یک دیپلمات پیشین تاکید کرد: برایان هوک و الیوت آبرامز از نظر دشمنی با ایران و همسویی با ترامپ و پمپئو برای پیش بردن سیاست «فشار حداکثری» اختلاف نظر ندارند.

کوروش احمدی در گفت‌وگو با ایرنا، درباره استعفا و کناره‌گیری «برایان هوک» از مقام خود در وزارت امور خارجه آمریکا گفت: نشانه‌ای که حاکی از این باشد که استعفای هوک ناشی از اختلافی بین وزارت امور خارجه و کاخ سفید بوده است، وجود ندارد. پمپئو یکی از معدود همکاران ترامپ است که حداقل به لحاظ تاکتیکی با او بسیار همفکر و همراه است و در دو سال گذشته دست او کاملا برای اعمال فشار بر ایران باز بوده است.

آبرامز از هوک تندروتر است

وی درباره تغییر احتمالی رویکرد واشنگتن نسبت به تهران با استعفای هوک بیان کرد: بعید می‌دانم که استعفای هوک و جایگزینی او با یک فرد تندروتر از خودش به معنی تغییر در سیاست آمریکا در قبال ایران در جهت مثبت باشد.

تحلیلگر ارشد مسائل سیاست خارجی آمریکا با اشاره به مناسبات ترامپ و پمپئو عنوان کرد: مدت‌ها است که پمپئو میدان‌دار سیاست آمریکا در قبال ایران است و ترامپ به نحو بی‌سابقه‌ای دست او را باز گذاشته است. ظاهرا به این امید که سیاست‌های افراطی او بتواند ایران را تحت فشار قرار داده و به مذاکره راضی کند.

آبرامز مبلغ یکجانبه‌گرایی

و لزوم مداخله مسلحانه است

وی با بیان اینکه آبرامز در چارچوب عقاید نئوکان‌ها در تمام دوران کاری‌اش در سیاست خارجی آمریکا مبلغ و مروج یکجانبه‌گرایی و لزوم مداخله مسلحانه برای «بسط دمکراسی در سراسر جهان» بوده است، اظهار داشت: انتصاب آبرامز به عنوان نماینده آمریکا در امور ونزوئلا در ۲۰۱۹ شاید با توجه به همین ویژگی‌های او صورت گرفته باشد. تلاش علنی و رسمی او در این سمت معطوف به برکناری دولت قانونی مادورو و جایگزینی او با رئیس کنونی پارلمان بوده است.

 کارشناس ارشد مسائل آمریکا اضافه کرد: البته آبرامز تاکنون در ماموریت خود در ارتباط با ونزوئلا موفقیتی به دست نیاورده و موقعیت مادورو امروز محکم‌تر از زمان انتصاب آبرامز است. با این حال، حداقل من هیچ نشانه‌ای که حاکی از تحولی در اعتقادات نئوکانی او باشد، ندیده‌ام.

احمدی درباره شباهت‌ها و تفاوت‌های هوک و آبرامز اظهار داشت: مهمترین تفاوت آنها در مبانی نظری و فلسفی نگرش به سیاست خارجی باشد. هوک دارای گرایش‌های محافظه‌کارانه عمدتا سنتی در محدوده حزب جمهوریخواه آمریکا است و آبرامز نشانه‌ای که حاکی از گرایش او به مشرب نظری -  فلسفی نئوکانی باشد، در او دیده نشده است. این را شاید بتوان مهمترین وجه افتراق آن دو به شمار آورد.