت پذیرفت؛ اما امروز به یمن موبایل‌ها و تلویزیون‌های 24 ساعته خبری همه چیز در پیش چشمان همگان رخ می‌دهد و آفتاب حقیقت برای طلوع منتظر فردای تاریخ نمی‌ماند.

سایت روسی پیک نت ترجمه‌ای از راشاتودی رسانه همسوی پوتین  تحت عنوان «پیشدستی جنگی در روسیه» دارد. اگر پیرایه های توجیهی و امنیتی نویسنده همسوی پوتین را حذف کنیم، این مدعای عریان رخ می‌نماید: اگر اوکراین اشغال نمی‌شد ممکن بود هسته‌ای بشود:

«او تاملات خود را با بیانیه سفیر اوکراین «آندری ملنیک» آغاز می‌کند که همین یک سال پیش در یکی از مصاحبه‌های متعدد خود کارت هسته ای را کشید و گفت: در صورتی که اوکراین به ناتو نپیوندد، ممکن است  کی یف  به فکر وضعیت هسته‌ای نیز بیافتد. در غیر اینصورت ما چه تضمینی برای دفاع از خود داریم ؟»*

مطابق این منطق آشنا جنگ پیشدستانه به عنوان ابزاری جهت «غیرفاشیستی کردن» و«غیر هسته‌ای کردن» اوکراین توجیه می‌شود:

«رئیس‌جمهور روسیه می‌خواهد از ابزار نظامی برای غیرنظامی کردن و غیر فاشیستی کردن اوکراین استفاده کند.» (راه توده، همانجا)

آن مدعا و آن هراس‌افکنی اتمی اگر درست باشد باید گفت امر هسته‌ای آنگاه که با یک گفتار ناشیانه به نام «گفتار اتمی»  همبسته باشد امنیت‌آور نیست؛ ضد امنیت است. زیرا بهانه‌ای نیکو به دست جنگ‌افروزان می‌دهد تا به نام یک «خطر بالقوه»، جنگی بالفعل برپا کنند و تحریم‌های ضدبشری شکل امروزی این جنگ است. همچنانکه پوتین نیز تحریم‌های آمریکایی را «اقدام جنگی» خواند. اما برخلاف تصور پوتین باید گفت به جنبش درآوردن شبح جنگ هسته‌ای کمکی به رفع آن جنگ تمام عیار اقتصادی و زیستی که «تحریم» نام گرفته نمی‌کند، کاملا برعکس؛ در خدمت توجیه و پیچیده‌تر شدن تحریم ‌ها تا مرز انزوای مطلق و جزیره‌سازی کشورهای تحت‌تحریم قرار می‌گیرد.

منطق حزب توده‌ای «جنگ پیشدستانه» را تبدیل به صلح پیشدستانه کنیم.

فراخوان ارگان حزب توده در توجیه جنگ پیشدستانه پوتین تداعی‌کننده همان ذهنیتی است که در توجیه اشغال افغانستان به کار رفت. ذهنیتی که شکل شعارگونه آن توسط ارگان توده‌ای‌ها چنین بیان شده است: «از پیشدستی روسیه علیه توطئه‌های ناتو حمایت کنیم»(عنوان سرمقاله «راه توده » شماره 825)!

باید به جنگ اوکراین از زوایه مقابل نیز پرداخت، از جمله نقش مشترک اروپا و آمریکا در تحریک آشکار روسیه. مطابق اسناد منتشر شده در فرآیند اتحاد دوآلمان در سال‌های 1990 و1991 آمریکا به گورباچف وعده داده بود ناتو «حتی یک اینچ» به سوی شرق پیشروی نخواهد کرد. فریب بزرگ اصلاحات گورباچفی به این اعتبارنفس اصلاحات نبود بلکه خود حزب کمونیست شوروی بود: گورباچف بر این باور بود که حزب می‌تواند پیشتاز اصلاحات در داخل باشد و با تکیه بر همین توان داخلی توازن قوای خود را در سطح مناسبات بین‌المللی حفظ کند. حزب واحد اما تمرین دموکراسی نداشت و پوسیده‌تر از آن بود که بتواند در داخل کشور حامل اصلاحات باشد و در همان با تکیه اصلاحات داخلی چنان نیرویی تولید کند که حتی در صورت نقض تعهد غرب بتواند روی پای خود بایستد. فریبی که پوتین  در تله جنگ گرفتار آن شده قدری پیچیده‌تر از فریب‌خوردگی گورباچف است. تجاوز  روسیه به اوکراین هدیه‌ای «غیرمنتظره» برای غرب نبود، کاملا برعکس، هدیه‌ای منتظر و پیش‌بینی شده بود تا به یمن بهره‌جویی از ناشی‌گری پوتین، اروپا را در معرض یکپارچه‌سازی قرار دهد.

تا آنجا که به موضع ایران از منظر «نه شرقی، نه غربی» مربوط می‌شود، باید تلاش کنیم از طریق میانجیگری برای توقف جنگ و برادرکشی اسلاوها؛ محتوایی ایجابی و صلح سازنده به این شعار بدهیم.

*https://aayande.wordpress.com/

https://de.rt.com/search?q=Publizist+Gellermann+bezeichnet+russische+Milit%C3%A4roperation+in+der+Ukraine+als